نقد فیلم جاده قدیم
آخرین فیلم منیژه حکمت مانند بسیاری دیگر از آثار سینمای ما و یا حتی دیگر سینماها، در دسته فیلمهایی قرار
میگیرد که تکلیفشان با خود و بیننده مشخص نیست، و بزرگترین ضربه را از درون خود به خود وارد میکنند و در
نهایت هیج ثمر و اثری ندارند. آشکارترین مشکل این دست از آثار این است که حرفی بزرگ را برای بیان انتخاب
میکنند و در پی آن موضع و مساله اصلی خود را در مواجهه با این حرف بزرگ مشخص نمیکنند و دراین حالت
نتیجه چیزی جز اثری سطحی و ضعیف نخواهد بود، زیرا وقتی از دغدغهای مهم به صورت کلی صحبت شود
کوچکترین تاثیری بر بیننده نخواهد گذاشت و بیان این دغدغه در همان سطح و در حد حرف باقی خواهد ماند.
مساله مطرح شده در «جاده قدیم» مساله تجاوز است، و فیلم دقیقا همینقدر
کلان و سطحی به موضوع تجاوز نگاه کرده است، یعنی سازندگان فیلم تصمیم
بر این گرفتهاند که فیلمی درباره تجاوز بسازند و در اصول فیلمنامهنویسی این
بدترین شکل نگاه به یک دغدغه و مساله است و طبیعتا کارکرد درستی در بیان
موضوع نخواهد داشت.
فیلم داستان زنی را روایت میکند که شرایط زندگی و شغلی خوبی دارد و در
یکی از شبهای شلوغ تهران مجبور به این میشود که با یک ماشین شخصی
به سمت خانه برود و راننده ماشین به او تجاوز میکند و پس از تجاوز زندگی او
دستخوش تغییراتی میشود.
البته این خلاصه داستان فیلم در حالتی خوشبینانه و اصولی شکل گرفته و
فیلم شاید در دورترین نقطه از این خلاصه داستان قرار دارد و تنها قصدش این
بوده که اینچنین باشد و طبیعتا به هیچ وجه به نزدیکی این موضوع هم نرسیده
است. مشکلات عدیده فیلمنامهای فیلم که از همان دقایق ابتدایی پدیدار می
شوند تا آخرین لحظه نیز آن را همراهی میکنند. در ابتدا شکل روابط افراد در
خانواده و میزان اثرگذاری آنها بر یکدیگر به شکل چشمگیری گل درشت و
سطحی هستند، در واقع شخصیتهای حاضر در فیلم از خود شخصیت اصلی
با بازی مهتاب کرامتی گرفته تا همسر و فرزندانش و پدربزرگ و مادربزرگ خانواده
همگی انگار در هالهای از شعار قرار دارند و بسیاری از رفتارها و حرفهای آن ها
را نمیتوان باور کرد. گرچه که حضور تعدادی از این افراد هیچ الزامی در فیلم ندارد
و حتی نبودنشان کوچکترین ضربهای به فیلم وارد نخواهد کرد و میتوان به جرات
گفت که حذف آنها میتوانست کمک شایانی به فیلم کند.
«جاده قدیم» پر است از پلانهایی که مملو از اشکال و سطحی نگری هستند و به راحتی میتوانند بیننده را از خود دور کنند، از صحنههای مصنوعی داخل بانک که بگذریم، به اولین فاجعه تصویری فیلم میرسیم، جایی که شخصیت اصلی زن فیلم و همسرش با یکدیگر از کلانتری بازمیگردند و کنار تابلوی جاده قدیم میایستند تا همسر زن، پتویی روی او بیندازد و این شکل استفاده از جغرافیا و دادن اطلاعات به بیننده نخ نما ترین شکل ممکن است. در صحنه بعدی شخصیت اصلی پس از تجاوز و با چهرهای آسیب دیده و زخمی وارد خانه میشود و افراد حاضر در خانه همگی با هم مانند کودکانی در مدرسه پشت سر یدکدیگر قرار میگیرند و تصویر اسلوموشن با نگاههای مثلا نگران آنها همراه میشود، و این در حالی است که اساسا در مواجهه با چنین صحنهای افراد خانواده خصوصا مادر و فرزندان عکسالعملی بسیار شدیدتر و عمیق تر خواهند داشت بر خلاف چیزی که بیننده در این فیلم میبیند. یا به عنوان مثال صحنهای که در آن شخصیت زن در حال بازیابی خود است و برای اعضای خانوادهاش غذا پخته و آنها را به شام دعوت میکند، تلفن خانه زنگ میخورد، و کسی به خود اجازه نمیدهد که تلفن را جواب دهد (که به هیچ وجه دلیلش مشخص نیست، وقتی همه افراد در خانه حاضر هستند چرا نباید به تلفن پاسخ دهند) و تلفن روی پیغام گیر میرود و پدربزرگ خانواده که به ظاهر انسان محترمی است با بدترین الفاظ حرفهایی میزند که روی پیغام گیر پخش شود و آرامش خانواده مجدد به هم بریزد، این صحنه میتواند به عنوان یکی از نمونههای بد در اختیار دانشجویان و محصلین این رشته قرار بگیرد تا چنین اشتباهی را در فیلمنامهها و فیلمهایشان انجام ندهند. نمونههای زیادی از این دست صحنهها میتوان در فیلم یافت که بیان آنها از حوصله خارج است اما در کنار تمامی این پلانهای بد، فیلم صحنههایی دارد که کاملا اضافی هستند و هیچ الزامی برای وجود آنها نمیتوان یافت، مثلا صحنهای که ۱۵ ثانیه هم به طول نمیانجامد و زن و مرد را در اتاقی تاریک نشان میدهد که مرد روی تخت خوابیده و زن روی زمین و تنها همین است، یا صحنههایی که مرد در حال سیگار کشیدن روی تراس خانه است و بسیاری دیگر از این پلانها که کوچکترین کارکردی در فیلم ندارند.
