دروغ مصلحت آمیز به ز راست فتنه برانگیز

دروغ مصلحت آمیز به ز راست فتنه برانگیزReviewed by مدیریت پرچم های سیاه شرق on Sep 18Rating:

وقت ضرورت چو نماند گریز

دست بگیرد سر شمشیر تیز

شاه از وزیران حاضر پرسید: ((این اسیر چه مى گوید؟))

یکى از وزیران پاکنهاد گفت : اى آیه را مى خواند:

((والکاظمین الغیظ و العافین عن الناس ))

((پرهیزکاران آنان هستند که هنگام خشم ، خشم هود را فرو برند و لغزش ‍ مردم را عفو کنند و آنها را ببخشند.))

(آل عمران / ۱۳۴)

شاه با شنیدن این آیه ، به آن اسیر رحم کرد و او را بخشید، ولى یکى از وزیرانى که مخالف او بود (و سرشتى ناپاک داشت ) نزد شاه گفت : ((نباید دولتمردانى چون ما نزد سخن دروغ بگویند. آن اسیر به شاه دشنام داد و او را به باد سرزنش و بدگویى گرفت .

شاه از سخن آن وزیر زشتخوى خشمگین شد و گفت : دروغ آن وزیر براى من پسندیده تر از راستگویى تو بود، زیرا دروغ او از روى مصلحت بود، و تو از باطن پلیدت برخاست . چنانکه خردمندان گفته اند: ((دروغ مصلحت آمیز به ز راست فتنه انگیز))

هر که شاه آن کند که او گوید

حیف باشد که جز نکو گوید

و بر پیشانى ایوان کاخ فریدون شاه ، نوشته شده بود:

جهان اى برادر نماند به کس

دل اندر جهان آفرین بند و بس

مکن تکیه بر ملک دنیا و پشت

که بسیار کس چون تو پرورد و کشت

چو آهنگ رفتن کند جان پاک

چه بر تخت مردن چه بر روى خاک

(به این ترتیب با یادآورى این اشعار غرورشکن و توجه به خدا و عظمت خدا، باید از خواسته هاى غرورزاى باطن پلید چشم پوشید و به ارزشهاى معنوى روى آورد و با سر پنجه گذشت و بخشش ، از فتنه و بروز حوادث تلخ ، جلوگیرى کرد، تا خداوند خشنود گردد

 

About مدیریت پرچم های سیاه شرق

Check Also

نتیجه مستى و دورى از نیمخورده ناپاک

کنيزکى از اهالى چين را براى يکى از شاهان به هديه آوردند.شاه در حال مستى خواست با او آميزش کند. او تمکين نکرد. شاه خشمگين شد و او را به غلام سياهى بخشيد.

آن غلام سياه به قدرى بدقيافه بود که لب بالايش از دو طرف بينيش بالاتر آمده بود و لب پايينش به گريبانش فرو افتاده بود، آن چنان هيکلى درشت و ناهنجار داشت که صخرالجن از ديدارش مى رميد و عين القطر از بوى بد بغلش مى گنديد: