او در پاسخ گفت : ((فراق زن آنقدر بر من سخت نیست که دیدن مادرزن آنقدر سخت و رنج آور است . ))
گل به تاراج رفت و خار بماند
گنج برداشتند و مار بماند
دیده بر تارک سنان دیدن
خوشتر از روى دشمنان دیدن
واجب است از هزار دوست برید
تا یکى دشمنت نباید دید
مدیریت پرچم های سیاه شرق مهر ۱۸, ۱۳۹۰ حكايت هاي گلستان سعدي: در عشق و جواني دیدگاهها برای رنج همسایگى با مادرزن فرتوت بسته هستند 0 Views
او در پاسخ گفت : ((فراق زن آنقدر بر من سخت نیست که دیدن مادرزن آنقدر سخت و رنج آور است . ))
گل به تاراج رفت و خار بماند
گنج برداشتند و مار بماند
دیده بر تارک سنان دیدن
خوشتر از روى دشمنان دیدن
واجب است از هزار دوست برید
تا یکى دشمنت نباید دید
Tags رنج همسايگى با مادرزن فرتوت
در سالى که محمد خوارزمشاه (ششمين شاه خوارزميان که از سال 596 تا 617 ه . ق که بر خوارزم تا سواحل درياى عمان ، فرمانروايى داشتند ) با فرمانروايان سرزمين ((ختا)) (بخش شمالى چين و ترکمنستان شرقى ) صلح کرد، در سفرى به کاشغر وارد مسجد جامع کاشغر شدم ، پسرى موزون و زيبا را در آنجا ديدم که به خواندن علم نحو و ادبيات عرب ، اشتغال دارد، او بقدرى قامت و زيباروى بود که درباره همانند او گويند: