نقد فیلم Moulin Rouge (مولن روژ)
فیلم «مولن روژ»(Moulin Rouge) به کارگردانی «باز لورمن» اثری است که حوادث تاریخی سالهای ۱۸۹۹ تا ۱۹۰۰ کلوپ
شبانهی «مولن روژ» در پاریس را به دقت روایت میکند. فیلم «لورمن» بسیار دقیق با حوادث تاریخی همخوانی دارد و چندین حقیقت شوکهکننده که تا کنون برای محققین تاریخی ناشناخته بود را آشکار میکند؛ برای مثال، به نظر میرسد که چهرههای درخشان موسیقی دنیا مثل «التون جان» یا «پل مک کارتنی» احتمالا با اتهام دزدی ادبی روبهرو اند چرا که یک سری از آهنگهایی که به نظر ساختهی آنها بوده در حقیقت توسط یک شاعر بسیار گمنام به نام «کریستین» در «مولن روژ» نوشته و اجرا شده است.البته شاید واقعا هم اینگونه نبوده باشد…در واقع کاری که «لورمن» اینجا کرده این بوده که مکانی تاریخی (کلوپ «مولن روژ» در اواخر دو قرن پیش وجود داشته است) و چندین شخصیت واقعی را با یک داستان کاملا تخیلی ترکیب کرده که از آهنگهای داغ موسیقی پاپ نیز بهره میبرد تا بتواند موسیقی خود را محبوبتر بکند( آهنگهایی که بیشتر متعلق به دههی ۷۰ و ۸۰ اند). طبق یک روند گرایش جدید در فیلمهای سینماییای که اخیرا دیدهایم، فیلمهایی که موسیقی مدرن را به دورههای تاریخی مربوط میکنند، «مولن روژ» نیز روند یکسانی را با آثاری مثل Love’s Labour’s Lost از «کنت برانا» و یا A Knight’s Tale تکرار میکند.آقای «لورمن» در حرکتی که یادآور «برانا» است، تصمیم گرفته تا از انتقادات احتمالی از اثر خود جلوگیری کرده آنهم با تبدیل نسخهی پاریس ۱۹۰۰ خود به چیزی شبیه به داستانهای وهمآمیز پریان. چیزی که در این اثر از پاریس میبینیم به هیچوجه واقعیت این شهر چراغها نیست و نه حتی بازتابی از «مولن روژ» واقعی؛ اثر کاملا فانتزی است و به همین خاطر استفاده از آهنگهایی مثل «The Sound of Music»، «Your Song» و حتی «Roxanne» چندان غیرمنطقی به نظر نمیرسد. راستش را بخواهید حتی بسیار نیز با این فضا هماهنگی دارند. همچنین یک سری تغییرات خلاقانه در این آهنگهای آشنا داده شده است. آقای «لورمن» آهنگ Diamonds Are a Girl’s Best Friend را با Material Girl ترکیب کرده تا آهنگ Love Montage را به دست بیاورد که ترکیبی از یک دوجین آهنگ عاشقانه است. و اگر آهنگ «همچون یک باکره» را تا کنون نشنیدهاید چیز بسیار بزرگی را از دست داده اید.از آنجایی که تهیهکنندهی این فیلم خود آقای «لورمن»، فردی از استرالیا است، میتوان انتظار داشت که فیلم به شدت سبک محور باشد. به همین دلیل هم باز میتوان انتظار داشت که بینندگان یا اثر را عاشقانه دوست خواهند داشت یا از آن متنفر خواهند بود، درست مثل چیزی که با فیلم سال ۱۹۹۶ این کارگردان ینی «رومئو + جولیت»(Romeo + Juliet) نیز اتفاق افتاد(فیلمی که «لئوناردو دیکاپریوی قبل تایتانیک(Titanic) را داشت).«مولن روژ» بینندگان خود را با حجم زیادی از احساسات روبهرو میکند آن هم به خاطر حجم بسیار بالای قطعات موسیقی استفاده شده در اثر است که ادای احترامی به آثار گذشته بوده و در عین حال از آنها نیز پیشی میگیرند. وقتی که «اوان مک گرگور» و «نیکول کیدمن» در حال رقصیدن بر روی ابرها هستند، این کار را در حالی انجام میدهند که گردههای ستارهای به صورت دیجیتالی و کامپیوتری در اطرافشان وجود دارد. «مولن روژ» که رنگینکمانی از رنگهای مختلف است بسیار جذاب و سرگرمکننده بوده. این فیلم سبک موزیکال را به گونهای مدرن کرده است که شاید باعث شود بینندگان جوانتر فکر کنند چرا این سبک یک زمانی بسیار محبوب بوده. قطعات موسیقی با چنان انرژیای اجرا میشوند که محو آنها نشدن بسیار سخت است.