دو شعر روى سنگ قبر

دو شعر روى سنگ قبرReviewed by مدیریت پرچم های سیاه شرق on Oct 15Rating:

پسر یکى از پیشوایان بزرگ وفات کرد، او را به خاک سپردند، سپس از او پرسیدند: ((بر صندوق گورش (در سنگ قبرش ) چه بنویسم ؟ ))

پیشوا فرمود: آیات قرآن مجید، داراى قداست و احترام شایان است . از این رو روا نیست که آن را بر سنگ قبر نوشت ، زیرا با گذشت زمان فرسوده شده و خلایق (از انسان و حیوان ) بر روى آن پا بگذارند و سگها بر روى آن ادرار کنند و بى احترامى خواهد شد. حال ناچار مى خواهید چیزى بنویسید این دو شعر را (که از زبان پسرم در درون قبر است ) بنویسد:

وه ! که هر گه که سبزه در بستان

بدمیدى چو خوش شدى دل من

بگذار اى دوست تا به وقت بهار

سبزه بینى دمیده از گل من

About مدیریت پرچم های سیاه شرق

Check Also

همسفر دلاور و جنگدیده بجوى

يک سال از ((بلخ بامى )) به سفر مى رفتم . راه سفر امن نبود، زيرا رهزنان خونخوار در کمين مسافران و کاروانها بودند. جوانى به عنوان راهنما و نگهبان به همراه من حرکت کرد. اين جوان انسانى نيرومند و درشت هيکل بود. براى دفاع با سپر، ورزيده بود. در تيراندازى و به کار بردن اسلحه مهارت داشت .زور و نيرويش در کمان کشى به اندازه پهلوان بود و ده پهلوان اگر هم زور مى شدند نمى توانستند پشتش را بر زمين آورند. ولى يک عيب داشت و آن اينکه با ناز و نعمت و خوشگذرانى بزرگ شده بود، جهان ديده و سفرکرده نبود، بلکه سايه پرورده بود، با صداى غرش طبل دلاوران آشنا نبود و برق شمشير سوارکاران را نديده بود.