نقد فیلم Point Break
داستان یکی از شناختهشدهترین آثار کارگردان فیلم «دیترویت» (Detroit) یعنی کاترین بیگلو، از جایی شروع میشود که چندین
و چند سرقت سریالی از بانکهای کالیفرنیای جنوبی، توجه همگان را به خودشان جلب میکنند؛ سرقتهایی که انجامدهندگانشان، گروهی از خلافکاران هستند که همیشه هنگام انجام دزدیها، ماسکهایی با چهرهی رئیس جمهورهای پیشین ایالات متحدهی آمریکا را بر صورت میگذارند. این وسط، یکی از مهمترین اشخاصی که زودتر از هر فرد دیگری با عملیاتهای این سارقان درگیر میشوند، جانی یوتا (با بازی کیانو ریوز) است که بهعنوان یک مامور مخفی سازمان فدرال، خودش را وارد گنگ خلافکاری مضنون به انجام این پروژهها میکند و نه وارد دستهای از سارقان عادی، که وارد دنیای آدمهایی میشود که همراهبا رئیسشان، جنون سرقت و آشوب به پا کردن دارند. بُدی (با نقشآفرینی تماشایی پاتریک سویز فقید)، یک رهبر کاریزماتیک برای تکتک اعضای گروه است و همهی خلافکاران همراهش هم مثل او، به موجسواری عشق میورزند. البته که وجود این ترکیب یعنی «دزدی» و «موجسواری» در راس فعالیتهای تکتک اعضای گنگی خلافکار، بهشدت عجیب به نظر میرسد. ولی Point Break هم بهعنوان یکی از برترین اکشنهای دههی نود میلادی و حتی سی سال اخیر سینمای هالیوود، فیلمی شبیه به آثار دیگر نیست و هرگز در متفاوت جلوه کردن، شکست نمیخورد. اما گسترهی بزرگ داستانی فیلم که از گفتوگوهای جذاب کاراکترهای اصلی با یکدیگر درکنار ساحل تا تعقیبوگریزهایی به واقع میخکوبکننده و زیبا را شامل میشود، با عشق و جنگ جذابی بین وفاداری به وظیفه یا فدا کردن همهچیز به خاطر شخص مورد نظر نیز ارتباطی تنگاتنگ برقرار میکند و همین موضوع، ساختهی بیگلو در سال ۱۹۹۱ را به درجهی تازهای از خواستنی بودن میرساند. مخصوصا باتوجهبه اینکه موقع دیدن اثر، رابطهی یوتا با تایلر (با اجرای لوری پتی) هم در فیلم، در نگاه اکثر تماشاگران بهعنوان علاقهای پرداختشده و باورپذیر ظاهر میشود و لیاقت اهمیت دادن آنها به خودش را پیدا میکند.
علاوهبر اکشنهای نفسگیر و دیالوگنویسیهای گاها
کلیشهای و همزمان به غایت دوستداشتنی، Point
Break با به چالش کشیدن عقاید پروتاگونیست
داستان و بارها و بارها تغییر دادن لحن قصهگویی
اش بدون مطلع کردن مخاطب، محصولی میشود
که انتظارات وی از زیرژانرش را گسترش میدهد و همیشه دقیق باقی میماند. آنقدر دقیق که بیننده انتخاب بازیگرها، انتخاب قابها، کاتها و لوکیشنهایش را مدام به باد ستایش بگیرد و همزمان با لذت بردن از آتش خاموشنشدنی هیجانآفرینیاش در بهترین سکانسها، به آرامترین لحظهها و درونیترین درگیریهای کاراکترهایش نیز، به اندازهی لازم اهمیت بدهد.