مناظره شیخ مفید با علی بن عیسی الرمانی

مناظره شیخ مفید با علی بن عیسی الرمانیReviewed by مدیریت پرچم های سیاه شرق on Mar 29Rating:

اما در این رابطه «ورّام بن ابی فراس» صاحب کتاب «تنبیه الخواطر و نزهه النواظر» چنین می‎گوید:

شیخ مفید اصالتاً اهل «عکبرا» بود. او با پدرش به بغداد آمد و نزد ابوعبدالله معروف به «الجعلی» در محله «درب ریاح» مشغول به تحصیل شد. سپس به مجلس درس «ابویاسر» فرزند «أبی الجیش» که در محله دروازه خراسان تدریس می‎کرد حاضر شد.

«ابویاسر» پس از مدتی به فضل و کمال شیخ آگاه شد و بدو گفت: «چرا به نزد «علی بن عیسی الرُّمانی» نمی‎روی و در علم کلام و سائر علوم اسلامی از او استفاده نمی‎کنی؟»

شیخ مفید فرمود: «من او را نمی‎شناسم و لذا «ابویاسر» یکی از شاگردان خود را همراه او کرده و نزد رمّانی فرستاد.

دنباله داستان را شیخ مفید (ره) چنین نقل می‎کند:

هنگامی که به مجلس درس رمّانی رسیدم، دیدم مجلس او پر است از فضلاء و دانشمندان.

نزدیک درب نشستم و به تدریج که مردم می‎رفتند و محفل خلوت‎تر می‎شد نزدیک‎تر می‎رفتم.

در این میان مردی وارد شده گفت: «کسی پشت درب اجازه دخول می‎خواهد و می‎گوید اهل بصره هست.»

رمانّی پرسید: «از دانشمندان است؟»

آن مرد گفت: «نمی‎دانم، جوانی است که می‎خواهد به نزد شما بیاید.»

رمّانی اجازه داد و آن مرد وارد شد.

آن دو مدّت زیادی با هم صحبت کردند، تا اینکه آن مرد جوان به رمّانی گفت: «چه می‎فرمایید درباره حدیث غدیر و داستان غار؟» (یعنی جریان رفتن ابوبکر با پیامبر به غار ثور که اهل سنّت آنرا دلیل بر خلافت و فضیلت ابوبکر می‎دانند)

رمّانی گفت: «اما داستان غار درایت و امری مسلّم و معلوم است و اما حدیث غدیر، روایت است و منقول و آنچه از درایت بدست می‎آید از روایت مستفاد نگردد و همواره درایت بر روایت مقدم است.»

مرد بصری دیگر نتوانست سخنی در پاسخ رمّانی بگوید و لذا از مجلس برخاسته و بیرون رفت.

شیخ مفید می‎گوید: «من در این هنگام پیش رفته و به رمّانی گفتم: «جناب استاد سؤالی دارم.»

گفت: «بپرس»

گفتم: «چه می‎گویید درباره کسی که بر امام عادل خروج کند و یا با او بجنگد؟»

رمّانی گفت: «چنین کسی کافر است»، و بعد دوباره گفت: «نه، بلکه فاسق است.»

من گفتم: «در مورد امیرالمؤمنین علی ـ علیه‎السّلام ـ چه می‎گویی؟»

گفت: «او امام است و مفترض الطاعه.»

گفتم:‌«درباره جنگ جمل و طلحه و زبیر و عایشه چه می‎گویی؟»

گفت: «آنها از کرده خود که جنگ با علی ـ علیه‎السّلام ـ بود توبه کردند.»

من گفتم: «اما داستان جنگ جمل درایت و مسلّم است واما حدیث توبه کردن آنها روایت و منقول است.»

رمّانی گفت: «آیا تو هنگام سؤالات آن مرد بصری از من، حاضر بودی؟»

گفتم: «آری»

گفت: «پاسخی که دادی مرا مجیب کرد و در حقیقت این سخن تو در پاسخ همان سخنی بود که من به آن جوان گفتم»؛ آنگاه پرسید:

«تو کیستی و چه نام داری و نزد چه کسی درس خوانی؟»

گفتم: «من معروف به «ابن المعّلم» هستم و نزد شیخ «ابی عبدالله الجعلیّ» درس می‎خوانم.»

گفت: «چند لحظه بنشین تا من باز گردم.»

پس من منتظر ماندم تا او از اندرون خانه برگشت و نامه‎ای سر بسته به من داد و گفت:

«این نامه را به استادت ابی عبدالله بده».

من نامه را گرفته و به استاد دادم. استادم نامه را گرفت، آنگاه مدّتی خندید وگفت: «داستان تو با رمّانی چه بوده که او سفارش تو را به من کرده و ترا به مفید ملقّب کرده است؟»

من داستان را نقل کردم و او مجدداًً به خنده افتاد.[۱]

——————————————————————————–

[۱] . تنبه الخواطر ونُزهه النواطر، صحفه۶۲۱.

About مدیریت پرچم های سیاه شرق

Check Also

مناظره شیخ مفید با فاضل کتبی

مناظره شیخ مفید با فاضل کتبی

دلیل بطلان خلافت ابی بکر
مناظره شیخ مفید با فاضل کتبی
«فاضل کتبی» ( از علمای معروف اهل سنت) روزی از شیخ مفید پرسید: دلیل شما امامیه، بر بطلان خلافت ابی بکر چیست؟
شیخ مفید گفت: دلیل بسیار است و من نمونه‌ای از دلایل را برایت یاد می‌کنم: تو می‌دانی که امت اتفاق دارند بر این که امام نیازمند به غیر خدا نیست و از طرف دیگر امت اسلام متفقند بر این که ابوبکر در مجمع عمومی روی منبر گفت: «وَلیَّتُکُم و لَسْتُ بِخَیرکُم فَاِنْ اِسْتَقَمْتُ فَاتَّبِعُونی وَ اِن اَعْوَجْتُ فَصَّوِّمونی» یعنی: زمامدار شما نشدم ولی از شما بهتر نیستم. پس اگر بر مسیر درست گام برداشتم از من پیروی کنید و اگر منحرف شدم به راه راست مرا راهنمایی کنید.