نقد فیلم Midsommar (میانهی تابستان)
فیلم هیجانیِ کالت آقای «آری آستر» دچار بالا و پایینهای زیادی میشود اما دیدی که در لایههای زیرین اثر وجود دارد مستحکم است.
«میانهی تابستان» (Midsommar) با یک رویداد تراماتیک شروع میشود و یک صحنهی جنسی بسیار شدید و پرحرارت پایان مییابد، پایانی که در نتیجهی اقداماتی انتقامجویانه شکل میگیرد، پایانی که مخاطبان را به لحاظ احساسی تخلیه میکند. با این دید که به آن نگاه کنیم میبینیم که این اثر در راستای همان مسیر و جهانی است که کارگردان با فیلم «ارثی»(Hereditary) ساخته بود، فیلمی ساخته شده در سال ۲۰۱۸ که اولین اثر کارگردانش بود. اما این دنبالهی معنوی نیات بیپرواتری دارد. این روش فیلمسازی سبکی دیوانهوار است که ارزش وقتگذاشتن دارد؛ آقای «آستر» فیلم «مرد ترکه»(The Wicker Man) را تبدیل به یک فیلم جدایی منحرفانه کرده است، بخشی از اسطورهشناسی سوئدی به سبک ناامیدی اینگمار برگمانی به آن تزریق کرده است و تصاویر رنگارنگ حماسیای خلق کرده است. شاید که او نتوانسته باشد بهترین تصمیمات ممکن را بگیرد اما دیدی که در لایههای زیرین اثر وجود دارد از استحکام بالایی برخوردار است.
درست مثل فیلم «ارثی»، آقای «آستر» استعارهای پیچیده دربارهی خشم و ناراحتی ساخته است که در برابر خطرات نمادین پیشزمینهای قرار دارد. اما این دفعه این خطرات در مقابل چشم ما قرار دارند؛ شاید اولین فیلم ترسناک جدیای که در زیر نر خورشید قرار دارد. «میانهی تابستان» داستان خود را در زیر روشنایی نور خورشید تابستانی و چشماندازهای تکاندهندهای که به لحاظ روانی آزاردهنده اند تعریف میکند. آن پیچیدگی بصری نیروی یکتاکنندهی خلق میکند که معمولا میتواند اثر را در بزنگاههای خطرناک نجات بدهد چرا که فیلمبرداری آکروباتیک و صداگذاریهای جذبکنندهی اثر بسیار سحرانگیز عمل میکنند.
حتی با وجود این، چیزی نیست که بتواند بهتر از صحنهی ابتدایی خیرهکنندهی اثر و به دنبالهی آن شروع سفر بزرگ باشد، جایی که دانشآموزی روانی به اسم «دنی» (فلورنس پو) با تراماهای خانوادگیای دست و پنجه نرم میکند، تراماهایی که صد البته به اندازهی لحن تاریک فیلم «ارثی» پیچیده نیستند. در حالی که آن مرگ ناگوار در فیلم «ارثی» باعث شد که شخصیتها در داخل چاهی از ناامیدی و رنج قرار بگیرند، در این فیلم مرگ بهانهای برای فرار است. او که همین حالا هم در رابطهی سخت با همکلاسیای به اسم «کریستین» (جک رینور) گیر افتاده است، تصمیم نابخردانهای میگیرد تا او و همکلاسیهایش را به محلهای خارج از شهر دنبال بکند و در یک سری مراسم تابستانی که حالتی خرده فرهنگی دارد شرکت بکند.
«کریستین» اصلا فرد مناسبی برای رابطه نیست، کسی که در مهمترین لحظات اصلا به لحاظ احساسی برای «دنی» در دسترس نیست و همین مسئله باعث میشود تا موارد دیگری نیز وارد این رابطه بشوند. آقای «آستر» به شخصیتهای کلیشهای خود شتابی مناسب میدهد و «میانهی تابستان» برای لحظاتی در مسیر رفتن به یک «هاستل» قرار دارد، جایی که یک سری آمریکایی جوان به دنیایی اشتیاق نشان میدهند که میتواند کامل ببلعدشان. این گروه توسط یک دانشجوی دکتری انسانشناسی به نام «جاش» (ویلیام جکسون هارپر) که در حال مطالعهی فرهنگ محلی و سنتهای نیمهی تابستان اروپاییها است به این محل دعوت شده اند و البته استقبال گرم «پله» (ویلهم بلومگرن) که آنها را برای دیدن این منطقه دعوت کرده است نیز تاثیرگذار بوده است. برای اینکه از وجود حتما یک انسان باحال در این گروه هم اطمینان حاصل بشود، «مارک» (ویل پورتر) نیز به این گروه پیوسته است، کسی که باور دارد در هر سفری در قلب اروپا حتما باید نیازهای سرگرمیپسندانهی خود را ارضا بکند. اگر کسی توانست حدس بزنید چه کسی دردسر را آغاز میکند برنده است.
