نقد و بررسی فیلم Star Wars: The Force Awakens (جنگ ستارگان: نیرو برمی‌خیزد)

نقد و بررسی فیلم Star Wars: The Force Awakens (جنگ ستارگان: نیرو برمی‌خیزد)Reviewed by محمدرضا on Aug 28Rating: ۵.۰نقد و بررسی فیلم Star Wars: The Force Awakens (جنگ ستارگان: نیرو برمی‌خیزد)نقد و بررسی فیلم Star Wars: The Force Awakens (جنگ ستارگان: نیرو برمی‌خیزد) نامیدن «جنگ ستارگان»(Star Wars) به عنوان یکی از بزرگترین اثرات فرهنگی نیم قرن گذشته ادعای چندان گزافی نیست.

User Rating: ۵ ( ۱ votes)

نقد و بررسی فیلم Star Wars: The Force Awakens (جنگ ستارگان: نیرو برمی‌خیزد)

نامیدن «جنگ ستارگان»(Star Wars) به عنوان یکی از بزرگترین اثرات فرهنگی نیم قرن گذشته ادعای چندان گزافی نیست.

اکران «امیدی تازه»(A New Hope) در سال ۱۹۷۷ همچون زلزلهای روی صنعت فیلمسازی تأثیر گذاشت و امواج آن در ابعاد گستردهای منتشر شدند. جرج لوکاس به مدت ۳۶ سال تنها سکاندار «جنگ ستارگان» بود و گرچه گاهی اوقات دریا آرام بود، اما باز این لوکاس بود که باید کشتیاش را در دریاهای طوفانی هدایت میکرد، به خصوص بعد از اکران «تهدید شبح»( The Phantom Menace). اما خواه ناخواه، هر دورانی پایانی دارد و با اکران «نیرو برمیخیزد»( The Force Awakens) وارد مرحله پس از لوکاسِ جنگ ستارگان شدیم. همچون لباس عروسی یک عروس، این آخرین نسخه از این مجموعه، اولین دنباله مستقیم بعد از «بازگشت جدای»(Return of the Jedi) در سال ۱۹۸۳، حائز چیزی قدیمی، چیزی جدید، چیزی عاریه ای و چیزی غمگین و بی امید- در واقع چیزی فراتر از یک چیز عاریهای- است.

فضای هیجان انگیزی که حول این فیلم ایجاد شده به ندرت در سینمای اخیر دیده شده بود. فقط در روزهای منتهی به افتتاح «تهدید شبح» تمام انواع رسانههای گروهی چنین بررسی همه جانبهای کرده بودند. از سال ۱۹۹۹ به بعد چندین فیلم «همه پسند» برجسته مانند «هری پاتر»، «ارباب حلقهها» و چند فیلم دیگر ساخته شده اند، اما هیچیک نتوانسته بودند به مانند اپیزود هفتم «جنگ ستارگان» توجه دنیا را به خود جلب کنند. آفرین به لوکاس برای این که کاری کرد که طرفدارها بیشتر بخواهند. آفرین به تمام محصولات جانبی به خاطر این که این برند را زنده نگه داشتند. آفرین به دیزنی به خاطر این که بهترین بازاریابها و تبلیغاتچی ها را به خدمت گرفت. تقاضا برای این فیلم همیشه وجود دارد؛ و همیشه با تبدیل اکران آن به یک رویداد به این تقاضا دامن زده شده است. تماشای «نیرو برمی خیزد» «به عنوان فقط یک فیلم دیگر» حداقل در دسامبر ۲۰۱۵ ممکن نیست. اما، با هدف آنالیز فیلم، می توانم سعیم را بکنم.

