نقد و بررسی فیلم Le Cercle Rouge (دایره ی سرخ)

نقد و بررسی فیلم Le Cercle Rouge (دایره ی سرخ)Reviewed by محمدرضا on Aug 13Rating: ۵.۰نقد و بررسی فیلم Le Cercle Rouge (دایره ی سرخ)نقد و بررسی فیلم Le Cercle Rouge (دایره ی سرخ) این مردان پالتو و کلاه شاپو پوش با امید به پیروزی و ترس از مرگ در خیابان‌های خیس یکی از سپیده دمان

User Rating: Be the first one !

نقد و بررسی فیلم Le Cercle Rouge (دایره ی سرخ)

این مردان پالتو و کلاه شاپو پوش با امید به پیروزی و ترس از مرگ در خیابان‌های خیس یکی از سپیده دمان

زمستانی پاریس بی هیچ کلامی از سویی به سوی دیگر می‌روند. برخی پلیسند و برخی دیگر سارق. سیگارکشیدن برای آنها به اندازه تنفس طبیعی است. آن‌ها از اسلحه، دروغ، قدرت، طمع و شجاعت با چنان مهارتی استفاده می کنند که یک شعبده باز حتی بدون فکر کردن به کارت‌هایش از آن مهارت استفاده می کند. قانون اخلاقی مورد احترام همه این افراد مربوط به این نیست که آن‌ها کدام طرف این قانون هستند، بلکه درباره این است که چطور هر مرد باید برای کسب احترامِ اندک افرادی که این قانون را می شناسند رفتار کند. ژان پیر ملویل با چشمانِ خدایی نگران در قالب فیلم «دایره سرخ/Le Cercle Rougue»، ساخت ۱۹۷۰، آنها را تماشا می‌کند. فیلم او داستان یک زندانی فراری، سرقت الماس، تعقیب جنایتکاران توسط پلیس و یک انتقام گروهی است اما او چنان با این مولفه‌ها رفتار می‌کند که یک شعبده‌باز با کارت‌هایش؛ این کارت‌ها چیزی جز مدیومی برای نمایش مهارت‌های او نیستند. ملویل کارگردانی است که آثارش کمتر در آمریکا شناخته شده‌اند؛ او کارش را قبل از موج نوی فرانسه آغاز کرد و در سال ۱۹۷۳ درگذشت. گرچه در قالب ژانرها فیلم می‌ساخت ولی آثارش از چنان شکوه سبک مداری برخوردار بودند که معمولاً نمی‌شد آنها را در قالب ژانرهای سنتی قرار داد. «باب قمارباز/ Bob Le Flambeur»، که اکنون شرکت Criterion آن رادر قالب DVD عرضه کرده، بعدها با عنوان «دزد خوب/ The Good Thief» دوباره سازی شد و الهام بخش دو فیلم از مجموعه فیلم‌های «یازده یار اوشن/ Ocean’s Eleven» گردید ولی آنها فقط فیلمنامه را از این فیلم فرانسوی عاریه گرفته بودند و فیلمنامه غیرضروری ترین عنصر این فیلم است.

ملویل با زندگی کردن و نفس کشیدنِ فیلم‌ها بزرگ شد و آثارش بیشتر تجربیات روی پرده هستند تا تجربیات زندگی. هیچ کلاهبردار یا پلیس واقعی تا این حد مواظب جزئیات استیل و رفتار خود نیست. در یکی از فیلم‌های فوق العاده‌اش به نام «سامورایی/Le Samourai» در سال ۱۹۶۷ که درباره یک قاتل حرفه‌ای است آنچه جالب است این است که شخصیت‌های فیلم مانند سامورایی‌ها بیشتر به رفتار صحیح اهمیت می دهند تا به موفقیت. («گوست داگ/Ghost Dog» جیم جارموش تا حدی به این سیستم ارزشی مدیون است.) «دایره سرخ» به یکی از گفته‌های بودا اشاره دارد که می‌گوید افرادی که قرار است روزی به هم برسند بالاخره به هم می‌رسند، و چگونگی این رسیدن مهم نیست. ملویل این گفته را محقق کرد، چگونگی‌اش مهم نیست؛ شخصیت‌های فیلم طبق تئوری‌های رفتاری عمل می‌کنند، به طوری که یک وزیر دولت معتقد است که همه انسان‌ها بلا استثنا بد هستند.و یک مالک کلوب شبانه خلافکار قبول نمی‌کند که خبرچین پلیس بشود چون توی ذاتش نیست که خبرچینی کند. فیلم با نمایش دو فوق ستاره فرانسوی آن دوران، آلن دلون و ایو مونتاند، و ژیان ماریا وولونته، که اینجا در مقایسه با وسترن های اسپاگتی[۱] جوانتر دیده می‌شود و البته مو هم دارد، شروع می شود. اما این فیلم جایی برای یکه تازی هنرپیشه‌ها نیست‌ — یا صبر کنید این جایی برای یکه تازی هنرپیشه‌ها است اما این ستاره‌ها هستند که سوار بر فیلمند و نه فیلم سوار بر آن ها. ظاهراً از تمام بازیگرها خواسته شده که آرام و خونسرد باشند، جلوی احساسات خود را بگیرند، حرفهای‌شان را نزد خود نگه دارند تا نشان دهند که تقریباً همه چیز نزد مردانِ تجربه می‌تواند بدون حرف زدن اتفاق بیفتد. با شروع فیلم کوری (دلون) را می‌بینیم که در حال آزاد شدن از زندان است. او راهی برای سرقت از یکی از جواهرفروشی های میدان پِلیس وندوم[۲] پیدا کرده است. بعد ووگل (وولونته) را می‌بینیم که زندانی دستبند به دستی در قطار است، اما قفل دستبند را باز می‌کند، پنجره می‌شکند و از قطار در حال حرکت بیرون می‌پرد و از دست پلیس باسابقه‌ای به نام ماتی (با بازی آندره بورویل) می‌گریزد.

