به گزارش گروه بين الملل مشرق، اين سنگ که گاهي "سنگ دايره آمريکايي" نيز خوانده مي شود "رهنما سنگ" نام دارد و يک يادبود گرانيتي در منطقه "البرت کانتي" در ايالت جورجياي آمريکاست که ارتفاع آن با احتساب سنگ بناهاي فرو رفته در در خاک به 20 پا (6.1 متر) و بدون آنها به 18 فوت (5.5 متر) مي رسد. اين بنا از شش قطعه گرانيت به ارزش وزني 240 هزار پوند (معادل يکصد و 10 هزار کيلوگرم) تشکيل شده است. يک قطعه در وسط و چهار قطعه در اطراف آن قرار دارند. يک سنگ هم بر روي همه پنج قطعه قرار دارد که از نظر ستاره شناسي در يک رديف قرار دارند. لوحي در سمت غربي سنگ جورجيا در زمين فرو رفته که تاريخ و هدف آن را بيان مي کند.
در ژوئن 1979 ميلادي، شخصي با نام مستعار "آر. سي. کريستين"، شرکت گرانيت "البرتون" را براي ساخت اين بنا اجاره کرد. يک فرضيه معروف مي گويد که انتخاب اين اسم مستعار به نشانه احترام به "کريستين روزنکروز"، نظريه پرداز مذهبي قرن 17 ميلادي صورت گرفته است.

بچه محله امام رضایم! شعرخوانی طنز و زیبای “قاسم رفیعا” در محضر …

دوستى داشتم که سالها با او همسفر و هم خوان و هم غذا بودم و حق دوستى بين ما بى اندازه استوار گشته بود، سرانجام براى اندکى سود، خاطر مرا آزرد و دوستى ما به پايان رسيد، در عين حال از دو طرف نسبت به همديگر دلبستگى داشتيم ، شنيدم يک روز در مجلسى دو بيت از اشعار ما خوانده بود و آن دو بيت اين بود.

ضمن عرض تبریک به مناسبت میلاد با سعادت آقا علی ابن موسی الرضا علیه السلام به پیشگاه حضرت ولی عصر (عج) و همه شیعیان گیتی مجموعه ای از اس ام اس ها را برای تبریک ولادت امام رضا (ع) آماده کرده ایم که در ادامه مطلب از دانشنامه دين اسلام مشاهده نمایید.

يک عدد طوطى را با يک عدد کلاغ در يک قفس نمودند، طوطى از زشتى ديدار با کلاغ رنج مى برد و مى گفت : ((اين چه چهره ناپسند و قيافه ناموزون و منظره لعنت شه و صورت کژ و معوج است ؟ ))

شخصى از یکى از دانشمندان پرسید: مردى با زیبارویى تنها در خانه …

شخصى از یکى از عربهاى غیر خالص بغداد پرسید: ((در باره نوجوانانى …

در آغاز جوانى چنانکه پيش آيد و مى دانى ، به زيبارويى دل بسته بودم و عشق نهانى به او داشتم ، زيرا حنجره اى خوش آوا و جمالى چون ماه چهارده داشت .

آنکه نبات عارضش آب حيات مى خورد

دانشمندى را ديدم که به محنت عشق زيبارويى گرفتار گشته است ، و راز اين عشق ، فاش شده است ، از اين رو بسيار ستم مى کشيد و تحمل مى کرد، يکبار از روى مهربانى به او گفتم : ((بخوبى مى دانم که از تو در رابطه با آن محبوب کار ناپسندى سر نزده ،

شخصى يکى از دوستانش را سالها نديده بود، تا اينکه از قضاى روزگار او را ديد و از او پرسيد: ((کجا هستى که مشتاق ديدارت هستم ؟))

دوست در پاسخ گفت : (( مشتاقى و آروزى ديدار، بر اثر فراق ، بهتر از بيزارى و دلتنگى بر اثر ملاقات بسيار است ؟))

به یاد دارم یک شب یارى عزیز به خانه ام آمد، با …

يکى از شاگردان در نهايت زيبايى بود، معلم او مطابق قريحه بشرى که زيبايى را دوست دارد، تحت تاثير زيبايى او قرار گرفت و او را به خلوت طلبيد و به او چنين گفت :

نه آنچنان به تو مشغولم اى بهشتى روى