اگر برای ناامید شدن از «نیرو برمی خیزد» دلیلی وجود داشته باشد آن نبود اصالت است. مسلماً، «امیدی تازه» اوج موفقیت این مجموعه نیز نبود، اما حداقل حس تازگی داشت. نیرو برمی خیزد، با استفاده از تمام المانهای قابل انتظار و چک کردنشان، میتواند جزء بهترینهای جنگ ستارگان باشد. گرچه این فیلم بازسازی کامل اولین فیلم از این مجموعه در سال ۱۹۷۷ نیست، اما اثرات و ادای دینها به قدری قوی هستند که گهگاه هر دو مانند هم به نظر میرسند. به نظر من پرسش مهم این است که آیا طرفدارهای «جنگ ستارگان» دنبال چیز منحصر به فردی هستند یا این که میخواهند تنها تغییراتی در یک تِم را ببینند. میزان اشتقاقی بودن «نیرو برمیخیزد» گاهی اوقات غافلگیرکننده است. ظاهراً نویسنده و کارگردان فیلم جی جی آبرامز به قدری از «شلخته نشدن» «جنگ ستارگان» میترسیده که ایمن ترین (و تنبل ترین) چیز قابل تصور را ساخته است: او کاراکترهای جدید و قدیمی را با هم قاطی کرده و ازشان خواسته تا تقریباً همان کارهایی که در «امیدی تازه» و «بازگشت جدای» دیده بودیم را انجام دهند.

از قضا، معدود کارهای نوآورانهای که آبرامز و دستیار فیلمنامهاش، لورنس کاسادان، انجام دادهاند در شمار بهترین اتفاقات فیلم قرار دارند، زنده نگهداشتن جنبه وسوسه کننده آنچه «نیرو برمی خیزد» ممکن است داشته باشد باعث شده که فیلم سازها ملزم به استفاده از استعارههای فراوان «جنگ ستارگان» در تمام طول ۱۳۵ دقیقه این فیلم نباشند. با این حال، تا حد زیادی این فیلم ترکیبی از لحظات، ایدهها، و نکات داستانی از «امیدی تازه»، «بازگشت جدای» و «انتقام سیث»( Revenge of the Sith) است.

فیلم بیش از سه دهه بعد از مرگ امپراتور شروع میشود. اگرچه امپراتوری سقوط کرده است و جمهوری جدیدی متولد شده است، بازماندههای رژیم فاسد قبلی دوباره گرد هم جمع شدهاند. حزب First Order که اکنون توسط رهبر معظم اسرارآمیزی به نام اسنوک (با ثبت حرکت اندی سرکیس، که شباهت کنجکاو آوری به گولوم ایجاد کرده است) رهبری میشود نسخه خودش از ستاره مرگ- یا «ستاره کش»- را ساخته است. این قادر به حرکت نیست و کاملاً هم مصنوعی نیست، اما دارای یک قدرت مهلک است. و آماده به خط شدن است. دستیار اسنوک، دارث ویدر که میخواهد جای کیلو رن (آدام درایور) را بگیرد، تمام تلاشش را میکند تا نیمه تاریک قدرت خود را دور بیندازد اما در این کار موفق نیست و قدرت تحمیلی بُتش (که ماسک ذوب شده اش را دارد) بیشتر است.

در عین حال، رُبات BB8 مسئول اجرای طرحهای ستاره مرگ شده است- منظورم از طرحها، «نقشه لوک اسکایواکر (مارک هامیل)»، جِدای افسانهای که ناپدید شده است- و First Order آن را قبل از این که به دست ژنرال ریا ارگانا (کری فیشر) و رسیستانس بیفتد میخواهد. انتر ری (دیزی رایدلی)، که به دنبال راهی برای زندگی کردن روی یک سیاره بی آب و علف است. وقتی که BB8 او را تصاحب میکند، زندگیاش از این رو به آن رو میشود. مردان رن او را شکار میکنند، بعد از پیوستن به نیروهای فین طوفان ساز سابق (جان بویگا) مهارتهای خلبانی خود را با ربودن یک فضاپیمای از رده خارج (میلنیوم فالکون) و فرار از دست ستارهها رو میکند. بعد از این که ری و فین راهشان را از میان جنگجوهای TIE باز میکنند از داخل سفینهای که توسط مالکان قبلی فالکون، یعنی قاچاقچی هان سولو (هریسون فورد) و دستیار وفادارش، چیوباکا (پیتر میهیو)، هدایت میشود بیرون کشیده میشوند. وقتی که هان و چیو به اهمیت ماموریت BB8 پی میبرند چارهای غیر از برگشتن به ریسیتانس و روبرو شدن با گذشته ندارند.

