Monthly Archives: مهر ۱۳۹۰

سیرت زیبا بهتر از صورت زیبا

پادشاهى با ديده تحقيرآميز به پارسايان مى نگريست ، يکى از پارسايان از روى تيز فهمى ، دريافت که پادشاه نسبت به پارسايان ، بى اعتنا است ، به او گفت : ((اى شاه ! ما در اين دنيا از نظر لشگر از تو کمتريم ولى از نظر عيش ‍ زندگى از تو شادتر مى باشيم ، و در مورد مرگ با تو برابريم و در روز حساب قيامت از تو بهتريم ، بنابراين چرا بر ما فخر مى فروشى ؟ ))

Read More »

زن زشت رو و همسر نابینا

دانشمندى دخترى داشت که بسيار بدقيافه بود، به سن ازدواج رسيده بود، با اينکه جهيزيه فراوان داشت ، کسى مايل نبود با او ازدواج کند.

Read More »

کمترین نشانه برادران با صفا

دانشمند بزرگى پرسيدم : ((نشانه اخلاق برادران باصفا چيست ؟ )) در پاسخ گفت : ((کمترين نشانه برادران باصفا آن است که : مراد خاطر ياران را بر مصالح خود مقدم دارد، که فرزانگان گفته اند: برادرى که تنها در بند خويش است و از تو غافل مى باشد، او را برادر نخوان بلکه او بيگانه است .))

Read More »

مسیج های ولادت حضرت معصومه و روز دختر

مسیج های ولادت حضرت معصومه و روز دختر

خاک قم گشته مقدس از جلال فاطمه / نور باران گشته این شهر از جمال فاطمه

گر چه شهر قم شده گنجینه علم و ادب / قطره‌ای باشد ز دریای کمال فاطمه . . .

ولادت حضرت معصومه (س) مبارک

Read More »

پهلوان تن و ناتوان جان

به پهلوان زورآزمایى در یک ماجرایى ناسزا گفت . پهلوان عصبانى و خشمگین شد، به طورى که بر اثر خشم ، کف از دهانش بیرون آمده بود و با هیجان شدید بر سر ناسزاگو فریاد مى کشید، صاحبدلى از آنجا عبور مى کرد، پرسید: ((این پهلوان چرا این گونه عصبانى …

Read More »

سزاى گردنفرازى و نتیجه فروتنى

در شهر بغداد، بين پرچم و پرده (آويزان در درگاه کاخ شاه ، يا روپوش او هنگام خواب )دشمنى و کشمکش لفظى در گرفت ، پرچم به پرده گفت : من و تو هر دو غلام و چاکر شاه هستيم ، من لحظه اى از خدمت شاه نياسوده ام ، همواره در سفر و حضر، رنجها مى بينم ، ولى تو نه رنج ديده اى و نه در محاصره دشمن قرار گرفته اى و نه بيابان و باد و گرد و غبار ديده اى ، به علاوه من همواره در سعى و تلاش ، پيشقدمتر هستم ، پس چرا عزت و احترام تو نزد شاه بيشتر است ؟ !

Read More »

صبر و تحمل در برابر نااهلان

گروهى از افراد بى پروا و بى بند و بار، به سراغ عارف وارسته اى آمدند و به او ناسزا گفتند و او را کتک زدند و رنجاندند، او نزد مرشد راه شناس خود رفت و از وضع نابسامان روزگار، گله کرد. مرشد راه شناس به او گفت : اى …

Read More »

پند گرفتن از گفتار واعظان

دانشمندى به پدرش گفت : هيچ يک از گفتار به ظاهر آراسته اين واعظان در من اثر نمى کند، از اين رو که گفتارشان با رفتارشان هماهنگ نيست . (واعظ بى عمل هستند)

ترک دنيا به مردم آموزند

Read More »

دستور براى رفع مزاحمت مردم

یکى از مریدان نزد پیر مرشد خود آمد و گفت : ((چه کنم که از دست مردم در رنج مى باشم ؟! آنها زیاد نزد من مى آیند و وقت عزیز مرا مى گیرند )) پیر مرشد به او گفت : ((به این دستور عمل کن تا از دور تو …

Read More »

گرسنه را نان تهى ، کوفته است

مسافر فقیرى خسته و گرسنه به سرایى رسید، دید مجلس باشکوهى است ، گروهى به گرد هم آمده اند و میزبان بزرگوار از میهانان پذیرایى مى کند و مهمانان هر کدام با لطیفه و طنز گویى مجلس را شاد و بانشاط نموده اند. یکى از حاضران به مسافر فقیر گفت …

Read More »

پارسا یعنى وارسته از دلبستگى به دنیا

پادشاهى دچار حادثه خطیرى شد. نذر کرد که اگر در آن حادثه پیروز و موفق گردد. مبلغى پول به پارسایان بدهد. او به مراد رسید و کام دلش بر آمد. وقت آن رسید که به نذرش وفا کند، کیسه پولى را به یکى از غلامان داد تا آن را در …

Read More »

تباه شدن عابد بر اثر زرق و برق دنیا

عبدى در جنگلى ، دور از مردم زندگى مى کرد و به عبادت اشتغال داشت و از برگ درختان مى خورد و گرسنگى خود را برطرف مى ساخت . پادشاه آن عصر به ديدار او رفت و به او گفت : ((اگر صلاح بدانى به شهر بيا که در آنجا براى تو خانه اى مى سازم که هم در آن عبادت کنى و هم مردم به برکت انفاس تو بهره مند گردند و رفتار نيک تو را سرمشق خود سازند.

Read More »

غم نان و عیال ، عامل بازدارى از سیر در عالم

یکى از شاهان ، از عابدى عیالمند پرسید: ((ساعات شبانه روز خود را چگونه مى گذرانى ؟ )) عابد جواب داد: ((همه شب را با مناجات و سحر را با دعاى روا شدن حاجتها مى گذرانم و همه روز در فکر مخارج زندگى و تاءمین معاش اهل و عیال هستم …

Read More »

گله از همسر ناسازگار

با کاروان ياران به سوى دمشق رهسپار شديم . به خاطر موضوعى از آنها ملول و دلتنگ شدم . تنها سر به بيابان بيت المقدس نهادم و با حيوانات بيابان ماءنوس شدم . سرانجام در آنجا به دست فرنگيان

Read More »

دیدار به اندازه موجب محبت بیشتر است

ابوهریره (یکى از اصحاب پیامبر اسلام ) هر روز به محضر رسول خدا صلى الله علیه و آله مى رسید. پیامبر صلى الله علیه و آله به او فرمود: یا ابا هریره زرنى غبا، تزدد حبا: اى ابو هریره ! یک روز در میان به دیدار من بیا، تا بر …

Read More »

عکسی جالب ازحجت الاسلام قرائتی

آموزش ساختن تولبار حرفه ای برای سایت ها و وبلاگ ها اس ام اس باز شدن مدارس مهر ۹۰ جی میل هم فارسی زبان شد نیوشاضیغمی و فیتیله‌ای‌ها در مزار شهدا+عکس Mozilla FireFox 7.0 Final نسخه نهایی مرورگر فایرفاکس ۷ طراحی ساخت انیمیشن های سه بعدی Corel MotionStudio 3D v1.0 …

Read More »

آرامش در سایه قناعت

عمر يکى از شاهان ، به پايان رسيد. چون جانشين نداشت چنين وصيت کرد: ((صبح ، نخستين شخصى که از دروازه شهر وارد گرديد، تاج پادشاهى را بر سرش بگذاريد و کشور را در اختيارش قرار دهيد.))

Read More »