حكايت هاي گلستان سعدي: در تاثير تربيت

داورى صحیح قاضى

بين سعدى و شخصى (مثلا به نام زيد ) درباره ثروتمندان و تهيدستان مناظره سختى در گرفت . زيد به طور مکرر و آشکار از ثروتمندان انتقاد مى کرد و تهيدستان را مى ستود، ولى سعدى کارهاى مثبت ثروتمندان را بر مى شمرد و از آنها تمجيد مى کرد، ولى از تهيدستان گستاخ و ناشکر انتقاد مى نمود، زيد گفت :

Read More »

گفتگو ثروتمندزاده و فقیرزاده در کنار گور پدرشان

ثروتمندزاده اى را در کنار قبر پدرش نشسته بود و در کنار او فقيرزاده اى که او هم در کنار قبر پدرش بود. ثروتمندزاده با فقيرزاده مناظره مى کرد و مى گفت : ((صندوق گور پدرم سنگى است و نوشته روى سنگ رنگين است . مقبره اش از سنگ مرمر فرش شده و در ميان قبر، خشت فيروزه به کار رفته است ، ولى قبر پدر تو از مقدارى خشت خام و مشتى خاک ، درست شده ، اين کجا و آن کجا؟ ))

Read More »

دشمنترین دشمنان

دانشمند بزرگى پرسیدم معنى این سخن (رسول خدا صلى الله علیه و آله )چیست ؟ مى فرماید اعدا عدوک نفسک التى بین جنیک دشمنترین دشمنان تو، نفس بدفرماى تو است که در میان دو پهلوى تو (در درون تو ) قرار دارد. در پاسخ گفت : از آنجا که به …

Read More »

همسفر دلاور و جنگدیده بجوى

يک سال از ((بلخ بامى )) به سفر مى رفتم . راه سفر امن نبود، زيرا رهزنان خونخوار در کمين مسافران و کاروانها بودند. جوانى به عنوان راهنما و نگهبان به همراه من حرکت کرد. اين جوان انسانى نيرومند و درشت هيکل بود. براى دفاع با سپر، ورزيده بود. در تيراندازى و به کار بردن اسلحه مهارت داشت .زور و نيرويش در کمان کشى به اندازه پهلوان بود و ده پهلوان اگر هم زور مى شدند نمى توانستند پشتش را بر زمين آورند. ولى يک عيب داشت و آن اينکه با ناز و نعمت و خوشگذرانى بزرگ شده بود، جهان ديده و سفرکرده نبود، بلکه سايه پرورده بود، با صداى غرش طبل دلاوران آشنا نبود و برق شمشير سوارکاران را نديده بود.

Read More »

نصیحت پارسا به مولاى ستمگر

پارسايى از کنار يکى از ثروتمندان گذر کرد، ديد دست و پاى يکى از غلامانش را استوار بسته و مجازات مى کند. پارسا به ثروتمند گفت : ((اى جوان ! خداوند بزرگ غلامى همانند او را ذليل فرمان تو کرد و تو را بر او چيره نمود، بنابراين در برابر نعمت خدا سپاسگزارى کن و آنقدر بر آن غلام ستم مکن ، مبادا در روز قيامت مقام او برتر از تو در نزد او شرمسار گردى . ))

Read More »

دو شعر روى سنگ قبر

پسر یکى از پیشوایان بزرگ وفات کرد، او را به خاک سپردند، سپس از او پرسیدند: ((بر صندوق گورش (در سنگ قبرش ) چه بنویسم ؟ )) پیشوا فرمود: آیات قرآن مجید، داراى قداست و احترام شایان است . از این رو روا نیست که آن را بر سنگ قبر …

Read More »

دامپزشکى که بینا را کور کرد

مرد نادانى درد چشم سخت گرفت و به جاى پزشک نزد دامپزشک رفت . دامپزشک همان دارویى را که براى درد چشم حیوانات تجویز مى کرد به چشم او کشید و او کور شد. او از دست دامپزشک شکایت کرد. دادگاه دو طرف دعوا را حاضر کرده و به محاکمه …

Read More »

تناسب شغل با محل سکونت

یکى از هندوها، طریق نفت اندازى را یاد مى گرفت . حکیمى به او گفت : (( تو که در خانه ساخته شده از نى زندگى مى کنى چنین بازیچه اى براى تو روا نیست .)) تا ندانى که سخن عین صوابست مگوى و آنچه دانى که نه نیکوش جوابست …

Read More »

نزاع حاجیان قلابى در راه مکه

یک سال همراه گروهى پیاده به سوى مکه براى انجام مراسم حج رهسپار بودیم . بین پیادگان نزاع و کشمکشى شد. به سر و صورت هم افتادند و داد و فحش و ستیز و درگیرى بالا گرفت . یکى از کجاوه نشینان به همپالکى خود گفت : ((عجبا! پیاده عاج …

