نقد و بررسی فیلم Ilo Ilo (ایلو ایلو)
«ایلو ایلو» [که عنوان چینی آن به معنی “پدر و مادر خانه نیستند” است] اولین اثر آنتونی چن، فیلمی جمع و جور اما شگفت انگیز است،
که نگاهی زیرکانه به زندگی یک خانواده طبقه متوسط سنگاپوری در سال ۱۹۹۷ و در بحبوحهی بحران اقتصادی که کشورهای در حال توسعه
آسیایی را تحت تاثیر قرار داده بود میاندازد. داستان شبه زندگینامه این فیلم بر روی یک خانواده سه نفره تمرکز میکند، که یک نوقدم
را انتظار میکشند و ناگهان با شک و تردید و عدم اعتماد مواجه میشوند.
تِک (با بازی چن تیانوِن) مردی نرم خو است که در یک شرکت به عنوان بازاریاب کار میکنند. همسر حامله اش هوئی لِنگ (با بازی یئو یان یان) منشی یک شرکت ارتباطاتی است که روزانه ساعتهای طولانی را به کارهای مشقتبار میپردازد. درد سر بزرگ این خانواده جاله (با بازی کُو جیا لِر) پسر ۱۰ سالهشان است، که به علت عدم توجه و تربیت مناسب مشکلات زیادی را در دبستان ایجاد میکند. تا جایی که با هر بار بی انظباطی مادرش هوئی لِنگ برای پاسخگویی از سر کار به مدرسه احظار میشود. حتی یک بار که جاله به یکی از دانشآموزان ضربه مشتی وارد میکند تهدید به اخراج میشود.
تندی هوئی لِنگ در امر مادری را میتوان مانند یک “مادر ببر[۱]” توصیف کرد، که بر سر جاله فریاد میزند و او نیز به سر و صدایش با یک نگاه خیره و خالی پاسخ میدهد. در این خانوادهی مادر سالار، هوئی لِنگ شوهرش را مانند موم در دست دارد، تا حدی که تِک جرات نمیکند اخراجش از کار به واسطهی شکست در فروش ظروف نشکن را با او در میان بگذارد. از آن بدتر اینکه تِک مخفیانه پول زیادی را در بازار سهام از کف داده است و اعتراف دیرهنگام تِک به عدم توجه کافی در حفظ این سرمایه، شکافی بین این زوج ایجاد میکند.
تِک رفتار پرخاشگری منفعلانه[۲] دارد و به نوعی یک نسخه بزرگسال از پسرش است، که جواب هوئی لِنگ را با کشیدن سیگار در راهرو بیرون آپارتمانشان [بر خلاف قولی که به او داده است] میدهد. یا در یک جشن تولد خانوادگی که هوئی لِنگ به او اجازه نوشیدن تنها اندکی نوشیدنی میدهد، تِک بیش از حد مصرف میکند و او را در حالی که از حال رفته است در سرویس بهداشتی پیدا میکنند. پس از بازگشت به خانه و هنگامی که هوئی لِنگ یک نخ سیگار – که جاله سعی کرده بود آن را مصرف کند – را در دستشویی پیدا میکند، بحران دیگری سر باز میکند و تِک مورد سرزنش شدید همسرش قرار میگیرد.
درست پس از اینکه هوئی لِنگ ترسا (با بازی انجلی بایانی) – که زنی ۲۸ ساله فیلیپینی است و یک فرزند در فیلیپین دارد – را به عنوان خدمتکار خانه استخدام میکند، اخبار بد اقتصادی منتشر میشود. یکی از وظایف ترسا مراقبت از جاله است، اما جاله همواره از گوش دادن به حرفش سر باز میزند. در یک اتفاق جاله از دست ترسا فرار میکند و با دوچرخه به سمت خیابان میرود، و در ادامه با تصادف با یک ماشین دستش میشکند.
هوئی لِنگ یک زن بدگمان و پر توقع است و به سختی میتوان شخصیتش را دوست داشت؛ او با ترسا به صورت تحقیر آمیز صحبت میکند، بی ادبانه دستور میدهد و هیچگاه ذرهای از تلاشهایش قدردانی نمیکند. شاید این رفتارش وحشتناک باشد، اما کم کم به علت این گونه برخوردش پی میبریم، بر خلاف میل به او حق میدهیم و سرسختیاش را تحسین میکنیم. همچنین متوجه میشویم که آنگونه که رفتارش نشان میدهد و به بدی که فکر میکنیم نیست، بلکه در پس این جوش و خروش دریایی از عشق نهفته است.
رفته رفته «ایلو ایلو» بر روی رابطه ترسا با جاله متمرکز میشود، که به همان اندازه استخدام کنندگانش از وضعیت اقتصادی خود نامطمئن است و برای افزایش دستمزدی که از خانهداری به دست میآورد به کار پارهوقت در آرایشگاه روی میآورد. ترسا آنقدر سر به زیر و فروتن است که هر چه قدر هم هوئی لِنگ یا جاله با او رفتار تندی داشته باشند، هیچگاه از کوره در نمیرود. کم کم ارتباطی احساسی بین ترسا و پسر ایجاد میشود و جاله ذره ذره و غیر مستقیم شروع به پاسخ دادن محبت ترسا مینماید. اما قوت گرفتن این رابطه ناخوشی مادر را در پی دارد. «ایلو ایلو» میتوانست این رابطه را بسیار احساساتی کند، اما اینطور عمل نمیکند و در پایانِ فیلمی که قابلیت سرازیر کردن اشکهای مخاطبان را داشت، به یک اندازه با تمام شخصیتهایش احساس هم دلی میکنیم.
سایه سنگینی که رکود اقتصای ۱۷ سال پیش بر سنگاپور افکنده بود،
چندان با عدم امنیت شغلی و بحران اقتصادی که آمریکا در طی و بعد
از ۲۰۰۷-۲۰۰۸ به آن گرفتار شده است متفاوت نیست. ترس خاموش
از این که کوچکترین لغزشی ممکن است هر آن به قیمت از دست
دادن همه چیز تمام شود، باعث تشدید فشار روحی و تنش اعضای
خانواده میشود. در واقع این خانواده آینه جامعه هستند، که به رؤیایی
چنگ زده اند که هرگاه ممکن است از چنگالشان خارج شود.
این فیلم فوق العادهی مختصر و مفید حتی یک کلمه یا تصویر را بیهوده به
کار نمیگیرد؛ از گیر کردن در بحرانهای خردی که شخصیتهایش متحمل
میشوند خودداری میکند و بیطرفیاش نسبت به شخصیتها دورنمایی
در اختیار قرار میدهد، که به وسیله آن با دید بازتری مردمی که در مواجهه
با وقایع خارج از اختیارشان از خود واکنش نشان میدهند را به نظاره مینشیند.
این خانواده و سنگاپور متعلق به یک جامعه پیچیده با روابط نزدیک و در هم تنیده
هستند، که آگاهانه یا ناخود آگاه، درد یک عضو قرار را از دیگر عضوهایش میزداید.
——————————-
[۱]: “مادر ببر” اصطلاحی برگفته از کتابی تحت عنوان “نجوای نبرد یک مادر
ببر” نوشته امی چوا است. این اصطلاح به یک مادر سخت گیر و پرتوقع اشاره
دارد، که فرزندانش را با استفاده از روشهای تربیتی خاص چین و برخی
مناطق دیگر شرق آسیا به سطوح بالای موفقیت هدایت میکنند.
[۲]: پرخاشگری منفعلانه یا Passive Aggression نوعی اختلال روانی
و مکانیسم دفاعی است، که فرد مبتلا به آن با روشهای منفعلانه مانند
کارشکنی، اهمال کاری، تنبلی، و امثال آن مانع انجام کاری که مورد نظر فردی است میشود.