نقد فیلم Heavenly Creatures ( مخلوقات آسمانی )
در سال ۱۹۵۲ هنگامی که دو دختر ۱۵ و ۱۶ ساله؛ مادر دختر ۱۵ ساله را به طرزی فجیعانه و با نابود کردن جمجه
وی با قطعه سنگی به قتل رساندند، نیوزیلند در بهت و حیرت فرو رفت. در آن زمان شایعهای قوت گرفت که این دو یک رابطه هم*جنس*گرایانه با یکدیگر داشتهاند،اما از آنجاییکه همه کسانی که با این موضوع دست و پنجه نرم می کردند،حتی آن دو دختر، آنرا سرکوب کردند.پس از محاکمه و قبل از آزادیِشان مشروط به اینکه هرگز همدیگر را ملاقات نکنند،آن دو به پنج سال زندان محکوم شده بودند.
داستان این فیلم براساس یک ماجرای حقیقی نوشته شده که البته دست جکسون برای تشریح و تفسیر آزادانه آن باز بوده است.این داستان دست مایهای شد برای پیتر جکسون تا «مخلوقات آسمانی» را خلق کند.با همه اینها فیلم قابل توجهی بشمار میآید.
در پایان یک پاورقی به آن پیوست شده است با این مضمون: “بتازگی مشخص شده که «Juliet Hulme/جولیت هیُلْم» همان «Anne Perry/آنْ پِری» -یکی از پرفروش ترین رماننویس های جنایی بریتانیا- هست،من او را در برنامه «Today/امروز» مشاهده کردم که طوری با صراحتِ تمام در مورد اتفاقات چهل سال گذشته سخن میگفت که من بطرز ملموسی آنها را حس کردم.تفکرات آن زن در مورد آن قتل، برای عده زیادی هنوز یک معمای پیچیده است.”
فیلم جنایتی را که در نتیجه اختلاف طبقاتی رخ میدهد، به نمایش میگذارد: “دو دختر؛هر دو از لحاظ احساسی بی ثباتند و فقط میدانند که پوششی هستند بر ضعفهای همدیگر و در واقع هر یک مکملیست بر دیگری.آنها با مدرسه دخترانه «Christchurch/کرایْستْ چِرچ(شهری در نیوزیلند)» بیگانه هستند.”
پائولین و ژولیت خیلی زود با هم دوست شده و در جنون ترسناکشان هم مرز میشوند.جولیت به عینه مشاهده میکند که معلم زبان فرانسوی آنها هیچ چیز را درست نمیگوید.پائولین و جولیت چشم در چشم میشوند اما جای زخم پای پائولین و کنجکاوی جولیت این حالت را زود خاتمه میدهد،جولیت اعتقاد دارد که”همه مردمان خوب بیماری قفسه سینه و استخوان دارند. که این یک اتفاق رمانتیک ناگوار برای آنهاست.”در زندگی دختران تقریبا هرچیزی به مثابه یک نوع اتفاق رمانتیک ناگوار میماند که به یک جزء جدائی ناپذیر برای آنان تبدیل میشود.این مسئله تحت یک لوح فشرده گرامافون توسط “ماریو لانزا” و قبل تر از آن در بعضی از فیلمهای “اورسن ولز” به نمایش گذاشته شده است.پائولین و جولیت بواسطه رابطه دوستانهشان از خود بی خود میشوند،با عجله و بیپروا به هرجایی سرک میکشند،با فریاد ها و خنده های بلند،از دنیای خصوصیای که ساخته اند لذتی گیج کننده به آنها دست میدهد.والدین آنها از این ماجرا کاملا بیاطلاعند،علیالخصوص مادر جولیت، روانشناسی که خیلی بیشتر از آنکه نگران رابطه خود و دخترش باشد از کم رنگ تر شدن روابط جنسیش رنجور است!
این دو بواسطه خطر سرایت بیماری «سل» از یکدیگر جدا میشوند.در طب این مدت سعب میکنند برای یکدیگر بنویسند،جزئیات نامه ها در مورد اتفاقاتیست که در تصورات آنها در جهانی که خلق کرده اند،رخ میدهد؛قصرهایی رویایب و همچنین چهره هایب حماسب که از یکدیگر تمییز داده شده اند.جکسون از سکانس هایی فانتزی بهره برده تا این جهان را هرچه ملموس تر برای ما به نمایش بگذارد؛جهانی که جولیت و پائولین آنرا جایگزین روزمرگی های خسته کننده خودشان یافته بودند.
