عبرت از دنیاى بى وفا

عبرت از دنیاى بى وفاReviewed by مدیریت پرچم های سیاه شرق on Sep 18Rating:

یکى از فرمانروایان خراسان ، سلطان محمود غزنوى را در عالم خواب دید که همه بدنش در قبر، پوسیده و ریخته شده ، ولى چشمانش همچنان سالم و در گردش است و نظاره مى کند. خواب خود را براى حکما و دانشمندان بیان کرد تا تعبیر کنند، آنها از تعبیر آن خواب فروماندند، ولى یک نفر پارساى تهیدست ، تعبیر خواب او را دریافت و گفت : ((سلطان محمود هنوز نگران است که ملکش در دست دگران است !))


بس نامور به زیر زمین دفن کرده اند

کز هستیش به روى زمین یک نشان نماند

وان پیر لاشه را که نمودند زیر خاک

خاکش چنان بخورد کزو استخوان نماند

زنده است نام فرخ نوشیروان به خیر

گرچه بسى گذشت که نوشیروان نماند

خیرى کن اى فلان و غنیمت شمار عمر

زان پیشتر که بانگ بر آید فلان نماند

 

About مدیریت پرچم های سیاه شرق

Check Also

نتیجه مستى و دورى از نیمخورده ناپاک

کنيزکى از اهالى چين را براى يکى از شاهان به هديه آوردند.شاه در حال مستى خواست با او آميزش کند. او تمکين نکرد. شاه خشمگين شد و او را به غلام سياهى بخشيد.

آن غلام سياه به قدرى بدقيافه بود که لب بالايش از دو طرف بينيش بالاتر آمده بود و لب پايينش به گريبانش فرو افتاده بود، آن چنان هيکلى درشت و ناهنجار داشت که صخرالجن از ديدارش مى رميد و عين القطر از بوى بد بغلش مى گنديد: