نقد و بررسی فیلم Spare Parts (لوازم یدکی)

نقد و بررسی فیلم Spare Parts (لوازم یدکی)Reviewed by محمدرضا on Aug 6Rating: ۵.۰نقد و بررسی فیلم Spare Parts (لوازم یدکی)نقد و بررسی فیلم Spare Parts (لوازم یدکی) «لوازم یدکی/Spare Parts» تمام تلاشش را می‌کند تا فیلمی بر اساس واقعیت، خوشایند، همه پسند، محبوب قلب

User Rating: Be the first one !

نقد و بررسی فیلم Spare Parts (لوازم یدکی)

«لوازم یدکی/Spare Parts» تمام تلاشش را می‌کند تا فیلمی بر اساس واقعیت، خوشایند، همه پسند، محبوب قلب

ضعفا (فیلم‌هایی که در آن‌ها ضعیف‌ترها بر قوی‌ترها فائق می‌شوند) باشد. فیلم جایی در مسیر حرکت خود از حالت «الهامبخش» به «حال به هم زن» تبدیل می‌شود، شاید به این خاطر که هرگز حتی یک میلی متر هم از مسیر پیش بینی شده این ژانر منحرف نمی‌شود. فرمول‌ها نباید خسته کننده باشند اما وقتی فیلمی آنقدر قابل پیش بینی است که یک یک جنبههای فیلمنامهاش را می‌توان قبل از شروع آن حدس زد، دیگر تعریف این داستان چه فایدهای دارد؟ بنابراین، این فیلم به پدر و مادرها اطمینان می‌دهد که می‌توانند با خیال راحت کودکانشان را به سینما ببرند و جزء نادر فیلم‌هایی است که تصویر مثبتی از شخصیت‌های لاتین ارائه می‌دهد، اما به هر حال «لوازم یدکی» غیر از این‌ها حرف دیگری برای گفتن ندارد.

این فیلم ترکیبی از یک اثر ورزشی و «خداحافظ آقای چیپس/Goodbye Mr. Chips» است. مردی با مدرک دکترای مهندسی، فِردی کامرون (با بازی جرج لوپز)، به عنوان معلم ذخیره در یکی از دبیرستان‌های معمولی نیومکزیکو فرم استخدام پر می‌کند. مدیر مدرسه (با بازی جیمی لی کورتیس) علیرغم نگرانی‌هایش از ناتوانی ظاهری این مرد برای حفظ این شغل برای مدت طولانی او را استخدام می‌کند. فردی به عنوان مشاور «باشگاه مهندسی» به همراه دو دانش آموز، اسکار وازکوئز (با بازی کارلوس پنا وگا) و کریستین آرسگا (با بازی دیوید دل ریو)، خود را برای شرکت به رقابت‌های ربات سازی آماده می‌کند. بعد از پیمودن مسیر کلیشهای بدبینی به اطمینان [این قبیل فیلم ها]، فِردی با اضافه کردن لورنزو (با بازی ژوزه جولین) و هکتور (با بازی جی آر ویارئال) اعضای تیم را از دو نفر به چهار نفر افزایش می‌دهد و تا جایی که نقشش به عنوان «مشاور» به او اجازه می‌دهد زمان و پول زیادی را صرف این پروژه می‌کند. در این مسیر با معلم دیگری به نام گوئن (با بازی ماریسا تومی)، که از او دعوت می‌کند تا سر کلاس «دروس کدگذاری» حاضر شود، دوست می‌شود. بعد از چند درام دیگر (در مورد سایر اعضای تیم)، سازندگان ربات دبیرستان برای شرکت در رقابت بزرگی که قرار است در آن شانه به شانه MIT حرکت کنند راهی کالیفرنیا می‌شوند. حالا حدس بزنید کی برنده می‌شود…….

