اظهارات هنرمند فرانسوی درباره امام زمان
وی در ادامه افزود: ویژگی هنر قدسی این است که از عقل سرچشمه میگیرد، عقلی که جایگاه آن دل است و با آن بخش از عقل که جایگاه استدلال و تفکر است کاری ندارد، بنابراین این دو مقوله تعلق به نفس پیدا میکنند.وی ادامه داد: اینکه هنر قدسی در ارتباط با عقل است، این امکان را برای هنر قدسی فراهم میکند که یک سری فرمهای خاص روحانی را بتواند روی کاغذ پیاده کند، چرا که هنر قدسی، پژواکی را در قلب ایجاد میکند و برای همین هم نیاز به یک آموزش و فرهنگ خاص فلسفی یا تئوریک ندارد.
سلمان ادامه داد: اگر بخواهم یک مثال تصویری در این مورد بزنم، هنر قدسی مانند داستان موسی و شبان است که وقتی موسی صحبت میکند یک دنیای کاملا مذهبی است اما شبان هر صحبتی که میکند فقط در ارتباط با فطرت اوست، بنابراین این فرمها هرچند غیرملموس و غیرمعمول باشند اما نوعی بازتاب حقیقتند، اگر هم بخواهیم یک مثال قرآنی بیاوریم شبیه مسافرت موسی تا رسیدن به خضر است، در آنجا که آنچه حق در اختیار خضر گذاشته بود، با آن دانش دینی که به موسی و قومش آموخته بود، برخورد پیدا میکرد.
وی ادامه داد: هنر قدسی این قابلیت را دارد که همه انسانها را مخاطب خود قرار دهد اما این هنر، جادویی نیست و نمیتواند طبیعت انسانها را تغییر دهد تنها کاری که میکند این است که فطرتشان را بیدار میکند و آن چیزی که موجب بیدارگری می شود، میزان عشقی است که این افراد به اهل بیت(ع) دارند و آن حب و بغض نسبت به ایشان و دشمنانشان، نه چیزی بیشتر یا کمتر.
این نقاش فرانسوی درباره ارتباط اسلام آوردنش با هنر گفت: شاید به تعداد انفاسی که روی زمین است، تحول قلبی وجود دارد که همهاش در ارتباط با توحید است، زیرا خداوند یکتاست و هر یک از ما را موجودی یکتا آفریده و برای همین سیر و سلوکی که به سمت حضرت حق تعالی داریم، منحصر به خودمان است، قبل از اینکه با ظاهر بیرونی اسلام آشنا شوم، این تغییر در قلب من رخ داد و تغییر دین به سمت اسلام با تحول قلبم آغاز شد و این لطف خدا به من بود که در ابتدا باطنم مسلمان شود و بعد این باطن نو، به لباس ظاهری اسلام و تشیع هم مفتخر شود؛ هنر نبود که مرا به این سمت سوق داد و بعد از اسلام تقریبا تمام کارهای قبل را از بین بردم اما نه به این دلیل که کفر بوده بلکه در واقع میز را تمیز کردم تا خدا غذای معنوی بهتری را برایم بچیند، چرا که قلبا میدانستم برای اینکه بتوانم چیزهای معنوی جدیدی را به دست آورم، باید نفسم را از آن فرمهای قبلی و کلیشههایی که اسیر بوده دور کنم تا عقل بتواند روی نفس من بتابد و آن فرمهایی را در نفس من برانگیزد که با قالبهای روحانی تناسب بیشتری دارد.
سلمان درباره استفاده از شعله آتش در آثارش به عنوان نماد تقدس (در حالی که در تفکر اسلامی معمولا هالهای از نور استفاده میشود) اظهار داشت: شعله آتش در سنتهای بیشماری استفاده میشود و میتوان گفت نمادهای جهانی هستند و تجلیهای معنوی حقایق روحانی که در وجود فرد جای گرفته است، بنایراین وقتی فقط هاله آتش به جنبه روحانی و نورانیت آن فرد اشاره دارد و وقتی به شکل شعله متجلی میشود، باز همان نورانیت و تقدس است اما در اینجا جنبه قدرت الهی که به این فرد داده شده هم مد نظر است.
وی ادامه داد: یک مثال قرآنی در اسلام، داستان حضرت موسی(ع) است که آتشی میبیند و به خانوادهاش میگوید میروم تا شعلهای از آن بیاورم، در جای دیگر میفرماید مبارک باد آن که در آتش است و آنچه پیرامون آن است و بارها و بارها «نار» در قرآن تکرار شده، بدون اینکه هیچ ربطی به شیطان پیدا کند و در واقع آن آتش شیطانی که میگویید، هیچ نوری ندارد چون آتشی است که نهتنها نورانیت نمیبخشد بلکه تاریکی ایجاد میکند اما این آتشی که من استفاده کردم، بیشتر آتشی است که در داستان حضرت ابراهیم میبینیم که سردی و سلامت در پی داشت.
این هنرمند ادامه داد: باز تأکید میکنم که هنر مقدس افراد را به قلبشان ارجاع میدهد نه به ذهنشان و اینکه شیطان در استفاده از کلمات و دیالکتیک بسیار توانا هست برای اینکه افراد را از آن معنای واقعی به بیراهه بکشاند.
وی در مورد استفاده از رنگهای سرد (با توجه به اینکه در کارهای اسلامی، عموما معنویت با بیرنگی نشان داده میشود) در آثارش ابراز داشت: شما از هنر مذهبی صحبت میکنید در حالی که کارهای من هنر قدسی است نه مذهبی، این آثار برپایه اصل متافیزیک بسیار سادهای استوار است که در عین اینکه خیلی باطنی هست ظاهر هم دارد، چهار رنگی که معتقدیم در چهار پایه عرش خداوند هست و فرشتگان حامل عرش خداوند هریک با رنگی نشان داده شدهاند؛ جبرئیل پایه چپ و پایین را نگه داشته به رنگ قرمز، عزرائیل که با ملکوت سفلی در ارتباط است سبز، میکائیل فرشته میزان ملکوت اعلی زرد و اسرافیل فرشته رستاخیز سفید.
سلمان افزود: فرمها و رنگهایی که من بکار گرفتم در همین رابطه است، بنابراین فرمها محدودیت را میرساند و رنگها با خلوص بالا به کار رفته که آن حقایق معنوی را انعکاس دهد، هیچوقت نخواستم خود را حتی به آن هنرهایی که در اسلام هست شبیه کنم تا هنرم را موجه جلوه دهم چون در این صورت نوعی ریاکاری روحانی میشد و در واقع تنها چیزی که ارائه کردم تنها شهود محدودی از یک سری حقایق ملکوتی است.