کاروانى از کوفه به قصد مکه براى انجام مراسم حج ، حرکت کردند. يک نفر پياده سر برهنه ، همراه ما از کوفه بيرون آمد. او پول و ثروتى نداشت . آسوده خاطر همچنان راه مى پيمود و مى گفت :

یکى از فرزانگان شایسته در عالم خواب پادشاهى را دید که در بهشت است و پارسایى را دید که در دوزخ است ، پرسید: علت بهشتى شدن شاه ، و دوزخى شدن پارسا چیست ، با اینکه مردم بر خلاف این اعتقاد داشتند؟! ندایى (غیبى )به گوش او رسید که …

پادشاهى یکى از پارسایان را دید و پرسید: ((آیا هیچ از ما یاد مى کنى ؟ )) پارسا پاسخ داد: ((آرى آن هنگام که خدا را فراموش مى کنم .)) هر سو دود آن کس ز بر خویش براند و آنرا که بخواند به در کس نداواند

یکى از تهیدستان پاک نهاد بر اثر اضطرار و ناچارى ، گلیمى را از خانه یکى از پاک مردان دزدید. قاضى دستور داد تا دست دزد را به خاطر دزدى قطع کنند. صاحب گلیم نزد قاضى آمد و گفت : ((من دزد را بخشیدم ، بنابراین حد دزدى را بر …

مرد پارسایى را در کنار دریا دیدم ، گویى پلنگ به او حمله کرده بود، زخمى جانکاه در بدنش بود و هرچه مداوا مى نمود بهبود نمى یافت . مدتها به این درد مبتلا بود و بر اثر آن رنجور شده بود. در عین حال شب و روز شکر خدا …

خمپاره عمل نکرده درپای رزمنده ایرانی/ عکس

وزیر آموزش و پرورش در رباط کریم :  امسال چهار میلیون متر مربع فضای آموزشی احداث می شود

وزیر آموزش و پرورش امسال را سال طلایی مدرسه سازی در کشور عنوان و از ساخت 4میلیون مترمربع فضای آموزشی در کشور خبر داد.

به گزارش روابط عمومی فرمانداری شهرستان رباط کریم ، حميدرضا حاجي بابايي صبح امروز در مراسم افتتاح دبيرستان دخترانه نمونه دولتي حضرت فاطمه زهرا (س) در رباط‌كريم گفت : شخصي كه درك كند آموزش و پرورش مهمترين جايگاه كشور است، عارف به مسایل است و رهبر معظم انقلاب اسلامی (مدظله العالي) آموزش وپرورش را مهمترين دستگاه اجرايي كشور دانسته اند.

وي با بیان اینکه اگر آموزش و پرورش ساخته شود، به تمام معنا همه اجزاي جامعه ساخته مي شود تصريح كرد: اين اتفاق زماني رخ خواهد داد كه جامعه ما آموزش و پرورش را در قله و اوج ببيند كه آن زمان همه چيز را از آموزش و پررورش به دست خواهيم آورد.

وزیر آموزش و پرورش اضافه کرد : دانش‌آموزان امروز ايران اسلامي، رئيس جمهور، وزرا و تمام مسئولين آينده كشور هستند كه نشان دهنده جايگاه بي بدليل آموزش وپرورش است.

شبى در بيابان مکه آن چنان بى خواب شدم که ديگر نمى توانستم را بروم ، سر بر زمين نهادم تا بخوابم ، به ساربان گفتم دست از من بردار.

پاى مسکين پياده چند رود؟

در مسجد جمعه شهر بعلبک (از شهرهاى شام ) بودم .يک روز چند کلمه به عنوان پند و اندرز براى جماعتى که در آنجا بودند، مى گفتم ، ولى آن جماعت را پژمرده دل و دل مرده و بى بصيرت يافتم که آن چنان در امور مادى فرو رفته بودند که در وجود آنها راهى به جهان معنويت نبود.