نقد فیلم وکیل مدافع
فیلم «وکیل مدافع» یک کپی دسته چندم از فیلم معروف کمال تبریزی یعنی «لیلی با من است»، هست. فیلمی که با
موضوع جنگ که موضوعی جدی برای همگان محسوب میشود شوخی میکند و از طریق این شوخیها قصد دارد تا حرفهایی را بیان کند. دلیل اصلی اینکه فیلم کمال تبریزی قابل قبول بود و همچنان در ذهنها مانده است، این بود که فیلمنامه رضا مقصودی بسیار جذاب و درست نوشته شده بود و این فیلمنامه خوب باعث میشد تا ضعفهای زیاد کارگردانی کمال تبریزی به چشم نیاید. محیط جنگی در حد شوخیهای فیلم قابل قبول ترسیم شده بود و شخصیتها سر و شکلی جذاب و باورپذیر داشتند. موضوع فیلم «وکیل مدافع» دقیقا شبیه همان فیلم تبریزی است، یعنی شخصی که هیچ آشناییای با جبهه ندارد برای رسیدن به یک هدفی، مجبور است پا به جبهه بگذارد، و حالا فیلمسازان این فیلم برای اینکه ثابت کنند چندان هم در حال کپیبرداری از فیلم «لیلی با من است» نبودهاند، یک رابط این میان قرار دادهاند تا شخصیت فیلمشان به طور مستقیم وارد جنگ نشود، و چون سالهای زیادی از جنگ گذشت، او از طریق یک فیلم جنگی وارد جنگ شود. اساسا چنین طرحریزی و پیرنگی به خودی خود یک کمدی موقعیت را به وجود میآورد، یعنی فیلمسازان باید میدانستند که وقتی دست روی چنین موضوعی میگذارند، به طور ناخودآگاه و البته آگاه در حال ایجاد یک موقعیت هستند تا شخصیت فیلم در آن قرار بپیرد و بسته به شرایط پیشرویش از مخاطب خنده بگیرد. اما قطعا دو کارگردان فیلم هیچ شناختی نه از کمدی و نه از کمدی موقعیت داشتهاند و صرفا و به پفته خودشان برای نهیب زدن به سیاسیون!!!! دست به ساخت چنین فیلمی!!! زدهاند.
سینما زبان تصویر است و با بیان اینکه آنها چه قصدی داشتهاند قطعا نتیجهای حاصل نخواهد شد. و عدم شناخت درست کارگردانان از محیط موضوع و شرایط شخصیتهایشان، نتیجهای را رقم زده که هیچ چیزی نیست، نه فیلم است، نه کمدی است، نه موقعیت است، نه شخصیت دارد و در نهایت ملغمهای است که هدف مشخصی هم ندارد. فیلم در انواع فاکتورها در نازلترین سطوح ممکن به سر میبرد.
نخست فیلمنامه. فیلمنامهای که ساختار درستی ندارد، نه شخصیتها را پرورش میدهد، نه میتواند یک جغرافیای درست را ترسیم کند و نه سیر صحیحی را طی میکند (دقت کنید به رفت و برگشت شخصیتها از درون فیلمی که در حال ساخت است به جنگ و عدم منطق دراماتیک که کلیت فیلم را زیر سوال میبرد) تا به انتها برسد. (شوخی مضحک فیلم که این شخصیت میتواند با خود تلفن همراه به جنگ ببرد، کوچکترین کارکردی در فیلم ندارد و احتمالا این بزرگترین حربهای بوده که آنها در دست داشتند و در خیال خود آن را برای بیننده رو کردهاند تا بیننده بسیار درگیر شود!!!)
دوم شخصیتها. شخصیتها در فیلم کوچکترین نقشی ندارند، صرفا هستند تا یک سری از تصاویر به هم وصل شوند و در نهایت خود صاحبان اثر نام فیلم را روی آنها بگذارند ( هیچکدام از این افرادی که در فیلم هستند نمیتوانند عنوان شخصیت را دارا باشند، زیرا نه ویژگی متمایزی دارند و نه هدفی که بتوان حداقل آنها را به عنوان یک شخصیت پذیرفت)
سوم هر آن چیزی که در تصویر هست. قابهای فیلم از سریالهای درجهچندم تلویزیون هم نارساتر و نحیفتر و بدشکل تر هستند و حتی این اثر نمیتواند در حالت استاندارد به عنوان یک فیلم تلویزیونی هم مورد پذیرش قرار گیرد. گریمهای بازیگران آنقدر بد هستند که گویی خود آنها دست به کار شده و برای خود طراحی و اجرا کردهاند. طراحی صحنه فیلم و دکورهای آن، بیشتر شبیه یک شوخی یا یک اجرا زا جانب یک کارآموز سطحپایین و تازه کار به نظر میرسند تا یک فیلم (چه رسد به فیلم سینمایی). ( طراحی صحنه سکانس گیرافتادن شخصیتها در
دست جلاد عراقی!!! آن قدر زننده و زشت
است که میتوان اذعان کرد صاحبان اثر
تقریبا هیچ شناختی از فیلم و تصویر نداشته
اند). بازی بازیگران بسیار بد و زننده است
و لوکیشنهای فیلم نیز با توجه به عدم
آگاهی و دانش صاحبان اثر هیچ سنخیتی با موضوع
و داستان (اگر وجود داشته باشد) ندارد.
و در نهایت همه اینها فاجعهای را رقم
میزنند که حتی نام فیلم هم برای آن
کمی سنگین است، فاجعهای که شاید
در بهترین حالت بتوان نام یک تمذین
گروهی را روی آن گذاشت (که همین
هم برایش زیاد است). فاجعهای که
تاسف را برای سینمای ما بیشتر
خواهد کرد.