مهر ۲۱, ۱۳۹۰ حكايت هاي گلستان سعدي: در تاثير تربيت 1
حکيم فرزانه اى پسرانش را چنين نصيحت مى کرد: ((عزيزان پدر! هنر بياموزيد، زيرا نمى توان بر ملک و دولت اعتماد کرد، درهم و دينار در پرتگاه نابودى است ، يا دزد همه آن را ببرد و يا صاحب پول ، اندک اندک آن را بخورد، ولى هنر چشمه زاينده و دولت پاينده است ، اگر هنرمند تهيدست گردد، غمى نيست زيرا هنرش در ذاتش باقى است و خود آن دولت و مايه ثروت است ، او هر جا رود از او قدرشناسى کنند، و او را در صدر مجلس جا دهند، ولى آدم بى هنر، با دريوزگى و سختى لقمه نانى به دست آورد.))
Read More » مهر ۲۱, ۱۳۹۰ حكايت هاي گلستان سعدي: در تاثير تربيت 1
وزیرى داراى پسر کودن و نفهم بود، او را نزد دانشمندى سپرد و سفارش کرد در تربیت او بکوش تا خردمند گردد. دانشمند مدتها در تربیت او تلاش کرد، ولى او هیچ گونه رشد نکرد، دانشمند براى وزیر چنین پیام فرستاد: ((پسرت هرگز عاقل نمى شود، و مرا نیز …
Read More » مهر ۲۱, ۱۳۹۰ حکایات و داستانهای زیبا 1
شنیدم پیر کهنسالى در آن سن و سال پیرى مى خواست با زنى ازدواج کند، از یک دختر زیباروى که گوهر نام داشت خواستگارى کرد، دخترى که صندوقچه گوهرش از دیده مردم پنهان بود. طبق مراسم عروسى ، داماد به دیدار عروس رفت و به مزاح و خوش طبعى پرداخت …
Read More » مهر ۱۹, ۱۳۹۰ حکایات و داستانهای زیبا 1
پیرمردى پرسیدند: چرا زن نگیرى ؟ جواب داد: ((ازدواج با پیرزنان موجب خوشى نیست .)) به او گفتند: ((با زن جوانى ازدواج کن ، زیرا ثروت مکنت براى این کار دارى .)) در پاسخ گفت : ((من که پیر هستم ، با پیرزنها الفت و تناسب ندارم ، بنابراین زنى …
Read More » مهر ۱۹, ۱۳۹۰ حکایات و داستانهای زیبا 1
ثروتمندى بخیل ، داراى یک پسر بیمار و رنجور بود، خیرخواهان به او گفتند: مصلحت آن است که براى شفاى پسرت ، ختم قرآن کنى ( یکبار قرآن را از آغاز، پایان بخوانى ) با قربانى کنى ، و با ذبح گوسفند و یا شتر، گوشت آنها را صدقه بدهى …
Read More » مهر ۱۸, ۱۳۹۰ دانستنی ها 1
براى کسانى که خارج از دنیاى طلبگى زندگى مىکنند، همیشه این سؤال وجود دارد که شغلِ طلبه ها چیست؟ آنان براى گذران زندگى، چکار مىکنند؟ از چه طریقى هزینههاى زندگی شان را مىپردازد؟ طلبگى، یک شغلِ تمام وقت است. یک شغلِ سخت که با کار و تلاش و صبر و تحملِ بسیار زیاد همراه است. شغلى که بر روى همه زندگىِ شما تأثیر مىگذارد و آن را تحتِ تأثیر قرار مىدهد. شغلى که نیازى به اداره و میز ندارد، بلکه حتى هنگام قدم زدن در خیابان هم به دنبالِ شماست.
Read More » مهر ۱۸, ۱۳۹۰ حکایات و داستانهای زیبا 0
یک روز از روى جهل جوانى بر سر مادرم فریاد کشیدم ، خاطرش آزرده شد و در کنجى نشست و در حال گریه گفت : ((مگر خردسالى خود را فراموش کردى که درشتى مى کنى ؟!)) چو خوش گفت : زالى به فرزند خویش چو دیدش پلنگ افکن و …
Read More » مهر ۱۸, ۱۳۹۰ حکایات و داستانهای زیبا 0
جوانى چابک ، نکته سنج ، شاد و خوشرويى در مجلس شادى ما بود، در خاطرش هيچ اندوهى راه نداشت ، همواره خنده بر لب داشت ، مدتى غايب شد، از او خبرى نشد، سالها گذشت ، ناگهان در گذرى با او ملاقات کردم ، ديدم داراى زن و فرزندان گشه و ريشه نهال شاديش بريده شده ، و گل هوسش پژمرده گشته ، از او پرسيدم ((حالت چطور است ؟ چرا پژمرده و ناشادى ؟ ))
Read More » مهر ۱۸, ۱۳۹۰ حکایات و داستانهای زیبا 2
یک روز در سفرى بر اثر غرور جوانى ، شتابان و تند راه روى کردم ، و شبانگاه خود به پاى کوه بلندى پشته رسیدم ، خسته و کوفته شده بود و دیگر پاهایم نیروى راهپیمایى نداشت ، از پشت سر کاروان ، پیرمردى ناتوان ، آرام آرام مى آمد، …
Read More » مهر ۱۸, ۱۳۹۰ حکایات و داستانهای زیبا 3
پيرمردى تعريف مى کرد: با دختر جوانى ازدواج کردم ، اتاق آراسته و تميزى برايش فراهم نمودم ، در خلوت با او نشستم و دل و ديده به او بستم ، شبهاى دراز نخفتم ، شوخيها با او نمودم و لطيفه ها برايش گفتم ، تا اينکه با من مانوس گردد و دلتنگ نشود، از جمله به او مى گفتم :
Read More » مهر ۱۸, ۱۳۹۰ حکایات و داستانهای زیبا 0
در مسجد جامع دمشق با دانشمندان مشغول مناظره و بحث بودم ، ناگاه جوانى به مسجد آمد و گفت : ((در ميان شما چه کسى فارسى مى داند؟))
همه حاضران اشاره به من کردند، به آن جوان گفتم : ((خير است .))
Read More » مهر ۱۸, ۱۳۹۰ حكايت هاي گلستان سعدي: در عشق و جواني 2
جوانى پاکباز و پاکنهادى ، با دوست خود، سوار بر کشتى کوچکى در درياى بزرگ سير مى کردند، ناگاه امواج سهمگين دريا، آن کشتى کوچک را احاطه کرد به طورى که آن دو دوست به گردابى افتادند و در حال غرق شدن بودند، کشتيبان با چابکى و شناورى به سراغ آنها رفت ،، دستشان را بگيرد و نجاتشان دهد، وقتى که خواست دست آن جوان پاکباز زا بگيرد و نجات دهد، او در آن حال گفت : ((مرا رها کن دوستم را بگير و او را نجات بده !))
Read More » مهر ۱۸, ۱۳۹۰ حكايت هاي گلستان سعدي: در عشق و جواني 1
ماجراى ليلى و مجنون و عشق شديد و سوزان مجنون به ليلى را براى يکى از شاهان عرب تعريف کردند، که مجنون با آنهمه فضل و سخنورى و مقام علمى ، دست از عقل کشيده و سر به بيابان نهاده و ديوانه وار دم از ليلى مى زند.
Read More » مهر ۱۸, ۱۳۹۰ حكايت هاي گلستان سعدي: در عشق و جواني 1
در ميان کاروان حج ، عازم مکه بودم ، پارسايى تهيدست در ميان کاروان بود، يکى از ثروتمندان عرب ، صد دينار به او بخشيد، تا در صحراى منى گوسفند خريده و قربانى کند، در مسير راه رهزنان خفاجه (يکى از گروههاى دزدهاى وابسته به طايفه بنى عامر ) ناگاه به کاروان حمله کردند، و همه دار و ندار کاروان را چپاول نموده و بردند، بازرگانان به گريه و زارى افتادند، و بى فايده فرياد و شيون مى زند.
