رقص خون حسین میان تانکهای عراقی+تصاویر
با تلاش شبانه روزي شهيد حسين بهرامي طرح عمليات المهدي ( عج ) براي دور كردن عراقيها از شهر سوسنگرد از دو محور چپ و راست و يك محور پشت سر عراقيها آماده شد . طبق معمول حسين سخت ترين محور عملياتي یعنی محور پشت سر عراقی ها را بعهده گرفت . آنهم حمله از عقب سر به عراقيها بود اين محور بدان ذليل دشوارتر بود كه تمامي نيروهاي در حال عقب نشيني با اين محور روبرو مي شدند و اين به معني جنگيدن با تعداد بيشماري از تانكها و نفرات فراري از هر دو محور چپ و راست...
Read More » اردیبهشت ۳۱, ۱۳۹۱ دانستنی ها 0
سربازان انگلیس 24 کارگر مالزیایی را سر بریدند+عکس (+13)
دادگاه عالی لندن مشغول بررسی پروندهای است که در آن دولت انگلیس کشتار 24 غیرنظامی در مالزیایی را مخفی کرده و مدارک آن را نیز از بین برده است.
به گزارش مشرق به نقل از فارس، «حزب انقلابی کارگران» در مقالهای مینویسد: دولت انگلیس واقعیت قتل عام 24 کارگر غیرمسلح کاشت درخت کائوچو مالزیایی توسط نیروهای انگلیس در سال 1984 را، طبق گفته وکیل خانوادههای قربانیان در انگلیس، مخفی کرده است.
Read More » اردیبهشت ۳۱, ۱۳۹۱ آخرين اخبار 0
شعر شاعر تاجیک با ردیف «خلیج فارس» که سلطان عرب را به خشم آورد
خبرگزاری فارس: مومن قناعت شاعر تاجیک در سفر به یکی از کشورهای حوزه خلیج فارس در پاسخ به درخواست یکی از سلاطین عرب، شعری را به صورت آنی سرود که ردیف آن خلیج فارس بود.
به گزارش خبرنگار خبرگزاری فارس در آسیای مرکزی، نام استاد مومن قناعت نام شاعر فارسیگوی تاجیک همواره به عنوان نمادی از خردورزی و حکمت در ادبیات معاصر تاجیکستان محسوب میشود.
وی که امروز هشتادمین سالروز تولد پربرکتش است، همواره با شناخت اوضاع ایدئولوژی و سیاسی زمان خویش موضوعهایی را برای پرداختن انتخاب کرده است که کمتر تحت تاثیر آفت روزمرگی و شعارهای ایدئولوژیک قرار گرفته تا بقای آنها به عنوان یک ارزش ادبی در آینده دور، پایدار باشد.
Read More »
اردیبهشت ۳۱, ۱۳۹۱ داستان های بحار انوار جلد دوم 4
على بن يقطين از بزرگان صحابه و مورد توجه امام موسى بن جعفر عليه السلام و وزير مقتدر هارون الرشيد بود. روزى ابراهيم جمال (ساربان ) خواست به حضور وى برسد. على بن يقطين اجازه نداد. در همان سال على بن يقطين براى زيارت خانه خدا به سوى مکه حرکت کرد و خواست در مدينه خدمت موسى بن جعفر عليه السلام برسد. حضرت روز اول به او اجازه ملاقات نداد. روز دوم محضر امام عليه السلام رسيد. عرض کرد:آقا! تقصير من چيست که اجازه ديدار نمى دهى ؟حضرت فرمود:- به تو اجازه ملاقات ندادم ، به خاطر اينکه تو برادرت ابراهيم جمال را که به درگاه تو آمده و تو به عنوان اينکه او ساربان و تو وزير هستى اجازه ملاقات ندادى . خداوند حج تو را قبول نمى کند مگر اينکه ابراهيم را از خود، راضى کنى .مى گويد عرض کردم :- مولاى من ! ابراهيم را چگونه ملاقات کنم در حاليکه من در مدينه ام و او در کوفه است .
