یک سال همراه گروهى پیاده به سوى مکه براى انجام مراسم حج رهسپار بودیم . بین پیادگان نزاع و کشمکشى شد. به سر و صورت هم افتادند و داد و فحش و ستیز و درگیرى بالا گرفت . یکى از کجاوه نشینان به همپالکى خود گفت : ((عجبا! پیاده عاج (استخوان دندان فیل ) به پایان بساط بازى شطرنج مى رسد و وزیر مى گردد، به عبارت دیگر مقامش دیگر مقامش بهتر از آنچه در قبل بود مى شود، ولى پیادگان راه حج که بیابان عربستان را به پایان مى رسانند حالشان بدتر مى شود.))
از من بگوى حاجى مردم گزاى را
کو پوستین خلق به آزار مى درد.
حاجى تو نیستى ، شتر است از براى آنک
بیچاره خار مى خورد و راه مى برد