استراتژی آتش‌فشان آپوکالیپتیک (آحرالزمانی)

استراتژی آتش‌فشان آپوکالیپتیک (آحرالزمانی) Reviewed by مدیریت پرچم های سیاه شرق on Mar 17Rating:

طیّ سال‌های اخیر، عموم آثاری که با موضوع و محتوای «آپوکالیپس» – آخرالزّمان و پایان دنیا ـ به نمایش درآمده «بحران‌های سخت، تهدید کننده و دهشتناک» را محور اصلی گفت‌وگوی خود ساخته‌اند.

اگرچه تولید این آثار به دلیل وجود «عنصر گره و جاذبه» در داستان فیلم و رویکرد سینمای یهودی به فردا، عمری به درازای تاریخ سینما دارد؛ لیکن آرایش آخرالزّمانی هالیوود وجه دیگری از این آثار را بیان می‌کند.

آقای «جان هیلکوت»، کارگردان فیلم «جادّه» که در ماه نوامبر گذشته (۲۰۰۹ م.) به نمایش درآمده درباره تفاوت این آثار می‌گوید:
«فرق بزرگ بین فیلم‌های آخرالزّمانی جدید با محصولات قدیمی در اینست که «فیلم‌های جدید، مجموعه‌ای از مشکلات را به نمایش می‌گذارند و تنها به بحث درباره یک مسئله نمی‌پردازند».

تماشا و مقایسه آثار متقدّم و متأخّر «آپوکالیپتیک» سخن این کارگردان را تأیید می‌کند.

در آثار متقدّم مانند آثاری که با عنوان «آرماگدون» ساخته شده‌اند، یک عامل تهدید کننده مثل؛ شهاب‌های مهاجم آسمانی یا سفینه‌های بیگانه، زمین را تهدید می‌کنند و تمام مبارزه و تلاش منجی زمینی مصروف حذف یک عامل تهدید کننده می‌شود. گرهی که دستان توانای مردان چشم آبی و مهندسان قهرمان آمریکایی آن را می‌گشاید و همه را مبهوت هنرمندی خود می‌کند، امّا در آثار جدید، تهدیدها چند وجهی‌اند. همزمان با هم، چند بحران جهان را تهدید می‌کنند. سونامی، آتش‌فشان، زلزله و گرم شدن زمین، چنان به یک‌باره هجوم می‌آورند که هیچ‌کس قادر به کنترل بحران نیست و پیامد آن، این است که زمین نابودی کامل را تجربه می‌کند.

آقای «دونالد آمریخ‌« آلمانی‌تبار که به عنوان کارگردان آثارش در هر دو فصل فیلم‌های آخرالزّمان‌گرا حضور دارد، در فیلم «روز استقلال» حمله سفینه‌های مهاجم بیگانه را که از کرات دوردست آسمان حمله آورده‌اند به عنوان تهدید معرّفی می‌کند؛ تهدیدی که اگر کنترل نشود بشر را به سوی آخرالزّمان و نابودی سوق می‌دهد. امّا، در این اثر، تکنسین‌های یانکی، با سفر قهرمانانه به فضا، عامل تهدید را نابود می‌کنند تا‌ آمریکا و به تبع آنان مردم جهان،‌ حیات دوباره را در سالروز اعلام استقلال ایالات متّحده آمریکا تجربه کنند.

در همه آثار، تهدید ایالات متّحده به منزله تهدید کلّ جهان است و وقوع بحران به مثابه ابتلای همه جهان به بحران است.
البتّه نباید فراموش کرد که در مسیر تدریجی و به واسطه غلبه مدرنیزاسیون غربی حاصل از بسط تمدّن غربی و سیستم‌های ارتباطی، چنان حیات و ممات اقوام و ملل را به حیات غرب گره خورده که هیچ قومی مصون از بحران‌های غربی نیست. چنانکه امروز، بحران اقتصادی آمریکا همه ملل را مبتلا و آسیب‌پذیر ساخته است.

کارگردان «روز استقلال» در آخرین اثرش با نام ۲۰۱۲، همه مردم جهان را درگیر، مبتلا و البتّه محکوم به تجربه مرگی تلخ می‌شناسد.

آتش‌فشان‌ها، زلزله‌ها، بالا آمدن آب دریا و سایر بلاها، چنان هجوم می‌آورند که تمامی مربع مسکونی و کره خاکی را کن فیکون می‌کند. گوئیا که عذاب بلای آوار شده بر قوم نوح، پس از قرن‌ها دیگر بار فرو آمده تا همه‌ ساکنان زمین نابود شوند و تنها ساکنان کشتی نوح به سلامت جان بدر برند.

این آثار سینمایی، جمله ساکنان شرق و غرب عالم را مهیّای حوادث شوم و بحران اپوکالیپتیک می‌کنند و در لابه‌لای اثر همه را متذکّر می‌شوند که اوّلاً در این فاجعه جهانی دیّار البشری دخالت ندارد و ثانیاً؛ این فاجعه جهانی محتوم است و گریزی از آن نمی‌توان داشت و ثالثاً، ابعاد فاجعه جهانی است. چنانکه از میان غرب مردانی همچون اشپنگلر، فیلسوف تاریخ، پیش‌بینی کرده بودند: از اوایل قرن بیستم، نشانه‌های بحران و انحطاط غرب بارز شد. در واقع قرن بیستم به صورت تمام عیار نشان داد که تاریخ غربی مبتلای بحران است. به همین لحاظ، متناوباً حوزه‌های مختلف سیاسی، اقتصادی و فرهنگی غرب، مبتلای آشفتگی و بحران شد.

با ظاهر شدن نشانه‌های بحران در هر یک از معاملات و مناسبات عمومی، غرب همه قوای مالی، نظامی، سیاسی و رسانه‌ای خود را به میدان آورد تا با تزریق مسکّن و گاه جراحی‌های کوچک، بحران را کنترل و از تک و تاب بیندازد.

بحران سازی در سایر مناطق جهان، یکی از روش‌های شناخته شده سران نظام استکباری برای انتقال بحران از جغرافیای غرب به سایر نقاط بوده و هست. با این‌همه، ظهور تمام قدّ بحران‌ها و فراگیری‌اش در موضوعات و مناسبات گوناگون، در اواخر قرن بیستم و در آستانه قرن بیست و یکم، فراماسونری جهانی را ناگزیر به استفاده از آخرین تیر ترکش یعنی به‌کارگیری «استراتژی آتش فشان آپوکالیپس» و آخرالزّمانی ساخت.

چنانکه از مضامین «پروتکل‌های دانشوران صهیون» و همچنین عملکرد تجربه شده فراماسونرها و کانون توطئه جهانی برمی‌آید، استفاده از این استراتژی تنها به عنوان «آخرالدّوا» شناخته می‌شد چه، همه مطالعات و برنامه‌های کلان اجرا‌ شده طی سده‌های گذشته در حوزه‌های مختلف و بسط تمدّن سکولار در سراسر گیتی، حاکی از آن بود که تزریق تدریجی سم (امانیسم، سکولاریزم، لیبرالیسم و هیدرونیسم) در پیکر فرهنگ‌ها و تمدّن‌های غیر غربی چنان صید گرفتار در دام فرهنگ و تمدّن غربی را، آلوده و بی‌جان می‌سازد که تأسیس و اعلام حکومت جهانی اشرار یهود بی‌هیچ مقاومتی حادث خواهد شد.

همه قراین هم حاکی از آن بود که این سمّ ترکیبی در ساحت‌های فکری، فرهنگی و تمدّنی، بازماندگان همه فرهنگ‌ها و تمدّن‌های غیرغربی و از جمله شرق اسلامی را خلع سلاح ساخته است. بر هیچ‌کس پوشیده نبود که مسیحیان فاسد، مسیحیّت سکولاریزه، ادیان حقیقی مهجور و جوامع مسلمانان مبتلای تفرقه و فقر شده بودند.
«هنری فورد»، بنیانگذار شرکت اتومبیل‌سازی فورد در آمریکا، پروتکل‌ها یا همان فرمول‌ها و تصمیمات جمعی از استراتژیست‌ها و خاخام‌های یهودی را که به منظور تسخیر عالم طرّاحی شده بود، در سال ۱۹۲۰ م. به‌صورت سلسله مقالاتی در روزنامه‌ای که متعلّق به خودش بود به چاپ رساند.

هدف فورد آن بود که مردم آمریکا را از خطر شکل‌گیری امپراتوری یهود در این کشور آگاه کند. او این پروتکل‌ها را که در سال ۱۹۱۷م. به زبان انگلیسی ترجمه شده بود، برنامه اصلی یهود برای تسلّط بر جهان می‌دانست و هشدار می‌داد که یهود به حکومت آمریکا اکتفا نکرده و درصدد برپایی حکومت جهانی است. در یکی از بندهای این پروتکل‌ها آمده است:

«اعتیاد به الکل و افراط در نوشیدن نوشابه‌های سکرآور، مشکلی است که پس از اعطای آزادی در میان غیر یهودیان رواج پیدا می‌کند. بر ما یهودیان لازم است که در چنین مسیری گام بر نداریم. مردم غیر یهودی، از همان آغاز جوانی به وسیله عوامل ما بی‌بند و بار و بی‌اخلاق بار می‌آیند … .»

صرف‌نظر از اختلاف نظرها درباره این پروتکل‌ها و مضامینش، امروزه چه کسی می‌تواند سلطه یهود بر کمپانی‌های چند ملیّتی، سازمان‌های جهانی، بانک‌ها، صنعت پورنوگراف، رسانه‌ها و تولید و توزیع مشروبات سکرآور و بالأخره فراماسونری جهانی را انکار کند؟

امّا آنچه رخ داد، خلاف همه برنامه‌ها و ترفندهای سران مخفی بود:
هم‌زمان با بروز موج بحران‌های «ایدئولوژیک، اقتصادی، سیاسی و اخلاقی» که توأم با هم همه ساحت‌های حیات فرهنگی و تمدّنی غرب را در سال‌های پایانی قرن بیستم با چالش روبه‌رو ساخته بود، به ناگهان، موج بازگشت به دین و معنویت در غرب و سایر نقاط جهان، چونان صاعقه‌ای همه تدبیرهای عقل مکّار و شیطانی را درهم ریخت.

ظهور نهضت‌های دین‌گرا و ضدّ غرب در شرق اسلامی و قدرت یافتن اهل دیانت حقیقی در ایران اسلامی و ورود دین به عرصه مدیریت کلان اجتماعی ـ سیاسی، به سان بازی دومینو، مهره‌های ساخته و پرداخته شده فراماسونری جهانی و بنی‌اسرائیلی را در ایران، عراق و سایر کشورها سرنگون ساخت.

این واقعه بنی‌اسرائیل را که سودای اعلام حکومت جهانی را در سر می‌پروراند و داشت‌ با سرعت تمام و به قصد مقابله با این وضع و تغییر مسیر تاریخ به نفع خود، دست به اقدام همه جانبه بود و «استراتژی آتش‌فشان آخرالزّمانی» در دستور کار (کانون توطئه جهانی) وارد سازند.

در بخشی از پروتکل‌های دانشوران صهیون آمده است:
«افراد با آرمان‌ها و عقاید مختلف مانند سلطنت طلب، عوام فریب، سوسیالیست و ایده‌آلیست به خدمت ما درخواهند آمد و بنا به اغوای ما، می‌کوشند تا هر نوع آرامش و نظمی را برهم بزنند و همه‌جا را به آشوب بکشانند. وجود چنین طغیان‌هایی دولت‌ها را دچار دگرگونی می‌کند و مردم حاضر می‌شوند برای برقراری صلح و آرامش همه‌ چیز را فدا کنند. تا زمانی که به قدرت جهانی ما اعتراف نکنند و تا زمانی که تسلیم ما نشوند صلح را به سرزمینشان باز نخواهیم گرداند … بدیهی است که همه پول‌ها نزد ما ذخیره شده و پیروزی از آن ما خواهد بود».

از اینجا، بحران‌ حاصله از پایان یافتن تاریخ غربی که حاصل دوری گزیدن قریب به ۴۰۰ سال از سنّت‌های دینی و نوامیس قدسی جاری در هستی بود، از سوی کانون توطئه جهانی تبدیل به بحرانی بزرگ و جهانی شد. در واقع، بحران‌های اوّلیه و پراکنده حاصل گذار غرب و فرهنگ و تمدّنش از مراحل نزولی فروپاشی و انحطاط بود و دومی که در ابعاد جهانی بروز کرد، حاصل پروژه بنی‌اسرائیل بود که توسط فراماسونری جهانی هدایت می‌شود. پروژه‌ای که مرحله به مرحله اجرا می‌شود تا شاید این آتش‌‌فشان جهانی قادر به خاموش کردن بحران‌ها و کنترل شرایط به نفع بنی‌اسرائیل و تأسیس حکومت جهانی شود.

اخیراً در سرتیتر خبرها آمده بود که حمله نظامی و جریان بحران‌ساز در عراق و افغانستان، تاکنون مبلغ ۰۰۰/۸۰۰/۹۷۰/۹۶۸ دلار هزینه کرده است و این رقم تا پایان سال ۲۰۱۰م. به عدد یک تریلیون دلار خواهد رسید.

در این جریان هولناک، سینمای هالیوود، ضمن به تصویر کشیدن مراحل اجرای این پروژه، پروژه را در ابعاد جهانی به نمایش می‌گذارد، مقاومت در برابر بحران‌ها را غیر ممکن می‌شناسد، سمّ انفعال را به کالبد خلق جهان تزریق می‌کند و بالاخره از لابه‌لای آثار، مقصد نهایی را هم اعلام می‌کند.

پروژه «آرماگدونیسم» یا همان، جنگ نهایی و آخرالزّمانی نیروهای خیر و شرّ در سرزمین فلسطین (البتّه به روایت کانون توطئه جهانی) و تسلّط یک‌هزار ساله بنی‌اسرائیل بر مقدورات و مقدّرات جهان، جان و روح آثار سینمایی آخرالزّمان‌گرایی هالیوود و سیاست خارجی مردان سیاسی غربی بود که در آن بنی‌اسرائیل به عنوان خیر محض و بنی‌اسماعیل شرّ محض و رفیق ابلیس معرّفی شدند.

نگاهی سریع به آثاری چون: «مردی که آینده را می‌دانست، امگاکد و نظایر آن این معنی را واضح می‌سازد.
آثار هالیوود، همه را می‌فریبد. ساده‌لوحان ساکن ایالات متّحده آمریکا در این گمان خام می‌مانند که این همه واقعه، پیش‌گویی شده کتب مقدّس است که به منظور زمینه‌سازی ظهور دوم حضرت مسیح(ع) فراهم آمده تا آنها، بحران‌های دست‌ساز کانون توطئه‌ را، پیش‌بینی شده و محتوم می‌شناسند در حالی که پنهانی، بنی‌اسرائیل آن همه را در هیئت یک پروژه به قصد سرعت بخشیدن به ایده مجعول «حکومت جهانی بنی‌اسرائیل»‌ به اجراء گذارده است.

حال، با این مقدّمه طولانی، به سراغ فیلم آپوکالیپتیک ۲۰۱۲ می‌رویم:
«زمین‌شناسی آمریکایی برای تهیه گزارشی از بالا رفتن درجه حرارت زمین که به زودی موجب فوران هسته زمین، زلزله‌های پیاپی و بالا‌ آمدن سطح آب دریاها می‌شود و در سال ۲۰۱۲م. به نابودی زمین می‌انجامد راهی هند می‌شود.
گزارش به اجلاس سران بیست (کشورهای صنعتی و پرقدرت) می‌رسد و پس از چالش‌های مختلف تصمیم نهایی اجلاس این می‌شود که طیّ یک پروژه فوق سرّی، تعدادی از برگزیدگان برخی کشورهای جهان به اضافه آثار مهمّ فرهنگی و تمدّنی قابل انتقال و یک جفت از کلّیه حیوانات انتخاب شدند تا در روزهای منتهی به تاریخ ۱۲/۱۲/۲۰۱۲ سوار بر سه کشتی غول‌پیکری شوند که به منظور نجات این نخبگان برگزیده به طور مخفیانه ساخته شده و در کوهستان‌های چین مستقر گشته است.

بحران فراگیر و غیرقابل کنترل آغاز می‌شود، ترکیبی غریب از زلزله، سونامی، آتشفشان و … همه جهان غرق بحران می‌شود و به تدریج آب بالا می‌آید تا همه سطح زمین را بسان عصر نوح نبی(ع) بپوشاند.

آب قلّه اورست را هم به زیر می‌کشد، همه ساکنان زمین به جز این برگزیدگان می‌مانند. گویا تنها آنان لایق ماندنند. در این میان چند نفر از ثروتمندان عرب نیز که قادر به پرداخت هزینه چند میلیارد دلاری مسافرت بودند، دیده می‌شوند.
با فروکش کردن بحران، کشتی در نقطه بلندی در آفریقا آرام می‌گیرد، تا دیگر بار، تاریخ زمین از ۱/۱/۱ و با حضور نجات یافتگان برگزیده آغاز شود. در این اثر:

ـ همه ساکنان زمین محکوم به مرگند.
ـ این واقعه در تقویم و افسانه‌های اقوام مایایی پیش‌بینی شده‌ بود. امری مقدّر و پیش‌بینی شده
ـ راهی برای کنترل بحران نیست و باید بقای این برگزیدگان را برای تداوم تاریخ آینده پذیرفت.

تقریباً هم‌زمان با این فیلم سینمایی، مستندی با عنوان «نوستر آداموس» و «۲۰۱۲» توسط یکی از شبکه‌های تلویزیونی غربی ساخته و پخش شد. سازنده این مستند، سعی می‌کند از زبان برخی کارشناسان و با مدد جستن از چند نقاشی که از نوسترآداموس باقی مانده، واقعه ۲۰۱۲ را در زمره پیش‌گویی‌های این پیش‌گوی فرانسوی معرفی نماید. در واقع تأیید بر آنچه که در افسانه‌های مایایی آمده است. جالب توجّه آنکه پیش از آغاز سفر بزرگ، نوجوانی آمریکایی به نام نوح به کمک پدرش قادر به از بین بردن مانعی می‌شود که سفینه را با خطر روبه‌رو ساخته است. او، به عنوان نوح قرن بیست و یکم، ناجی برگزیدگان نخبه می‌شود.

امّا، در عالم واقع می‌گذرد؟
سران بیلدربرگ، کمیته ۳۰۰ یا همان کانون توطئه‌های جهانی که جملگی شاکله فراماسونری جهانی را تشکیل می‌دهند به اجرای آخرین استراتژی یا همان «آتش‌فشان آپوکالیپتیک» رسیده‌اند.

این گروه توطئه‌گر جهانی، افزون بر برخورداری از قدرت کامل، سر رشته تمام امور را در اختیار دارند و سران کشورهای مختلف و از جمله سران برخی کشورهای غربی و پاپ به طور مستقیم یا غیرمستقم دست نشانده آنانند.

مدارک گوناگونی درباره مقام بالای پادشاهان عربستان، واتیکان، روسیه، اردن، انگلیس در لژهای ماسونی (تا حدّ ماسون درجه ۳۳) منتشر شده است.

گاهی تعداد اعضای این کانون را ۳۰۰ نفر اعلام می‌کنند. جان کولمن، نویسنده کتاب «کمیته ۳۰۰ کانون توطئه‌های جهانی» ، این گروه را زیر نام «کمیته ۳۰۰» معرفی می‌کند. این سخن کولمن، ما را متذکّر این روایت منقول از «حذیفه بن یمان» می‌اندازد که می‌گوید:

«هیچ‌گاه فتنه انگیزان ۳۰۰ نفره‌ای تا روز قیامت نخواهد بود جز آنکه اگر می‌خواستم نام هریک، نام پدر و جای او را بگویم. همه اینها از چیزهایی است که رسول خدا(ص) به من آموخته است. (الفتن/ص ۱۵/ جزء ۱، ح ۱۶)

چند ماه قبل، به ناگهان، مصاحبه‌ای کوتاه امّا عجیب از «جورج سوروس»، میلیونر جهان وطن، که با روزنامه «فاینشنال تایمز» به گفت‌وگو نشسته بود، منتشر شد. او اعلام داشت:

چین، جایگزین آمریکا در رهبری نظم نوین جهانی خواهد شد و همانند ماجرای سقوط ارزش دلار و کاهش سطح استانداردهای زندگی آمریکایی، آمریکا بهتر است در برابر فروپاشی جایگاه خود مقاومت نکند.