آشفتگی والدین آنها هنگام نزدیک شدن بیش از پیش دخترها افزایش میابد.لزبینیسم در میان مردمی که خیلی کم قادر بودند در موردش کلمهای صحبت کنند یک ظن و به نوعی گناه به حساب میآمد.درواقع ما میتوانیم در برخی صحنه های خامدستانهای که آن دو با یکدیگر به نوعی کشتی میگیرند و بوسه های “تصادفی” رد و بدل میکنند، وجود یک ارتباطی بسیار قدرتمند بین جولیت و پائولین را مشاهده کنیم.جکسون اما هرگز از آنها که نخواسته که در این فیلم اعمال جنسی انجام دهند،اعمالی خواه همجنسگرایانه و خواه غیر آن.در هرصورت تصمیم این است که دخترها همدیگر را خیلی زیاد ببینند و نقشه وحشتناک آن قتل بیرحمانه را بریزند و از تغییر حاصله منفعت موردنظر خود را کسب کنند که البته نتیجه جدایی بود.
بازیگران اصلی بطرز ظریفی انتخاب شدهاند؛ این نکته در
انتقال پیام و سخن داستان هایی از این دست به بیننده
بسیار موثر است.«ملانی لینسکی» در نقش “پائولین” و
«کیت وینسلت» در نقش “جولیت” ایفای نقش میکنند،
به درستی که جکسون بهترین انتخابها را برای این دو
نقش داشته است.زیرچشمی نگریستن های لینسکی
این امکان را به بیننده میداد که از درون وی آگاه شود، اما
از طرفی جولیت یک سَرْسَریبگیر مطلق و نرمال است
که خیلی زیاد میخندد،همه چیز را زود میپذیرد و و
همیشه در جنبه هایی هیجانی شخصیتش حضور دارد.
بینش و فراست “مخلوقات آسمانی” همان چیزیست
که بعضی وقتها مردم قادر هستند با یکدیگر آنرا انجام
دهند اما نمیتوانند به تنهایی و شخصی آنرا انجام دهند.
امکان اینکه توده مردم به دو نفر تقلیل پیدا کنند وجود
دارد.هنگامی که در روزنامه های اخیر در مورد جمعیت
پسران جوانی که بی گناه و براثر ضرب و شتم کشته
شده شده بودند مطلبی خواندم؛ این فیلم را بیاد آوردم.
بعضی اوقات تراژدی اتفاق میافتد چون هرشخص
میتواند این انتظار را داشته باشد که بخاطر دیگری
به وی “نه” گفته شود، اما در مورد پائولین و ژولیت؛
این حقیقت بواسطه احساسات متفاوت آنها (ناشی
از فاصله طبقاتیشان) پیچیده شده است. آنچه که
فیلم جدید جکسون را جذاب و البته کمی ترسناک
کرده است راهِ انتخابیِ او برای نشان دادن عدم
خشنودی جولیت و پائولین در کنار خلق جهانی
جذاب و ایمن که برای جایگزین کردن دنیای فعلی
شان ساخته اند میباشد،گرچه بهای آن یک قتل
بود.
۱۹۹۴ | بیوگرافی, درام, جنایی | ۹۹ دقیقه | درجه نمایشی R
کارگردان :Peter Jackson
نویسنده :Peter Jackson, Fran Walsh
بازیگران :Melanie Lynskey, Kate Winslet, Sarah Peirse
خلاصه داستان :دو دختر نوجوان به نام های «پائولین» (لینسکی) و «جولیت» (وینسلت)، با یکدیگر دوستی نزدیکی برقرار میکنند. این دو اهل رؤیا و تخیل و قصه پردازی هستند.پس از طلاق پدر و مادر «جولیت»، او بخاطر بیماریش باید به آفریقای جنوبی برود. «پائولین» نیز می خواهد همراه «جولیت» برود،اما…