نقد و بررسی فیلم Holy Motors (موتورهای مقدس)

نقد و بررسی فیلم Holy Motors (موتورهای مقدس)Reviewed by محمدرضا on Jul 26Rating: ۵.۰نقد و بررسی فیلم Holy Motors (موتورهای مقدس)نقد و بررسی فیلم Holy Motors (موتورهای مقدس) ره معنا و مفهوم فیلم بالاخره گفت: «این فیلم راجع به یک مرد و تجربه زنده ماندن است». این اظهار نظر که

User Rating: Be the first one !

نقد و بررسی فیلم Holy Motors (موتورهای مقدس)

ره معنا و مفهوم فیلم بالاخره گفت: «این فیلم راجع به یک مرد و تجربه زنده ماندن است». این اظهار نظر که

در نگاه اول طفره از ارائه پاسخی قانع کننده به نظر می‌رسید، اکنون، مخصوصاً بعد از تماشای دوباره فیلم، مختصر و مفید و شاعرانه قلمداد می‌شود.

درباره یک مرد: گرچه دِنی لاوان(Denis Lavant) بوزینه شکل و خوش بنیه، که نقش اول سه فیلم نخست لاوان به نام‌های «پسری به ملاقات دختری می‌رود/ Boy Meets Girl»، «رنجش/ Bad Blood»، و «عشاق روی پل/The Lovers on the Bridge»را بازی کرده بود، در این فیلم نیز بازی می‌کند، اما فیلم با نقش آفرینی خود نویسنده – کارگردان لندوک (کاراکس) شروع می‌شود. کاراکس، که در تاریکی شب روی تخت یک هتل زنده شده، پیژامه آبی رنگ پریده ای به تن دارد، دربی را با کلیدی که به انگشتش بسته شده باز می‌کند و وارد دالانی می‌شود که به تِراس سینمایی منتهی می‌شود. (این ساختمان می‌تواند سینمای دوقلوی کلوب سیلنسیوی فیلم مالهاند درایو دیوید لینچ باشد). از بالا به سالنی پر از تماشاچی‌های ساکن و خاموش می‌نگرد. پیش درآمد فیلم به شکل خوابی عصبی آغاز می‌شود، ترس‌های شبانه یک فیلمساز، که در دهه نخست کارگردانی‌اش به شکل ایده ای رومانتیک و دیوانه‌وار بودند، بعد از ۱۳ سال وقفه بر می‌گردند.

مرد دیگری، که خیلی کوتاه در کل فیلم دیده می‌شود، نیز نقشی برجسته را در «موتورهای مقدس» ایفا می‌کند: قهرمان تقریباً عریانی که در فیلم‌های اواخر قرن نوزدهم اِتین ژول ماری[۱][ از سویی به سوی دیگر] می‌جهید و می‌دوید. این موضوعِ منعطف دارای فیزیک مشابهی با لاوان ژیمناست کار، در نقش موسیو اسکار-یک آدم دمدمی مزاج حرفه ای- است. این فرد با تقریباً یکی دو جین شخصیت مختلف در طول مدت یک روز زندگی می‌کند. اسکار با یک لیموزین سفید دراز به رانندگی سِلین شیک پوش (با بازی اِدیت اِسکوب) در خیابان‌های شهر پاریس می‌چرخد و درباره جزئیات «ملاقات» بعدی‌اش روی پرونده ای ضخیم کار می‌کند. این سناریوها او را وادار می‌کنند تا نقش‌های مختلفی را بازی کند که از جمله آن‌ها می‌توان به نقش پیرزنی بی خانمان با فنجانی حلبی در دستان لرزان، بازیگری که برای فیلمبرداری یک صحنه س*ک*س*ی کلی به خود می‌پیچد، یک لپرکان[۲] وحشی (تکرار شخصیتی که لاوان در همکاری کاراکس با فیلم عامه پسند «توکیو/Tokyo»نقشش را بازی کرده بود) که [شرکت کننده های] یک شوی مد را می‌ترساند، و به همراه سوپر مدلی (با بازی اِوا مِندِز)، که با او هم آغوشی می‌کند، فرار می‌کند.

