نقد فیلم به دنیا آمدن
«به دنیا آمدن» با آن زمینه و مضمون کاملا فراگیرش، در دسته فیلمهای اجتماعی این چندسال اخیر سینمای ما قرار میگیرد،
درامی آپارتمانی که بنا دارد تا با طرح موضوعی مهم، به مضمون مد نظرش برسد و در پس این موضوع و مضمون، خود را بدل به یک اثر چند محتوایی کند. اما به دلیل قصه بسیار کوتاه و سادهاش چندان موفق نمیشود تا خود را به عنوان یک اثر قصهگو (تلاش فیلم در این راستا است) معرفی کند و پس به ناچار برای پیش بردن پیرنگ و رسیدن به انتهای فیلم، دست به کارهای مختلفی میزند و در نتیجه تمرکزش را برای پرداخت به موضوع اصلی از دست میدهد.
فیلم داستان زن و مرد هنرمندی را روایت میکند که مرد در حوزه مستندسازی فعالیت دارد و زن در حوزه بازیگر تئاتر، آنها یک پسر کنجکاو و فعال دارند. زن که به طور ناخواسته باردار شده، از سوی شوهرش تحت فشار است تا جنین را سقط کند. قصه فیلم همینقدر کوتاه است، به اندازه همین چند خط، و هرچیز دیگری که در فیلم بیان میشود و به تصویر کشیده خواهد شد، دغدغههای دیگری هستند که رنگوبویی شخصی به فیلم میدهند و کاملا به عمل و عکسالعمل شخصیتها متکی هستند و خرده داستانهایی که در سر راه آنها قرار میگیرند تا فیلمساز بتواند معضلات اجتماع را به تصویر بکشد.
خط اصلی داستان که مروبط به سقط جنین است، به دلیل کوتاه بودن در بخشهای مختلف فیلم پخش شده تا اثر تلاش کند همچنان قصهگو باقی بماند، اما تعدد موضوعات مطرح شده توسط فیلمساز و نمایش معضلات مختلفی که در سر راه شخصیتها قرار دارند، باعث میشود تا فیلم در زمانهایی از یکپارچگی خارج شده و تبدیل به اثری چند پاره شود.
نخست، معضلات فراوان پیشروی شخصیت مرد فیلم، جایی که او به عنوان یک مستند ساز در حال نمایش کثیفیهای اجتماع است، اما تهیهکنندهاش از او چیز دیگری میخواهد ( یکی از دلایل او برای سقط جنین همین کثیفیهای جامعه است). مرد از نظر مالی دچار مشکل است و به همین دلیل نیز نمیخواهد بچهدار شود، اما در زمانی از فیلم متوجه میشویم که او مبلغ تقریبا زیادی را به پسرخاله خود برای تاسیس یک کافه قرض داده است، و به نوعی او صاحب کافه است ( این دوگانگی در شخصیت مرد به خوبی نشان داده نمیشود تا از سوی بیننده مورد پذیرش باشد، او در مورد سقط جنین دچار هیچ تردیدی نیست، اما در سایر موارد زندگی پر از تردید است، و این برای نمایش دوگانگی مرد، کافی نیست). از طرفی شخصیت زن فیلم که مدتها مشغول تمرین تئاتری با گروهشان بوده، مجوز اجرا نمیگیرند (اشاره به معضلات تئاتریها) و او که در ظاهر زنی مطیع است ناگهان تغییر بزرگی میکند (این تغییر به هیچوجه در فیلم قابل لمس نیست). این خرده پیرنگها موفق نمیشوند تا از لحاظ تماتیک به زمینه اصیل فیلم متصل شوند و خود را در دل آن جای دهند (تنها به نمایش معضلات مد نظر فیلمساز کمک میکنند) و در نهایت مانند تکهای جدا از فیلم به نظ میرسند. گرچه که فیلمساز تلاش میکند تا آنها را بهم ربط دهد، اما موفق نمیشود (زن به خطر بچهدار شدن، پیشنهاد یک بازی را رد میکند).
گرچه که دغدغه صاحب اثر، مهم و تکراری است، اما وقتی حرف بزرگی برای بیان انتخاب میشود، باید در شخصیتپردازی، باورپذیر کردن محیط (باور رفتار پدر با فرزندش و سختگیری او در مورد بچهدار شدن، کمی سخت است) و ترسیم جغرافیای درست معضل، دقت کافی را به عمل آورد. و زمانی که دغدغه به بزرگی جامعه میشود، بهتر است که موضع فیلمساز با این دغدغه کاملا مشخص باشد ( نه اینکه تمام آن مشکل یا معضل دغدغه او باشد، حرف کلی زدن در مورد موضوعی مهم بدترین اتافقی است که میتواند رخ دهد).
اما فیلم یک المان بسیار موفق دارد، آن هم دوربین دقیق و ظریفش است، دوربینی که به اندازه و درست نماها را به تصویر میکشد، و انتخاب اندازه نماها از سوی فیلمساز بهترین اتفاقی است که در فیلم میافتد (بزرگترین اندازه نمای فیلم، فول شات است) و این انتخابها باعث میشوند که مخاطب به اندازه کافی به شخصیتها و حالاتشان نزدیک شود و هر کدام از آنها را در جایگاه خود باور کند ( در هر لحظه خاص از فیلم میتوان شخصیتها را باور کرد، اما به طور کلی در زمانهایی همین شخصیتها و خرده داستانهایشان، یکپارچگی اثر را از بین میبرند) و روی دست گرفتن دوربین با توجه به التهاب ذاتی موضوع به برونگرایی آن کمک بیشتری خواهد کرد.
به طور کلی بزرگی دغدغه فیلم و البته تعدد موضوعات
مطرح شده ( فرزند امروزی زن و مرد و تقابل آنها با
یکدیگر، اختلاف طبقاتی آنها با خانواده زن و…) باعث
شده تا فیلم نتواند روی موضوع اصلیش که به اندازه
کافی دهانپرکن است تمرکز کند و آن را به صورت
تکهتکه بیان نماید، و در جایی که بیننده در ابتدا
با اثری رئال و تلخ مواجه شده، و در دل قصه به
دنبال نقطهای برای همزادپنداری است، نمیتواند
این نقطه را بیابد و طبیعی است که فاصلهای بین
بیننده و فیلم بیفتد.
اما در نهایت «به دنیا آمدن» اثری است که
به صورت چندپاره میتواند حرفش را بزند
(که اگر یکپارچه بود به اوج تاثیرگذاری می
رسد) دوربین دقیق و بازیهای گیرایی دارد
و میتوان با قرار دادن تمام المانهای خوب
و بدش کنار یکدیگر، حداقل نمره قبولی را به
آن داد.