شکی نیست که آبرامز میخواهد روی ارتباط بین «امیدی تازه» و «نیرو برمی خیزد» تاکید کند (احتمالاً برای اجتناب از انتقاداتی که به «تهدید شبح» وارد شدند- یعنی این که فیلم جدید به شدت با سه گانه اصلی فیلم متفاوت بود). او از بسیاری از تکنیکهای لوکاس استفاده کرده است. طراحی صحنه (به خصوص میلینیوم فالکون و ستاره کش) و لباسها شبیه اپیزودهای ۴ و ۶ هستند. با این حال، علیرغم اینها «نیرو برمیخیزد» از دو نظر ضعیف است.

حس رفاقتی که در لحظه لحظه «امیدی تازه»، « امپراتوری ضربه می‌زند»( The Empire Strikes Back)، و «بازگشت جدای» حس میشد اینجا وجود ندارد. هان زمان زیادی را با چیو، ری و فین میگذراند اما آن ها هرگز با هم «یکی» نمیشوند. و رفاقت و گرمی بین ری و فین هم خیلی سرسری است. دوم، «نیرو برمیخیزد» فاقد یک شخصیت بد و منفی بزرگ است. رن نوچه ویدر است که مملو از کج خلقی و عدم اعتماد به نفس است (در واقع او به شدت شبیه آنارکین در «انتقام سیث» است). او کارهای وحشتناک زیادی میکند اما هرگز به اندازه ویدر خبیث و منفور نیست. شاید برخی معتقد باشند که این مرد بد شکنجه شده انتخاب متفاوتتری بوده، اما در یک اپرای فضای حماسی که حول افسانه یک نیروی تاریک در برابر یک نیروی روشن ساخته شده، این انتخاب جواب نمیدهد. از این گذشته، «جنگ ستارگان» هرگز درباره جزئیات نبوده است.

جنگهای فضایی خیلی خوب درآمدهاند، گرچه برخی در وهله اول چشم نواز هستند (و صحنههای زیادی از این دست در فیلم وجود دارد)، نوعی تنش مشروع در طول صحنهای که در آن فالکون توسط مبارزهای TIE تصاحب می شود وجود دارد. اسنوک طوری به نظر میرسد که قابلیت تبدیل شدن به یک شخصیت بد واقعی را دارد، گرچه اطلاع از گذشته او و رابطهاش با امپراتور وسوسه کننده است. ربات جدید فیلم، BB8، به اندازه کافی بانمک است (و مشخصاً برای فروش اسباب بازی اش در آینده طراحی شده است)، اما من هنوز R2D2 و C3PO، که هر دو در فیلم دیده میشوند، را بیشتر دوست دارم. اشتباهات بزرگی مانند Gungans، Jar-Jar Binks یا Ewoks دیده نمی شوند. با اجتناب از این اشتباهات، «نیرو برمی‌خیزد» جایگاه خود را به بالاتر از «تهدید شبح» و «بازگشت جدای» ارتقا میدهد.

شخصیتهای جدید دوست داشتنی هستند و به خوبی ایجاد شدهاند. ری مشخصاً نسخه لوک در سه گانه این فیلم است (که البته کتنیس کوچولو برای مطمئن شدن از درستی کار حضور بیشتری دارد) و گرچه از رازهای او خبر نداریم، اما او نویدهای زیادی میدهد. دیزی ریدلی انتخاب خوبی برای حضور در لیست بازیگران «جنگ ستارگان» بوده است. دیتو در نقش جان بویگا باعث شده که طوفان ساز برای ما منطقی تر جلوه کند. او یه جورایی شبیه شاهدخت لیا در اپیزود ۷ است، هر چند این مقایسه کاملی نیست. «هان جدید» میتواند پو دامرون (اسکار ایزاک) باشد، هرچند زیاد او را نمیبینیم تا بخواهیم بفهمیم که آیا دارای حس شوخ طبعی لازم است یا خیر. دامنهال گلیسون در نقش ژنرال هاکس، تارکین «نیرو برمیخیزد»، از بسیاری از جهات بیقرارتر از رن است.

