نقد و بررسی فیلم Paddington (پدینگتون)

نقد و بررسی فیلم Paddington (پدینگتون)Reviewed by محمدرضا on Aug 6Rating: ۵.۰نقد و بررسی فیلم Paddington (پدینگتون)نقد و بررسی فیلم Paddington (پدینگتون) انگلیسی خالصتر و دوست داشتنیتری از انگلیسیهای خارج از خاک انگلستان در دنیا وجود ندارد.

User Rating: ۵ ( ۱ votes)

نقد و بررسی فیلم Paddington (پدینگتون)

انگلیسی خالصتر و دوست داشتنیتری از انگلیسیهای خارج از خاک انگلستان در دنیا وجود ندارد.

برای آن دسته از انگلیسیهای ساکن مستعمرههای بریتانیا، چای بعد از ظهر باید همچنان رأس ساعت شش بعد از ظهر سِرو شود و کریسمس، کریسمس نمیشود مگر با سخنرانی ملکه سر ساعت سه بعد از ظهر به وقت گرینویچ. فرقی هم نمی کند که انگلیسی مورد نظر مشغول نوشیدن پینک جین[۱] در کوالالامپور باشد، یا تک و تنها روی ایوانی در جزیره آنتیگوا نشسته باشد یا گوشهای در جنگلهای پِرو کِز کرده باشد. اصلاً فرقی هم نمیکند که آن یک انسان واقعی باشد.

«پدینگتون/Paddington» به کارگردانی پل کینگ، بر اساس مجموعه داستانهای مایکل باند، ماجرای خرس کوچکی (با صدای فوق العاده خوب بن ویشاو) است که از شیشههای مارمالاد تغذیه میکند و نظرات ایده آلی درباره انگلستان دارد. فیلم به گرمی لحاف غاز و به نرمی پرهای آن است. پدینگتون که از خانه جنگلی خود بیرون رانده شده سوار بر یک کشتی باری عازم لندن، جایی که رویاهای مخملینش با دیدن واقعیت مدرن (یا حداقل رونوشتی رنگی از واقعیت مدرن) رنگ میبازند، میشود. معلوم میشود که لندن جایی نبوده که او پیش خود فکر میکرده است. «به ندرت کسی را میبینی که کلاه بر سر داشته باشد یا سلام بگوید.»

و با همه این احوال لندن هنوز مملکت هفتاد و دو ملت است. پدینگتون در اولین شب حضورش در شهر با خانوادهای دوست داشتنی و هنجارشکن (به سرپرستی هیو بونویل و سالی هاوکینز) آشنا میشود که در خانهای بزرگ و رنگارنگ در منطقه ناتینگ هیل زندگی میکنند. خرس باعث میشود که این خانواده بار دیگر مفاهیمی مانند صبر و نجابت را به یاد بیاورند. آنها نیز به نوبه خود به هنگام گرفتاری او به دست همسایهای بداخلاق (با بازی پیتر کاپالدی) و یک شکارچی بدطینت حیوانات (با بازی نیکول کیدمن، با الهام از شخصیت کروئلا د ویل) به یاریش میشتابند. سفر ادیسه وار پدینگتون در انگلستان او را از ایستگاه پدینگتون به منطقه ۱۰ (w10) و در نهایت یک مایل به سمت جنوب، به پایان این ماجرای جذاب درون موزه تاریخ طبیعی می کشاند.

دست اندرکاران این فیلم که توانستهاند خرس دیجیتالیشان را به همراه هم بازیهای انسانش هدایت کنند و استعاره قدیمی باند را با داستانی پرمفهوم عجین کنند شایسته تقدیر هستند. «پدینگتون» با سرخوشی در لندن مدرن و خوش منظره سفر میکند، و در این مسیر اتفاقات جالب و خنده داری برای او رخ می دهند، اما فیلم هرگز از مسیر واقعی خود منحرف نمیشود. آیا این که لحن فیلم ملغمهای گلچین شده از مولفههای دست دوم است (فیلمنامه به داستان صد و یک سگ خالدار حمله میکند، در حالی که این تابلوی زیبا به احترام وس اندرسون کلاه از سر برمیدارد) اشکالی دارد؟

احتمالاً خیر؛ آن فقط با پیام برابری انسانها همنوا میشود. اما شهر پر

است از وصلههای ناجور و پرههای ناهمگونی که به بدنه فرفرهای

چسبیدهاند. در نهایت پدینگتون به این نتیجه میرسد که «در لندن

هیچ کس شبیه دیگری نیست». «این یعنی همه می توانند در

شهر بمانند.»

این احتمالاً به شخصیت دلال ریش سفید عتیقه با بازی جیم برادبنت

که در طول جنگ جهانی دوم به لندن آمده و نیز به نوازندههای آفریقایی

-کاراییبی خوشرویی که توی خیابانها مینوازند اشاره دارد. اما البته به

مورد خود پدینگتون نیز اشاره میکند، مهاجر مدرن دیگری که در جستجوی

زندگی جدیدی است. پدینگتون دزدکی سوار یک کشتی میشود تا به

بریتانیا بیاید. بعد مردم بریتانیا به او خانه میدهند و خوراکش را تأمین

میکنند. به نظرم بعید است که او برنامهای برای پیدا کردن شغل داشته

باشد. اما کیست که اهمیت دهد؟ او هم یکی از ما است و ما از داشتنش

احساس خوش شانسی میکنیم. و داستان او به قدری قابل باور است

که حتی ممکن است قلب اعضای حزب یوکیپ را نیز از آن خود کند.

About writer

Check Also

ماتریکس 2021

نقدی بر «رستاخیزهای ماتریکس» :خانم واچوفسکی؛ کاش یک ماتریکس را برای ما باقی می‌گذاشتید!

نقدی بر «رستاخیزهای ماتریکس» :خانم واچوفسکی؛ کاش یک ماتریکس را برای ما باقی می‌گذاشتید! از …