Read More »

بلوغ و کمال حقیقى

در دوران کودکى از دانشمند بزرگى پرسيدم که انسان چه وقت بالغ مى شود؟ در پاسخ گفت : ((در کتب فقه نوشته شده ، يکى از سه نشانه دليل بالغ شدن است : 1 - تمام شدن پانزده سال (قمرى ) 2 - محتلم شدن 3 - روييدن موى زير ناف . ولى بالغ شدن در حقيقت يک شرط دارد و آن اينکه همت تو به کسب رضاى خدا بيش از کسب بهره هواى نفس باشد. کسى که چنين نيست محققان او را به عنوان بالغ نمى شناسند.))

Read More »

فرزند ناصالح

پارساى تهيدستى ازدواج کرد، سالها گذشت ولى فرزندى از او نشد. نذر کرد: ((که اگر خداوند به من پسرى دهد، جز اين لباس پاره پوره اى که پوشيده ام ، هر چه دارم همه را به تهيدستان صدقه دهم . ))

Read More »

مکافات عمل

در کتابهاى تالیف حکیمان نقل شده : زاییدن کژدم با سایر جانواران فرق دارد. کژدم هنگامى که در شکم مادرش قرار مى گیرد، آنچه در درون شکم مادر است مى خورد و سپس شکمش را مى درد و بیرون آمده در دشت به راه مى افتد و آن پوستها که …

Read More »

از عمل مى پرسند نه از سبب

عرب بیابان نشینى را دیدم که همواره به پسرش مى گفت : یا بنى انک مسئول یوم القیامه ماذا اکتست ولا یقال بمن انتسبت : از تو در قیامت مى پرسند عملت چیست ؟ نمى پرسند که پدرت کیست ؟ جامه کعبه را که مى بوسند او نه از کرم …

Read More »

توجه به روزى دهنده

داناى پیرى شنیدم در نصیحت به یکى از مریدان خود چنین مى گفت : ((اى پسر به همان اندازه که دل انسان به رزق و روزى تعلق دارد، اگر به روزى دهنده تعلق داشت ، مقام او از مقام فرشتگان بالاتر مى رفت . فراموشت نکرد ایزد در آن حال …

Read More »

درجات شایستگى براى تربیت

پادشاهى پسر خود را در اختیار یک نفر مربى قرار داد و گفت : ((این پسر را همان گونه که پسران خودت را پرورش مى دهى ، تربیت کن . )) مربى با کمال احترام ، دستور شاه را پذیرفت ، و به تربیت پسر پرداخت ، چند سال گذشت …

Read More »

سر انجام نکبتبار اسرافکار منحرف

فقيرزاده اى بر اثر مرگ دو عمويش ، داراى ارث کلان و ثروت بسيار گرديد، او با آن ثروت (باد آورده ) به فسق و انحراف و آلودگى پرداخت و با اسراف و ريخت و پاش زياد، آن ثروت کلان را در راههاى گمراهى ، مصرف مى کرد، به هر گناهى دست مى زد و هر شرابى را مى آشاميد.

Read More »

تاءدیب شاهزاده ، توسط آموزگار

دانشمندى آموزگار شاهزاده اى بود، و بسيار او را مى زد و رنج مى داد، شاهزاده تاب نياورد و نزد پدر از آموزگار شکوه کرد.

شاه ، آموزگار را طلبيد و به او گفت : ((پسران مردم را آنقدر نمى زنى که پسرم را مى زنى ، علتش چيست ؟ ))

Read More »

برترى هنر بر ثروت

حکيم فرزانه اى پسرانش را چنين نصيحت مى کرد: ((عزيزان پدر! هنر بياموزيد، زيرا نمى توان بر ملک و دولت اعتماد کرد، درهم و دينار در پرتگاه نابودى است ، يا دزد همه آن را ببرد و يا صاحب پول ، اندک اندک آن را بخورد، ولى هنر چشمه زاينده و دولت پاينده است ، اگر هنرمند تهيدست گردد، غمى نيست زيرا هنرش در ذاتش باقى است و خود آن دولت و مايه ثروت است ، او هر جا رود از او قدرشناسى کنند، و او را در صدر مجلس جا دهند، ولى آدم بى هنر، با دريوزگى و سختى لقمه نانى به دست آورد.))

Read More »

کودن تربیت ناپذیر

وزیرى داراى پسر کودن و نفهم بود، او را نزد دانشمندى سپرد و سفارش ‍ کرد در تربیت او بکوش تا خردمند گردد. دانشمند مدتها در تربیت او تلاش کرد، ولى او هیچ گونه رشد نکرد، دانشمند براى وزیر چنین پیام فرستاد: ((پسرت هرگز عاقل نمى شود، و مرا نیز …

Read More »