یکى از شاهان ، از عابدى عیالمند پرسید: ((ساعات شبانه روز خود را چگونه مى گذرانى ؟ ))
عابد جواب داد: ((همه شب را با مناجات و سحر را با دعاى روا شدن حاجتها مى گذرانم و همه روز در فکر مخارج زندگى و تاءمین معاش اهل و عیال هستم . ))
شاه از اشاره هاى عابد فهمید که او تهیدست است . دستور داد مبلغى به اندازه کفاف زندگى تعیین کنند تا او بار مخارج عیال خود را بردارد.
اى گرفتار پاى بند عیال
دیگر آسودگى مبند خیال
غم فرزند و نان و جامه و قوت
بازت آرد ز سیر در ملکوت
همه روز اتفاق مى سازم
که به شب با خداى پردازم
شب چو عقد نماز مى بندم
چه خورد بامداد فرزندم ؟