در واقع همانطور که گفته شد این فیلم هم مانند بسیاری دیگر از آثار در پشت حرف مهمی که برای بیان انتخاب کرده گم شده و در اصل هیچ حرفی برای گفتن ندارد، و به هیمن دلیل است که هیچ یک از کنشها و واکنشهای شخصیتها درست از آب در نیامدهاند. رفتارهای شخصیت اصلی زن فیلم پس از تجاوز در زمانهایی کاملا خنده دار به نظر میرسند و هیچ کارکرد دراماتیکی در فیلم ندارند، اگر هدف این بوده که مصائب یک زن پس از تجاوز نمایش داده شود که باید گفت اثر کاملا شکست خورده و باید آن را به فراموشی سپرد. زیرا تمام رفتارها و کنشهای شخصیتها کاملا گل درشت و سطحی هستند، و به هیچ وجه نمیتوان درک کرد که مشکل شخصیت اصلی فیلم با خودش یا سایرین چیست و او در کجای موضوع تجاوز ایستاده، چرا آن را قبول نمیکند و چرا رفتارش دچار تغییر شده، چرا درست به خودکشی یا خوب شدن فکر نمیکند و چرا روزی کاملا آرام است و روزی همه چیز را به هم میزند، پاسخ هیچ کدام از این سوالات را نمیتوان در فیلم یافت و پس از تمامی این سوالات پاسخ این را نیز نمیتوان یافت که این شخصیت اصلی چه سیری را طی میکند تا دچار آن تحول عظیم شود و مانند قهرمانهای فیلمفارسی از سقط جنین عروسش جلوگیری کند، وارد بانک شود و قانون را اعمال کند و پس از آن از سوار شدن به ماشین همسر خود امتناع کند و پس از سوار شدن نیز پایانی آنچنان بد برای فیلم رقم بزند.
فاکتورهای بد فیلم «جاده قدیم» آنقدر زیاد هستند که میتوان به راحتی لیستی از آنها تهیه کرد و در اختیار سایرین قرار داد، اما در کنار همه فاکتورهای بد فیلم، بازی اغراق شده و مصنوعی بازیگران را نیز باید به جد زیر نظر گرفت، از خود مهتاب کرامتی گرفته تا آتیلا پسیانی که در بدترین شکل ممکن کاراکتر یک مرد امروزی مهربان و آرام و به ظاهر جنتلمن را بازی میکند تا بازیگران فرعیای که میتوانستند نباشند و فیلم بسیار خلوت تر از این باشد، همگی مجموعهای از بدترینهای خود را ارائه کردهاند.
مساله تجاوز به خودی خود مساله مهمی است، اما نوع برخورد با این مساله و اینکه کجای این مساله خالق یک اثر را تحت تاثیر قرار داده و او را وادار به ساخت یک فیلم کرده، بسیار مهم است، اتفاقی که به هیچ وجه در نگاه منیژه حکمت نمیتوان دید و نتیجه فیلمی شده که پس از رخ دادن تجاوز حتی یک قدم هم رو به جلو نمیرود و همواره در حال تکرار است و باید گفت به هیچ وجه درامی را شکل نمیدهد تا بتواند با کنشها و واکنشها آن را رو به جلو ببرد و پس از گذشت دقایق زیادی از فیلم بیننده خود را همچنان در نقطهای میبیند که تجاوز شکل گرفته و عملا کوچکترین اتفاقی پس از آن رخ نداده است. در واقع فیلم «جاده قدیم» در همان لحظهای که تجاوز رخ میدهد، تمام میشود و پس از آن هیچ حرفی برای گفتن ندارد و اتفاقی که رخ میدهد این است، فیلم پیش از پایان زمانش تمام شده است، و فیلمی که اینگونه باشد محکوم به شکست و فراموشی است.