Read More » اردیبهشت ۳۱, ۱۳۹۱ داستان های بحار انوار جلد دوم 1
گروهى از مردم نيشابور، اجتماع کردند. محمد پسر على نيشابورى را انتخاب نمودند و سى هزار و پنجاه هزار درهم و مقدارى پارچه به او دادند تا در مدينه محضر امام موسى بن جعفر عليه السلام برساند.شطيطه نيشابورى که زنى مؤ منه بود، يک درهم سالم و تکه پارچه اى که به دست خود، نخ آن را رشته و بافته بود و چهار درهم ارزش داشت ، آورد و گفت : ((ان الله لايستحيى من الخلق )). متاعى که مى فرستم اگر چه ناچيز است ؛
Read More » اردیبهشت ۳۱, ۱۳۹۱ داستان های بحار انوار جلد دوم 1
هارون الرشید از جادوگرى خواست که در مجلس کارى کند که حضرت …
Read More » اردیبهشت ۳۱, ۱۳۹۱ داستان های بحار انوار جلد دوم 1
روزى ماءمون به اطرافيان خود گفت :- مى دانيد شيعه بودن را از که آموختم ؟آنان گفتند: نه ! ما نمى دانيم .ماءمون گفت :- از پدرم هارون .پرسيدند: چگونه از هارون آموختى ؟ و حال آنکه او پيوسته اين خانواده را مى کشت ؟ماءمون اظهار داشت :- درست است . آنها را براى حفظ سلطنت خود مى کشت . زيرا که ((الملک عقيم )) سلطنت نازا و خوشايند است . سلطنت خويشاوندى را ملاحظه نمى کند. چنانچه سالى با پدرم هارون الرشيد به مکه رفتيم .همين که به مکه وارد شديم به دربانان خود دستور داد، هر کس از اهالى مکه و مدينه از هر طايفه اى که هست ، به ديدن من بيايد. خواه مهاجر و خواه انصار يا بنى هاشم باشد. بايد اول نسب و نژاد خود را بگويد و خويش را معرفى کند، آن گاه وارد شود. لذا هر کس وارد مى شد نام خود را تا جدش مى گفت و نسب خود را به يکى از هاشميين و يا مهاجرين و انصار مى رساند و هر کدام را به اندازه شرافت نسبى و هجرت اجدادش از صد تا پنج هزار درهم و بعضى را نيز دويست درهم پول مى داد.
Read More » اردیبهشت ۳۱, ۱۳۹۱ داستان های بحار انوار جلد دوم 0
روزى هارون الرشيد (خليفه مقتدر عباسى ) به امام کاظم عليه السلام گفت :- چرا اجازه مى دهيد مردم شما را به پيغمبر صلى الله عليه و آله نسبت بدهند؟ به شما بگويند فرزندان پيغمبر، با اينکه فرزندان على عليه السلام هستيد، نه فرزندان پيغمبر؟ البته مسلم است شخص را به پدرش نسبت مى دهند و مادر به منزله ظرف است و نسل را پدر توليد مى کند نه مادر.
Read More » اردیبهشت ۳۱, ۱۳۹۱ داستان های بحار انوار جلد دوم 1
شعیب عقر قوفى مى گوید:… من با یعقوب (اهل مغرب ) که …
Read More » اردیبهشت ۳۱, ۱۳۹۱ داستان های بحار انوار جلد دوم 1
ابوحنيفه پيشواى فرقه حنفى مى گويد:روزى به خانه امام صادق عليه السلام رفتم که آن حضرت را ملاقات کنم .اجازه ملاقات خواستم ، امام عليه السلام اجازه نداد.در اين وقت عده اى از مردم کوفه آمدند. امام عليه السلام به آنها اجازه ملاقات داد. من هم با آنها داخل خانه شدم . چون به محضرش رسيدم ، گفتم :- فرزند رسول خدا! بهتر است کسى را به کوفه بفرستيد تا مردم را از دشنام اصحاب حضرت محمد صلى الله عليه و آله باز داريد. من بيش از ده هزار نفر را مى دانم که به ياران و اصحاب پيغمبر خدا صلى الله عليه و آله دشنام مى دهند.حضرت فرمود:- مردم از من قبول نمى کنند.
Read More » اردیبهشت ۳۱, ۱۳۹۱ داستان های بحار انوار جلد دوم 0
شخصى محضر امام صادق علیه السلام آمد و درباره وجود خداوند پرسش …
Read More »