اما چه خبر از دوستان قدیمیمان؟ وقتی هر یک ظاهر میشوند نمیتوان جلوی موج عظیم نوستالژی را گرفت و شاید یکی از دلایل مثبت تر بودن «نیرو بر می‌خیزد» نسبت به نسخه قبلی حضور اینها باشد. هریسون نقش هان را دقیقاً همان طور که انتظار داریم بازی میکند. او همان انسان بدذات ریسک کن و شوخ طبعی است که آخرین بار در سال ۱۹۸۳ دیدیمش اما این بار با مویی خاکستری تر و ابری که بر گذشتهاش سایه انداخته است.

کری فیشر در نقش لیا تغییر زیادی از سه گانه اصلی فیلم نکرده

است اما دستخوش دهها سال جنگ و حداقل یک تراژدی شده است.

در مورد مارک همیل….. بیشترین چیزی که میتوانم بگویم این است

که لوک در فیلم حضور دارد. همان طور که انتظار میرفت، «حضور» او

ارزش دراماتیک زیادی دارد. R2 ، ۳PO، و پیوباکا همگی حضور دارند و

حتی حضور کوتاهی از آدمیرال اکبر را شاهد هستیم. مردهها مرده

ماندهاند- خبری از اوبی-وان، یودا، آناککین/وادر (به جز ماسکش)،

جابا، و امپراتور نیست.

موسیقی جان ویلیامز نمیتواند بهترین کار او در طول سالهای درخشان

حرفهایش باشد. تمهای جدیدش نه قوی و نه به یاد ماندنی هستند.

اما او میداند چطور از آنچه سه دهه قبل ساخته است استفاده کند.

برخی از احساسیترین لحظات «نیرو برمی خیزد» ناشی از این موسیقی

هستند. درفیلم صحنهای وجود دارد که در آن تسلیم کامل Force Theme

(یا Luke Theme) همراه با بازی بازیگران جدید تقریباً اشک مرا درآورد. این

قدرت نوستالژی است و ویلیامز میداند چطور از این قدرت استفاده کند.

موسیقی وظیفه خود برای شبیه کردن «نیرو برمیخیزد» به یک «جنگ

ستارگان واقعی» انجام می دهد.

خوب رای نهایی چیست؟ یک رای ترکیبی. این شروع خوبی برای یک

سه گانه جدید است اما به سختی می توان به عنوان یک شاهکار به

آن امید بست. این فیلم یک نمایش اپرایی فضایی با مقداری کافی

نوستالژی برای تحت تاثیر قرار دادن حتی سنگدلترین بچه دهههای

هفتاد و هشتاد میلادی است اما کمی بیش از حد روی بازیابی

المانهای قدیمی حساب باز کرده است. و من با این پایان پر از

تعلیق مشکل دارم. (حتی «امپراتوری ضربه می‌زند»، که چندین

خط داستانی را معلق گذاشت، پایان بهتری داشت). «نیرو برمیخیزد»

به برند «جنگ ستارگان» آسیبی نمیزند، و پرسش های بدون پاسخی

مطرحمی کند که خوراک ۱۸ ماه بحث و گمانه زنی را فراهم میکنند

و یک نیاز فرهنگی را برطرف می کند. حالا وقت بررسی این است که

آیا اپیزود هشتم میتواند روی این سوار شود و دوباره این مجموعه را

به روزهای اوج خود برگرداند یا خیر.

About writer

Check Also

ماتریکس 2021

نقدی بر «رستاخیزهای ماتریکس» :خانم واچوفسکی؛ کاش یک ماتریکس را برای ما باقی می‌گذاشتید!

نقدی بر «رستاخیزهای ماتریکس» :خانم واچوفسکی؛ کاش یک ماتریکس را برای ما باقی می‌گذاشتید! از …