سوروس اعلام کرد: روندی در راستای تغییر ذخایر ارزی از دلار به ارزهای دیگر در جریان بوده است. وی اظهار داشت: سقوط منظّم ارزش دلار مطلوب و مورد انتظار است. سیستم مالی جهانی نیازمند تجدید ساختار در راستای رایج شدن یک ارز واحد جهانی است. او گفت:

جهان باید از مرحله سازگاری دردناک ناشی از فروپاشی دلار و معرفی پول رایج جهانی عبور کند. او همچنین تلویحاً تهدید کرد، در صورتی که ایالات متحده در پروژه ایجاد پول رایج جهانی مشارکت نکند، دلار برای همیشه از میان خواهد رفت. او پیش‌بینی کرد، که چین به جای آمریکا به موتور جدید اقتصاد جهانی بدل خواهد شد و جای آمریکا را خواهد گرفت.»

او همچنین اشاره کرد: «من فکر می‌کنم شما به یک نظم نوین جهانی نیاز دارید که چین بخشی از فرایند شکل‌گیری آن باشد و چینی‌ها باید این را از آن خود کنند. چینی‌ها باید نظم نوین جهانی را به همان شیوه‌ای که آمریکا خود را صاحب آن می‌دانست، از آن خود بداند. وی همچنین اضافه کرد که نشست گروه بیست، حرکتی در همین مسیر است.»

بد نیست بدانید که ، آقای جورج سوروس، یک یهودی مجارستانی است، که ذیل پرچم کمک‌های بشر دوستانه، بسط دموکراسی و آزادی بیان، زمینه‌های ایجاد انقلاب‌های مخملی را فراهم می‌کند.

او در سال ۱۹۷۹م. ، مؤسسه جامعه باز را در نیویورک ایجاد کرده و شبکه‌ای از این قبیل مؤسسات را در سراسر جهان اداره می‌نماید. او ردیف بیست و نهم جدول ثروتمندترین مردان جهان را با داشتن ثروت خاص ۰/۱۱ میلیارد دلار از آن خود دارد.
بی‌گمان سوروس متصل به جریان قدرت فراماسونری جهانی است. مطالعه مصاحبه مهمّ او با روزنامه «فاینشنال تایمز»، راز نهفته در فیلم آخرالزّمانی ۲۰۱۲ را برملا می‌سازد.

تصمیم گروه بیست برای ساخت کشتی نوح در چین و نجات نخبگان از طوفان بزرگ جهانی در فیلم عیناً یادآور سخنان جورج سوروس است. جایگزینی چین برای مدیریت نظم نوین جهانی، سقوط دلار و تأسیس حکومت جهانی با اعلام ارز جهانی و … .

نکته جالب آنکه در این فیلم، آمریکا و آمریکائیان در کنار رئیس جمهور سیاه‌ پوست خود نابودی تمام را تجربه می‌کند.
اخیراً روزنامه‌ها و سایت‌های رژیم صهیونیستی با انتشار عکسی از هیکل سلیمان، اعلام کرده‌اند که در تاریخ ۲۵ مارس، پس از زلزله‌ای که در تاریخ ۱۶ تا ۲۴ مارس باعث ویرانی بیت‌المقدّس خواهد شد، هیکل سلیمان را بنا خواهند کرد.

مسیح دجّال، برگزیده فراماسونری جهانی و بنی‌اسرائیلی است که عزم خود را برای اعلام حکومت جهانی بنی‌اسرئیلی به قیمت نابودی بخش بزرگی از مردم جهان جزم کرده است.

آنها فرصت را از دست رفته می‌بینند و ناگزیر، به امید شکار آخرین فرصت‌ها برای کنترل شرایط، استراتژی «بحران آتش‌فشان» را به کار گرفته‌اند.

آنان نمی‌دانند که این وعده خداست که صالحان شایسته و میراث بر پیامبر آخرالزّمان، وصیّ ایشان از نسل اسماعیل، خلافت و امامت جهانی را به ارث خواهد برد.

نباید فریب خورد، نباید عجله کرد، نباید در دام دجّال آخرالزّمان افتاد. این صبح کاذب است و صبح صادق در راه است، باید منتظر ماند. باشد تا بیاید. ان‌ شاء الله.

رادیو معارف/ جمعه        ۲۱/۱۲/۸۸

About مدیریت پرچم های سیاه شرق

Check Also

امام زمان

راه‌های افزایش محبت به امام زمان

راه‌های افزایش محبت به امام زمانReviewed by مدیریت پایگاه خبری تحلیلی شرق on Aug 6Rating: …