نقد و بررسی فیلم Small Change (پول تو جیبی)

نقد و بررسی فیلم Small Change (پول تو جیبی)Reviewed by محمدرضا on Aug 23Rating: ۵.۰نقد و بررسی فیلم Small Change (پول تو جیبی)نقد و بررسی فیلم Small Change (پول تو جیبی) پول تو جیبی، فیلمی است که در آن تروفو باز هم کودکان و نوجوانان را محور داستان خود قرار داده است.

User Rating: Be the first one !

نقد و بررسی فیلم Small Change (پول تو جیبی)

پول تو جیبی، فیلمی است که در آن تروفو باز هم کودکان و نوجوانان را محور داستان خود قرار داده است.

فیلمی که اکثر آن در کلاس های درس و مدرسه فیملبرداری شده است و باز گو کننده ی دغدغه ها و نادیده گفته شدن های کودکان است. در فیلم با زندگی چند کودک و اطرافیانشان آشنا می شویم. کودکانی ساده و صادق که هر کدام مشکلات و مسائل خود را دارند. مسائلی که شاید از دید بزرگتر ها به هیچ وجه به چشم نیاید و حتی خنده دار باشد اما در دنیای کودکان، ممکن است همین مشکل به نظر کوچک منجر به ضربه های روحی در کودک شود. به نظر می رسد هدف تروفو، به تصویر کشیدن گوشه ای از دنیای بچه ها و دغدغه هایشان است تا یادآوری کند این دغدغه ها و رسیدگی به آنان برای کودکان بسیار ارزشمند است. یکی از کودکانی که در فیلم با او آشنا می شویم گرگور است. او پسری دو یا سه ساله و بسیار بازیگوش است و با مادرش که زنی مجرد است زندگی میکند. مادر گرگور آن طور که باید به پسرش توجه نمیکند. این مطلب را هم میتوان از سکانس های هم صحبت شدنش با همسر معلم و بی توجهی به کارهای گرگور دریافت و هم از سکانسی که گرگور را به ریچارد که خودش هم خردسال است می سپارد. در نتیجه این بی توجهی ها گرگور از طبقه نهم آپارتمان به پایین پرتاب می شود آنهم در پیش چشمان جماعتی که تنها می نگرند و هیچ کاری از دستشان بر نمی آید البته گرگور جان سالم به در می برد. از این سکانس می توان برداشتهای مختلف کرد. به عنوان مثال اشاره به نظاره گر بودن انسانهای اطراف در موقعیت های دشوار زندگی و یا با توجه به حرف همسر معلم که در سکانس بعدی می گوید اگر گرگور بزرگتر بود حتما میمرد، به نوعی شاید این بی توجهی ها در زمان کودکی به چشم نیاید، اما با بزرگتر شدن کودک و پیچیده تر شدن مشکلات، ممکن است این بی توجهی ها نتیجه ی خود را نشان دهد، زمانی که دیگر دیر شده است.