شخصیت اصلی و روایتگر فیلم فردی به نام «کریستین»(با بازی اوان مک گرگور) است، یک نویسندهی بیپول که یک گروه بیخانمان را کنار یکدیگر جمع کرده است تا با کمک یکدیگر در کلوپ «مولن روژ» بازی کنند. هدف او این است که:« از حقیقت، زیبایی، آزادی و عشق بنویسد». وقتی که «تولوز لاترک» به عنوان رهبر گروه از کار «کریستین« خوشش میآید تصمیم میگیرد که ترتیب یک ملاقات رودررو با ستارهی نمایش «مولن روژ» یعنی «ساتین» با او را بدهد(نقش وی را نیکول کیدمن بازی میکند). «کریستین» خیلی ساده شیفتهی او میشود و «ساتین» نیز علیرغم اینکه باورش نمیشود، همین حس را دربارهی او پیدا میکند. اما یک دوک بسیار ثروتمند نیز به دنبال اوست(با بازی ریچارد راکسبرگ)، کسی که سرمایهگذاریش در «مولن روژ» چیزی است که باعث شده صاحب این کلوپ فرد ثروتمندی بشود. و یک عامل تاثیرگذار دیگر نیز در این داستان وجود دارد؛ «ساتین» به بیماری سِل دچار شده است.علیرغم تمام موسیقیهای حجیم اثر یا حتی شاید به خاطر وجود آنها، داستان عاشقانهی «مولن روژ» جواب میدهد. گاها حتی بسیار هم تکاندهنده و تاثیرگذار میشود. بخشی از این قطعا به خاطر بازیگران این فیلم است. «اوان مکگرگور» نقش خود را بسیار دوستداشتنی ایفا کرده است و نوعی رمانتیسم نحیف در آن دیده میشود. «نیکول کیدمن» به آرامی در نقش خود میسوزد و تمام میشود – باعث تاسف است که بازی او در فیلم به خاطر مسائلی خارج از اثر تحت تاثیر قرار میگیرد. شاید بتوان گفت که این بهترین بازی او در تمام عمر بازیگریش است. آهنگهای عاشقانه که بخش اعظمی از رابطهی عاشقانهی آنها را تشکیل میدهند، نوعی حس رومنس را شکل میدهند و این نکته که صدای بازیگران اثر دوبله نشده بر روی بالاتر رفتن کیفیت آن اثرگذار بوده است. صدای بازیگران قوی و واضح است.کسانی که به دنبال رویدادهای تاریخی دقیق هستند یا از فیلمهای آرام لذت میبرند، احتمالا بعد از تماشای این فیلم از کاری که آقای «لورمن» کرده است بسیار عصبانی خواهند شد. ما در عصر اضافات زندگی میکنیم و آقای «لورمن» آن را به بالاترین حد خود برده است. با فیلمی بسیار وسیع، تدوینی که از زمان «مرثیهای بر یک رویا»(Requiem for a Dream) مشابهش را ندیده ایم و موسیقی ای که نیازمند پلیبک دیجیتالی است، «لورمن» سبک جدیدی را برای فیلمهای موزیکال به وجود آورده است. این فیلم به همان اندازهای فیلم فصل تابستان است که «بازگشت مومیایی»(The Mummy Returns) بود اما با یک تفاوت بزرگ؛ فیلم جدیدتر و زندهتر است. و در حالی که شاید به اندازهی کسانی که فیلم را در شب آغازین جشنوارهی کن سال ۲۰۰۱ دیدم از آن لذت نبردم، اما همچنان قویا توصیه میکنم که هر کسی علاقهای به فیلمهای موزیکال دارد دیدن آن را تجربه بکند.
۲۰۰۱ |
درام,
عاشقانه,
موزیکال |
۱۲۷ دقیقه |
درجه نمایشی PG-13
کارگردان :
Baz Luhrmann
نویسنده :
Baz Luhrmann
, Craig Pearce
بازیگران :
Nicole Kidman
, Ewan McGregor
, John Leguizamo