عیبجویی از فیلمی نظیر این که علیرغم واقعی بودن داستانش بیشتر یک فرآورده است تا یک داستان کار آسانی است. باج دادن در این فیلم آشکار است- این فیلم با این تئوری ساخته شده است که جمعیت عظیم و محروم لاتین تبار دسته دسته برای تماشای آن به سالن های سینما می‌روند چون اغلب بازیگرانش را لاتین‌ها تشکیل می‌دهند. فیلم لزوماً خوش ساخت نیست- در فیلم برخی مدیوم شاتهای ناراحت کننده وجود دارند که جرج لوپز را در حال پوزخند زدن در لحظات نابجا نشان می‌دهند (به سختی می‌توان گفت که کدام یک از عوامل کارگردان، فیلمبردار، تدوینگر یا هر سه مقصر هستند). شون مک‌نامارا، کارگردان، که با افتخار عنوان کارگردان مؤلف را یدک می‌کشد، رزومه دندانگیری ندارد که باعث شود به او اعتماد کنیم. برخی از کارهای اخیرش عبارتند از کارگردانی چندین دنباله از فیلم‌های «بچه نابغه ها/Baby geniuses» و فیلم نه چندان مطرح «روح نورد/soul surfer». او توانایی کمی برای ایجاد تنش در شرایط رقابتی فیلم‌ها دارد (اما شاید به این چیزها اهمیتی نمی‌دهد).

جرج لوپز، که بیشتر او را به عنوان یک کمدین می‌شناسیم، با مشکلات زیادی برای ایجاد تعادل بین صمیمیت و شوخ طبعی درگیر بوده است. محدودیت‌های او به عنوان یک بازیگر در صحنه دراماتیکی که مقابل بازیگر قدیمی سینما، اسی مورالس (در نقش پدر ناسازگار یکی از پسرها)، بازی می‌کند رو می‌شوند. لوپز در صحنههای سبکتر مانند لاسیدن با ماریسا تومی، سر و کله زدن با جیمی لی کورتیس یا رفتن به یک شنای غیرمنتظره احساس راحتی بیشتری می‌کند. اما نباید از حق گذشت، انصافاً در صحنهای که در آن داستان غم انگیزی که منجر به آوارگی‌اش شده را تعریف می‌کند موثر ظاهر شده است.

گرچه فیلم هرگز بحث سیاسی مطرح نمی‌کند، اما نمی‌توان این که این چهار پسر

بدون مدارک شناسایی زندگی میکنند را نادیده گرفت. این قضیه تنها روی ماجرای

اسکار تأثیر گذاشته- مأموران دولت جسته و گریخته او را تعقیب می‌کنند- اما آنچه

جالب است روش مبتنی بر حقیقتی است که فیلمنامه با کمک آن شرایط او (و

هم تیمی‌هایش) را مطرح میکند. تماشای «لوازم یدکی» برای آن‌هایی که به دنبال

چشم اندازی «گراند زیرویی» درباره «موضوع مهاجرت» در ایالت‌های مرزی آمریکا

هستند می‌تواند نقطه شروع خوبی باشد.

شاید برخی به دلایل سیاسی از «لوازم یدکی» خوششان نیاید. گرچه فیلم تلاش

می‌کند تا استانداردهای فیلم‌های خانوادگی را رعایت کند، اما پیرنگ طرفداری از

مهاجرتش باعث می‌شود که برخی بینندهها گمراه شوند. به نظر من، این فیلم

به حد کافی برای ایجاد خشم در جامعه خوب یا بد نیست. فیلم هیچ ریسکی

نمی‌کند و امن‌ترین مسیر ممکن برای رسیدن به یک فروش خوب در گیشه را

دنبال می‌کند. فیلم‌های اینچنینی حد وسط را تعریف می‌کنند. تماشایشان

عذاب آور نیست اما بهتر است از مدیوم تلویزیون دیده شوند تا در سالن‌های

سینما. «لوازم یدکی» مصداق خوبی از لفظ «فیلم ژانویهای»- فیلمی فراموش

شدنی که احتمالاً در همهمه فیلم‌های دیگری از این جنس گم می‌شود- است.

About writer

Check Also

ماتریکس 2021

نقدی بر «رستاخیزهای ماتریکس» :خانم واچوفسکی؛ کاش یک ماتریکس را برای ما باقی می‌گذاشتید!

نقدی بر «رستاخیزهای ماتریکس» :خانم واچوفسکی؛ کاش یک ماتریکس را برای ما باقی می‌گذاشتید! از …