این نادیده گرفته شدن در بخش مربوط به سیلوی که یک دختر بچه است، کاملا نمایان است. وقتی سیلوی می خواهد با پدر و مادرش و کیف دلخواهش که کمی مندرس است، به رستوران برود با اعتراض والدینش مواجه می شود. انها سیلوی را که حاضر نیست با کیف دیگری بیاید در خانه تنها می گذراند و خودشان به رستوران می روند. سیلوی بلندگوی پدرش را برمی دارد، لب پنجره می رود و می گوید من گسنه ام و همسایه ها برایش غذا می فرستند. در این بخش کودکی را می بینیم که می خواهد نظرش محترم شمرده شود اما توسط والدینش نادیده گرفته می شود و تنبیه هم می شود. در نتیجه او نسبت به این نادیده شدن اعتراض می کند و لب به فریاد می گشاید تا شاید بتواند به این نحوی خودش را ثابت کند. به نوعی می توان گفت، این نادیده گرفتن شدن تا حدی است که او دیگر طاقت نمی آورد و گرسنگی اش را فریاد می زند. پاتریک یکی دیگر از شخصیت های داستان است. او با وجود سن کمی که دارد در کنار تحصیل، به تنهایی از پدرش که معلول است نگهداری می کند. او به مادر همکلاسیش علاقه مند است. علت این علاقه را هم می توان کمبود مادر در زندگیش دانست و هم نزدیک شدن به سن بلوغ. اما چه کسی به علاقه ی یک پسر بچه اهمیت می دهدو یا آن را اصلا آن را درک میکند. همانطور که در فیلم می بینیم ، وقتی پاتریک دسته گل ها را به مادر دوستش می دهد، در ازایش می شنود که از پدرت بابت این گل ها تشکر کن. حتی به ذهن کسی خظور نمی کند که شاید یک بچه هم احساس داشته باشد. اما تلخ ترین بخش داستان مربوط می شود به پسر بچه ای به نام ژولین است. او در ابتدای فیلم، با لباسی کهنه و مندرس، در حیاط مدرسه ظاهر می شود. و در جواب سوالهایی که از او می شود ساکت می ماند. ژولین در طول فیلم زیاد صحبت نمی کند، او بسیار درونگراست و همه چیز را پنهان می کند. حتی خود تروفو هم او و طرز زندگیش را از مخاطب پنهان می کند. خانه ای که ژولین در آن زندگی میکند فقط از بیرون نشان داده می شود، حتی افرادی که ژولین با آنها زندگی می کند تا انتهای فیلم مشخص نیستند و فقط در سکانسهای انتهایی فیلم معلوم می شوند.

اینکه چه بلایی بر سر ژولین آمده و چه سرگذشتی داشته معلوم نمی شود اما تاثیرات این نوع زندگی و صدماتی که بر او وارد شده است نشان داده می شود. دزدی و سرقت از فروشگاه، جیب هکلاسی ها و حتی لوگوی ماشین ها. نکته تلخ در این است که با وجود سن کم، او دیگر کودک نیست زیرا معلوم نیست در همین کودکی چه بر سرش آمده که باعث تغییر شخصیتش شده است. مخفی کاری به نوعی در وجودش نهادینه شده است. او حتی ظرف های شکسته را هم در فاضلاب میریزد و یا بدنش را هم که مورد ضرب و شتم واقع شده است را هم از دکتر ها می پوشاند.

او تنهاست و همیشه سکوت می کند اما او هم اعتراضش را به

دنیای اطرافش به نحوی نشان می دهد، هم در سکانسی که

پایش را در خیابان دراز می کند تا مسیر ماشین ها را منحرف کند

و یا حتی در شکستن شیشه ی خانه خودشان و یا حتی در دزدی.

با وجود درونگرا بودن شخصیتش اما او هم می خواهد به نوعی

وجودش را ثابت کند. فیلم در وصف کودکان است و دنیای آنهاست

و پر است از سکانسهای زیبایی که دنیای ساده و بی آلایش آنها

را به تصویر می کشد. از سینما رفتن پاتریک و خجالت از بوسه های

دوستش، نگاه کردن با دوربین به زن همسایه، صبحانه خوردن های

کودکانه، اصلاح موی سر همکلاسی و بوسه ی شیرین پاتریک و

مارتین در انتهای فیلم گرفته تا به تصویر کشیدن دنیای تلخ و پر از

درد ژولین و یا فریاد های سیلوی. پول توجیبی، فیلمی شیرین،

دلچسب، صادق و ساده است و در نتیجیه این سادگی ممکن است

خیلی از اشکالهای ساختاری و محتوایی فیلم به چشم نیاید و یا قابل

چشم پوشی باشد. یقینا پول تو جیبی یکی از بهترین نمونه های

ساخته شده در توصیف دنیای کودکان است.

About writer

Check Also

ماتریکس 2021

نقدی بر «رستاخیزهای ماتریکس» :خانم واچوفسکی؛ کاش یک ماتریکس را برای ما باقی می‌گذاشتید!

نقدی بر «رستاخیزهای ماتریکس» :خانم واچوفسکی؛ کاش یک ماتریکس را برای ما باقی می‌گذاشتید! از …