Read More » مهر ۱۸, ۱۳۹۰ حكايت هاي گلستان سعدي: در عشق و جواني 2
در سالى که محمد خوارزمشاه (ششمين شاه خوارزميان که از سال 596 تا 617 ه . ق که بر خوارزم تا سواحل درياى عمان ، فرمانروايى داشتند ) با فرمانروايان سرزمين ((ختا)) (بخش شمالى چين و ترکمنستان شرقى ) صلح کرد، در سفرى به کاشغر وارد مسجد جامع کاشغر شدم ، پسرى موزون و زيبا را در آنجا ديدم که به خواندن علم نحو و ادبيات عرب ، اشتغال دارد، او بقدرى قامت و زيباروى بود که درباره همانند او گويند:
Read More » مهر ۱۸, ۱۳۹۰ حكايت هاي گلستان سعدي: در عشق و جواني 2
به خاطر دارم ، در دوران جوانى از محلى مى گذشتم ، تيرماه بود و هوا بسيار گرم ، به طورى که داغى آن ، دهان را مى خشکانيد و باد داغش مغز استخوان را مى جوشانيد، به حکم ناتوانى آدمى ، نتوانستم در برابر تابش آفتاب نيم روز طاقت بياورم ،
Read More » مهر ۱۸, ۱۳۹۰ حكايت هاي گلستان سعدي: در عشق و جواني 0
همسر زيباروى و جوان شخصى درگذشت ، مادرزنش که سالخورده اى فرتوت شده بود، به عنوان سهميه خود از مهريه دخترش ، در خانه آن شخص سکونت نمود، آن شخص از همسايگى با مادرزن فرتوتش ، بسيار در رنج و زحمت بود، و چاره اى جز اين نداشت که دندان روى جگر بگذارد و تحمل کند، تا اينکه روزى گروهى از آشنايان به ديدار او آمدند، يکى از ديدارکنندگان از او پرسيد: ((حالت در مورد جدايى همسر عزيزت ، چگونه است ؟! ))
Read More » مهر ۱۷, ۱۳۹۰ اشعار مذهبی 0
یک روایت: پیامبر برای چه کسی سه خانه در بهشت را تضمین کرد؟ محمد؛ رسولالله: اَنا زَعیمٌ بِبَیتٍ فى رَبَضِ الجَنَّهِ وَ بَیتٍ فى وَسَطِ الجَنَّهِ وَ بَیتٍ فَى اَعلَى الجَنَّهِ، لِمَن تَرَکَ المِراءَ وَ اِن کانَ مُحِقّـا وَ لِمَن تَرَکَ الکِذبَ وَ اِن کانَ هازِلاً وَ لِمَن حَسَّنَ خُلقَهُ. …
Read More » مهر ۱۷, ۱۳۹۰ دانستنی ها 1
به گزارش شیعه نیوز به نقل از خبرگزاری دانشجویان ایران:
(ایسنا)، پروفسور محمد ضیاءالدین حامد از اساتید علوم بیولوژیک و از مسوولان پژوهشگاه مرکز تکنولوژی قاهره با اعلام این خبر اظهار داشت: در قرن حاضر که انسان از هر جهت در معرض الکترومغناطیسها قرار دارد و همچنین نیاز انسان به تخلیه اشعههای زائد وجود دارد، دریافتیم که تخلیه این اشعهها از طریق سجده کردن صورت میگیرد .
وی ادامه داد:
Read More » مهر ۱۷, ۱۳۹۰ تکلیف 4
دعای سریع الاجابه از آقای قاضی
آیت الله قاضی در نامه ای به آیت الله طباطبایی می فرمودند: « دستورالعمل، قرآن کریم است؛ فیه دواء کل دواء و شفاء کل عله و دوا کل غله علماً و عملاً و حالاً. آن قره العیون مخلصین را همیشه جلوی چشم داشته باشید و با آن هادی طریق مقیم و صراط مستقیم سیر نمایید و از جمله سیرهای شریف آن قرائت است به حسن صورت و آداب دیگر، خصوص در بطون لیالی...»
آیت الله قاضی طی سه دوره، اخلاق و عرفان اسلامی را با کلام نافذ و عمل صالح خویش تدریس فرمودند و در هر دوره شاگردانی پرورش دادند که هر کدام از بزرگان وادی عرفان و اخلاق محسوب می شوند؛ و البته فقط نام تعدادی از آن ها بر ما معلوم است. این مطلب گزیده از نصایحی چند از ایشان به شاگردان خود می باشد.
Read More »