تجربه زنده بودن: در طول مدت ۱۶ ساعت یا بیشتر، اسکار مدام از شکلی به شکلی دیگر در می‌آید، کار دشواری که علت ادامه دادنش را برای یک موجود مرموز (با بازی میشِل پیکولی)، که ناگهان روی صندلی پشتی سبز می‌شود، این گونه توضیح می‌دهد: «برای زیبا بودن کار». موجود مرموز در پاسخ می‌گوید، «زیبایی در چشم بیننده است» و اسکار در نهایت از او می‌پرسد که «و اگر دیگر بیننده ای در کار نباشد، چه؟»

این یک فیلم است: جستجوی اسکار نشان می‌دهد که بخشی از آن چه که «تجربه زنده بودن» را تعریف می‌کند در واقع از وقوع مرگ یا عزایی که قبلاً رخ داده است یا رخ خواهد داد، جلوگیری می‌کند. منظور اسکار از بیننده ها می‌تواند فیلم بین‌ها، گروهی از افراد که به قول کاراکس در کنفرانس مطبوعاتی‌اش در کن «یک مشت آدم که خیلی زود خواهند مرد» باشد؛ از نظر او، خود سینما «جزیره ای زیبا با یک قبرستان است.» کاراکس با بی میلی از فیلمبرداری دیجیتال استفاده کرده و با این فیلم سعی می‌کند از طریق ارواح داخل ماشین- مرد متحرک اِتین ژول ماری- و افسانه های زنده که برای همیشه قهرمان‌های فیلم‌های متحرک باقی خواهند ماند به سینمای در حال انقراض ادای دین کند. پیکولی نخستین فیلمش را در سالی که جنگ جهانی دوم به پایان رسید بازی کرد؛ اِسکوب، به عنوان جزء جدایی ناپذیر فیلم «چشمان بدون چهره / Eyes Without a Face» ژُرژ فِرانژو، بار دیگر ماسکی را بر چهره می‌زند که باعث ترسناک شدن آن فیلم در سال ۱۹۶۰ شده بود.

کاراکس متولد همان سالی است که فیلم فِرانژو اکران شده است؛

اگر فیلم کاراکس تا حدی مرثیه ای برای سینما است، در عین حال

می‌تواند نگاهی مالیخولیایی به گذشته باشد، که بیشتر ناشی از

یک دلتنگی شخصی است. وقتی شب اسکار رو به پایان می‌رود،

یک دیدار دوباره ناگهانی رخ می‌دهد: او برای نخستین بار بعد از

۲۰ سال با جِین (با بازی کایلی مینوگ) زنی که زمانی عاشقش

بوده و او نیز مانند اسکار در حرفه تغییر شکل فعال است دیدار

می‌کند. ملاقات کوتاه این دو در آرامگاه دیگری، به نام ساماریتِن

، یک فروشگاه بزرگ هنر تزئینی دوست داشتنی در پاریس سال

۲۰۰۵ که اکنون قرار است به یک هتل لوکس تبدیل شود، رخ

می‌دهد. هنگام قدم زدن از کنار اجساد مانکنی، جِین می‌زند

زیر آواز: «کجا بودیم، کِی بودیم، کی بودیم،/ پس بیا برگردیم»

. این ترانه، که با همکاری کاراکس نوشته شده، به یک گذشته

همیشه باقی اشاره می‌کند؛ ساختار کلامی مصراع‌های اول

این ترانه، مانند خود اسکار، به نظر در یک حالت سیلان دائمی

قرار دارند و گویی همواره در تلاشند تا از چنگمان بگریزند.

اگر بیننده دیگری در کار نباشد، از کجا بفهمیم که کجا بودیم؟

——————–

[۱]کارگردان فرانسوی.

[۲]نوعی موجود خیالی در اساطیر سنتی ایرلندی است

که بیشتر علاقه دارد با پیرمردان همصحبت شود و معمولاً

کت قرمز یا سبز به تن دارد و در باورهای عامه او که تا کنون

بدست انسان‌ها نیز اسیر شده‌است توانایی برآورده کردن

سه آرزوی هر شخص را دارد.

About Mrezangi

Check Also

ماتریکس 2021

نقدی بر «رستاخیزهای ماتریکس» :خانم واچوفسکی؛ کاش یک ماتریکس را برای ما باقی می‌گذاشتید!

نقدی بر «رستاخیزهای ماتریکس» :خانم واچوفسکی؛ کاش یک ماتریکس را برای ما باقی می‌گذاشتید! از …