دست سرنوشت ووگل و کوری را کنار هم قرار می‌دهد. ووگل زمان فرار به اطراف شهر در صندوق عقب ماشین کوری پنهان می‌شود. کوری او را هنگام سوار شدن می‌بیند، ولی ما این را نمی‌دانیم. به سمت زمین پر از گل و لایی می‌راند، از ماشین بیرون می‌آید، از آن دور می‌شود و به مرد داخل صندوق می‌گوید که بیرون بیاید. مرد با اسلحه‌ای که در صندوق عقب پیدا کرده در دستش از صندوق بیرون می‌آید. آن دو در زمین پر از گل به یکدیگر خیره می‌شوند. ووگل سیگار می‌خواهد. ووگل پاکت سیگار و فندکش را به سوی او پرتاب می‌کند. ببینید قبل از این که کوری بگوید «پاریس بهترین شانس توست» و ووگل به صندوق عقب برگردد چقدر کم این دو حرف می‌زنند. حال به دقت و وسواسی که بعداً رخ می‌دهد دقت کنید. یک دسته گنگستر، که برای خلافکاری که کوری پول زیادی از او دزدیده کار می‌کنند، ماشین کوری را تعقیب می‌کنند. این کارِ کوری احتمالاً حق آن مرد بوده ولی به هر حال نمی توان با یک خلافکار کله گنده در افتاد. کوری نگه می‌دارد. مردان مسلح می‌گویند که به سمت جنگل برود. می‌رود. بعد صدای ووگل را می‌شنویم که می‌گوید تفنگهای‌شان را بیندازند و دستهای‌شان را بالا ببرند. ووگل تفنگ‌های هر کدام را با دستمالی می‌گیرد و با آن به مرد دیگری شلیک می‌کند- به این ترتیب اثر انگشت‌ها نشان می‌دهند که آن‌ها به یکدیگر شلیک کرده‌اند. کوری زندگی خود را سر این که ووگل می‌داند که چه باید بکند ریسک می‌کند، و [اتفاقاً] حق با او بوده.

فیلم پر شده از صحنه‌های خونسرد، ساده و البته گیرا. به روش گفتگوی

نماینده پلیس با مرد کلوب‌دار بعد از فهمیدن این که پسر کلوب‌دار، که

برای فشار بر او دستگیر شده بود، خودش را کشته است دقت کنید.

به این که چه می‌گوید و چه نمی‌گوید و نحوه نگاه کردنش توجه کنید.

و ببینید که چگونه جانسن (با بازی ایو مونتاند) وارد بازی می‌شود و

یک لحظه به این فکر کنید که چرا او سهمش از این غارت را نمی‌خواهد.

خود سرقت با دقتی که از یک فیلم مربوط به سرقت انتظار داریم انجام

می‌شود. وقتی می‌فهمیم که سرقت نکته اصلی فیلم نبوده کمی جا

می‌خوریم. در اکثر فیلم‌های سرقت محور، فیلمنامه نمی‌تواند به چیزی

فراتر از دزدی فکر کند و صرفاً با ارائه آن ارضا می‌شود. «دایره سرخ»

فرض می‌کند که دزدها سرقت را به خوبی انجام خواهند داد چون

در حرفه خود ماهر هستند. این فیلم درباره شغل آن‌ها نیست، بلکه

درباره ذات این افراد است. ملویل در طول جنگ برای دفاع از فرانسه

[در مقابل نازی‌ها] جنگید. مانولا دارگیس، نویسنده لس آنجلس تایمز،

در نقدی زیرکانه و شاعرانه می نویسد: «شاید کمی عجیب به نظر

برسد، اما بعید می‌دانم که بازگشت وسواس گونه او (ملویل) به درون

مایه‌های قدیمی تاثیری در اشتیاق [مردم] به احیای شکوه از دست

رفته فرانسه نداشته باشد.» شاید قهرمانان فیلم‌های ملویل برنده یا

بازنده، دزد یا پلیس باشند، اما هرگز انسان های پَستی نیستند.

About writer

Check Also

ماتریکس 2021

نقدی بر «رستاخیزهای ماتریکس» :خانم واچوفسکی؛ کاش یک ماتریکس را برای ما باقی می‌گذاشتید!

نقدی بر «رستاخیزهای ماتریکس» :خانم واچوفسکی؛ کاش یک ماتریکس را برای ما باقی می‌گذاشتید! از …