احساس انتظار!

احساس انتظار!Reviewed by مدیریت پرچم های سیاه شرق on Aug 14Rating:

احساس انتظار، مثل احساس تشنگى است:

احساس تشنگى، آدم را، به آب مى‏رساند، و احساس انتظار، انسان صاحب نظر آگاه دین باور حقیقت جوى را، به حجت‏بالغه الهى! . . .

انسان اسلام، بزرگ‏ترین اصل اجتماعى و پاک‏ترین نهاد سیاسى دین را، اعتقاد و التزام به رهبرى «معصوم‏» مى‏داند .

رهبر جامعه انسان، هیچ کس نمى‏تواند بود، مگر «پیامبر» یا «امام‏» که به طور مستقیم از سوى خدا و یا به امر حق و به دست پیامبر، تعیین شده باشد .

حقیقت دین، جز این نیست و بلوغ انسانیت، جز از این راه، مقدور نمى‏تواند شد . (۲)

شیعه، نیز – با التزام و پایدارى بر این اصل خدایى – در هیچ لحظه‏اى از تاریخ، هیچ «ظالم‏» و «روند ظالمانه‏اى‏» را تایید و تصدیق نکرده، و بر سر این کار، «جان‏» خویش را – در همواره همه جا – بلا گردان «ایمان‏» خویش ساخته است! . . .

در آن حدیث مشهور، هم، که سخن از قیام حجت‏بالغه، به میان مى‏آید، تمامت ضربت تاکید، بر سر «ستم ستیزى‏» است:

یملاالله به الارض قسطا و عدلا، کما ملئت ظلما و جورا .

خداوند، این زمین را – به دست او – از عدل و داد، سرشار مى‏سازد، همانطور که از ظلم و جور سرریز شده باشد! . . .

تو گویى که آنچه دیو آتشخواره «ظلم‏» ، بر سر آدمیان خاک مى‏آورد، با هیچ داغ و زخم دیگرى، برابرى نتواند کرد، اصلا، همه دردهاى بشر کجا، و این آتش جانسوز خانمان بر باد ده، کجا؟ ! (۳) . . .

و دواى این همه درد: «عدالت‏» !

از نگاه «شیعه‏» ، عدالت، اصل دین است:

نخستین پیشواى او، در محراب، به گناه عدالت، به قتل مى‏رسد! !

و آخرین پیشوایش، براى این که به داد عدالت‏برسد قیام مى‏کند،

و آخرین حلقه، از مجموعه حلقات مبارزات حق و باطل را – که از آغاز جهان، بر پاى بوده است – به سامان مى‏برد .

همه حرف «انتظار» ، همین است:

سفرى دور و دراز، براى رسیدن .

با چشمان «آینده‏» ، تکلیف «حال‏» را، روشن کردن .

در آستانه سقوط و ابتذال، ، دست انسان را گرفتن، و او را، تا درگاه نگاه خدا، بالا کشیدن و بر تحقق آرمان والاى همه انبیا و اولیا و مردان رزم آور راه حق، نظر داشتن! .

ودرآخرین رزم – پیروزمندانه – حیثیت عادلانه خاک را از نگاه‏بلند «بقیه‏الله‏» به‏نظاره‏برخاستن . . . و این، حرف کمى نیست! .

×××

انتظار

انتظار، از جنس فرداست،

و احساس انتظار، فردایى شدن

عشیره انتظار، اهالى فردایند! . . .

آن که «نظر» ندارد، مثل کسى است که تشنه نیست .

احساس انتظار، مثل احساس تشنگى است .

آن که احساس تشنگى ندارد، آب – هر چند فراوان، زلال و گوارا، هم که باشد – به چه دردش مى‏خورد؟ !

بى خیالى، این پا و آن پا کردن، و مرد «فردا» نبودن، «ضد انتظار» است!

انسان انتظار، آماده فرداست .

احساس‏انتظار، ازهم‏صحبتى‏هاى‏فردا، سرشارشدن است .

از اندیشه تردید، بیرون آمدن، و در دل یقین، در آمدن .

نشاط انتظار، آدمى را از ناامیدى و سستى، باز مى‏گیرد .

با این نگاه‏هاى کوچک و پیش پا افتاده، آدم در «روز مرگى‏» ها، غرق مى‏شود .

براى خوب دیدن، و خدایى نگریستن، باید به چشمان انتظار، مسلح شد!

آنکه «نظر» ندارد، به احساس انتظار، نیز – نمى‏تواند رسید .

«انتظار» سفر دور و درازى است .

سفر انتظار، چشم آدم را، باز مى‏کند، سفر انتظار، انسان را، «صاحب نظر» مى‏سازد . . .

انتظار

×××

حرف از یک نقطه زمانى و مکانى نیست .

سخن از یک جغرافیاى جهانى عقیدتى است:

تکان تازه‏اى در خاک و خلقت‏خاک!

تنه و بدنه خلقت، «عدالت‏» است . . . و در این میانه، «ستم‏» ، غبارى بیش نیست، که به راحتى مى‏شود آن را شست و پیکره اصلى، پاکیزه و زیباى آفرینش را در برابر نگاه انتظار زندگى، به دیدار نهاد! . . .

این شست و شو، اصلا، مشکل نیست:

«آب‏» که دارد مى‏رود،

«رود» که دارد مى‏گذرد،

فطرت پاک عادلانه «خاک‏» که دارد تکان تازه‏اى مى‏خورد،

همه به یارى ما، خواهند شتافت!

تنها، کافى است تکانى بخوریم . در جنبش شکوهمند میلاد انتظار، به «احساس‏» برسیم و صاحب نظرانه، عمل کنیم . . .

انتظار، یک رفع تکلیف نیست . بلکه، فهم تکلیف است، اداى تکلیف است:

آنان که منتظر عدالت فراگیر و همگانى اند، خویشتن، باید همواره در سوى تحقق آن ; اندیشه کنند، بنویسند و بکوشند، و سهم سنجیده و دقیق خود را – از اندازه وظیفه‏اى که بر گردن دارند ادا کنند . . .

از بى‏نظران، چه انتظارى؟ ! . . . نبض عدل، که خاک را، به تکانى مواج و تند و تازه فرا مى‏خواند، بى نظرانه نمى‏تواند بر گوش‏دل‏بنشیند . بى نظرى، بى تفاوتى و بى خیالى، از احساس انتظار، به دور است . خویشاوندان خمیازه و خواب را بگویید که با بیراهه‏هاى خویش، مزاحم راه «مردان انتظار» نشوند!

انتظار

×××

احساس انتظار، در این فرهنگ، ماذنه بلند هستى است که از بالاى بلند آن اذان عدل جهانى، سرداده مى‏شود .

این انتظار، پاسخى است‏به تمامى هستى و همه فرشتگان، در برابر همان سؤال گلایه‏آمیز، که: «چرا بر کره خاک، پاى‏کسانى باید باز شود که فساد کنند و خون بریزند؟ !»

این «انتظار» و پایانه معطر و مطهر خاک، پاسخ آنان و همه افکارى هم هست، که از «گرد خویش فرا نرفته و تمامت استعداد و توان انتظار را نمى‏نگرند . . .»

احساس انتظار، احساس طوفانى، شورانگیز و با نشاط است، و انتظارى ندارد، مگر پیروزى!

ابوالقاسم حسینجانى

تنظیم برای تبیان: گروه دین و اندیشه – حسین عسگری


۱ . سوره انبیاء (۲۱)، آیه ۱۰۵ .

۲ . و در عصر «غیبت‏» ، با مرجعیت و فقاهت است که جاى «ولایت‏» ، پر مى‏شود .

۳ . در نگاهى ژرف و فراگیر، «ظلم‏» ، تمامت آفات و شوربختى‏هاى آدمى را، در بر مى‏گیرد . ظلم، هر آن کنشى است که اشیا و آدمى را، از شان و مکانت‏حقیقى‏اش، برکنار مى‏دارد . جهل و نفهمیدن، ظلم است . بى ایمانى و شرک، ظلم است: «یابنى لا تشرک بالله . ان الشرک لظلم عظیم‏» ; فرزندم، بر خداى «شرک‏» میاور; چرا که شرک، «ظلم‏» بزرگى است! (سوره لقمان (۳۱)، آیه ۱۳)

About مدیریت پرچم های سیاه شرق

Check Also

امام زمان

راه‌های افزایش محبت به امام زمان

راه‌های افزایش محبت به امام زمانReviewed by مدیریت پایگاه خبری تحلیلی شرق on Aug 6Rating: …