گرسنه را نان تهى ، کوفته است

گرسنه را نان تهى ، کوفته استReviewed by مدیریت پرچم های سیاه شرق on Sep 29Rating:

مسافر فقیرى خسته و گرسنه به سرایى رسید، دید مجلس باشکوهى است ، گروهى به گرد هم آمده اند و میزبان بزرگوار از میهانان پذیرایى مى کند و مهمانان هر کدام با لطیفه و طنز گویى مجلس را شاد و بانشاط نموده اند.

یکى از حاضران به مسافر فقیر گفت : ((تو نیز باید لطیفه اى بگویى .))

مسافر فقیر گفت : ((من مانند دیگران دارى فضل و هنر نیستم و بى سواد مى باشم . تنها به ذکر یک شعر قناعت مى نمایم . همه حاضران گفتند: بگو، او گفت : من گرسنه و در برابرم سفره نان

همچون عزم بر در حمام زنان

حاضران فهمیدند که او بى نهایت فقیر و نادار و بینواست . سفره غذا را به نزد او کشیدند میزبان به او گفت : ((اندکى صبر کن تا خدمتکاران کوفته برشته بیاورند.))

مسافر فقیر گفت :

کوفته بر سفره من گو مباش

گرسنه را نان تهى ، کوفته است

About مدیریت پرچم های سیاه شرق

Check Also

زن زشت رو و همسر نابینا

دانشمندى دخترى داشت که بسيار بدقيافه بود، به سن ازدواج رسيده بود، با اينکه جهيزيه فراوان داشت ، کسى مايل نبود با او ازدواج کند.