اما صبر کنید؛ خیلی قبلتر از اینکه «بابی کرلیک» موسیقی متن حزنانگیز خود را شروع بکند و دوربین «آستر» نیز شروع به زیر نظر گرفتن سفر این گروه از جادهای خاکی به محلهی روستایی بکند، کاملا مشخص است که «میانهی تابستان» نیات بزرگی دارد که داستان درگیرکنندهش را کماهمیتتر میکند. تا زمانی که این گروه به «هالسینگراد» برسد (در واقع یک محلهی روستایی در مجارستان)، آقای «آستر» سرنوشت این گروه را از بسیار از زوایا نشان داده است و فیلم قبل از شروع شدنش، عملا پایان یافته است. اما دیدن این هرج و مرج آماتورگونه چه جذابیتی دارد. «دنی» که خود را کاملا مقصر میداند و آیندهش با شریک خستهکنندهش امیدوارکننده نیست، او تصمیم میگیرد که به گروهی بپیوندد که قصد رفتن به یک کلونی را دارند و در همین مسیر با تصاویر و صداهای کابوسواری روبهرو میشود که بنای پردهبرداری ادامهی فیلم را پایهگذاری میکند.
در نهایت گروه به آن مکان میرسد، جایی که یک گروه از روستاییان به افراد تازهوارد پوزخند میزدند و آرامش خطرناکی در نگاهشان قرار دارد. حدود یک ساعت از این مارپیچ ۱۴۰ دقیقهای گذشته است که اولین پیچش داستانی مرگبار فرا میرسد. از آن به بعد آقای «آستر» مراسمهای سنتی عجیب و تکاندهنده، مراسمهای بارداری شوکهکننده و تعدادی رقص دیوانهوار را به تصویر میکشد. این سنتها شامل یک مذهب تخیلی به نام Harga میشود و قبل از اینکه بخواهید نسبت فرهنگی آن را متوجه بشوید باید بگویم که به نظر میرسد «آستر» به وظیفهی خود کاملا واقف است. فیلم با جزئیات شوکهکنندهی دیگری هم همراه شده است من جمله یک الفبای سنگی که بر روی دیوارهای محل استقرار بازدیدکنندگان قرار دارد.
همچنان هم اما فرمالیسم «آستر» بر روی انگیزههای روایی او سایه میاندازد. یکی از شخصیتها مستندسازیهای Harga از مراسمهایشان را «برگهی موسیقی احساسی» مینامد که با بخش اعظمی از داستانگویی اثر هماهنگی دارد. بسیاری از شخصیتهای فیلم با کاریکاتورهایی که قبلا دیدهایم تشابه دارند؛ آمریکاییهای جوانی که سرنوشتشان این است که در موقعیتی خارج از کنترلشان قرار بگیرند و دنیاییای که تلاش دارد ضعفهای آنها را بهشان نشان بدهد. تنها «دنی» شخصیتی مستقل و جدید دارد که بخش زیادی از آن به خاطر بازیگرش است، کسی که عدم قطعیت زیادی به این شخصیت اضافه کرده است و او را در حالی که احساسات متضادی را در موقعیتهای عجیبی تجربه میکند به تصویر کشیده است.
چیز عجیبی نیست که در پایان فیلم
«میانهی تابستان» او لبخند پایانی را
میزند اما البته نه قبل از نقطهی اوجی
طولانی و همهجانبه که پیشزمینهی
داستان را ارزشمندتر میکند. آقای
«آستر» همیشه بزرگترین سوپرایزها
را در کارهایش ندارد اما او در زدن ضربهی
نهایی استاد است.
درست مثل فیلم «ارثی»، فیلم در
نهایت به نمایش نهاییای میرسد
که تمام شخصیتها را به کنار یکدیگر میآورد.
کارگردان آری استر
فیلمنامهنویس آری استر
بازیگران جک رینور
فلورنس پیو
ویل پولتر
ویلیام جکسون هارپر
تاریخ (های) انتشار
۳ ژوئیه ۲۰۱۹ (ایالات متحده)
کشور آمریکا
سوئد
زبان انگلیسی
سوئدی