نقد و بررسی فیلم Faces (چهره ها)

نقد و بررسی فیلم Faces (چهره ها)Reviewed by محمدرضا on Aug 28Rating: ۵.۰نقد و بررسی فیلم Faces (چهره ها)نقد و بررسی فیلم Faces (چهره ها) چهارمین اثر بلند کاساوتیس، به بخشی از زندگی روزانه زوجی میانسال، به نام های ریچارد و ماریا فراست

User Rating: Be the first one !

نقد و بررسی فیلم Faces (چهره ها)

چهارمین اثر بلند کاساوتیس، به بخشی از زندگی روزانه زوجی میانسال، به نام های ریچارد و ماریا فراست

و اطرافیان این دو اشاره دارد. در چهره ها، بحران ها و سرگشتگی های افراد مختلف، نحوه ی روبرو شدن این افراد با زندگی و مشکلات آن را می بنیم. البته نه به صورت کلیشه ای و روتین بلکه به سبک منحصر به فردی که بسیار تحت تاثیر موج نوی فرانسه است. چهره ها فیلمیست که می توان به وضوح رد پای موج نوی فرانسه و مولفه هایش را در ان یافت. مولفه هایی که تک تک آنها را بررسی می کنیم. فیلم را می توان به چند اپیزود تقسیم کرد. اولین بخش جاییست که ریچارد و دوستش نیکی به دنبال انتخاب زنی هستند تا وقتشان را با او سپری کنند. آنها زنی به اسم جینی با بازی جنا رولندز را انتخاب می کنند و با او به خانه می روند. از همین ابتدا بی هدفی دیالوگها و شخصیت ها شروع می شود. دیالوگهایی کاملا عامیانه و سطحی بین این سه نفر که کاملا مست هستند رد و بدل می شود. از والت دیزنی گرفته تا فروید و وضع قوانین، از کارگران سفید پوست تا بیمارستان ها و جاسوس ها و رفاقت و دروغی بودن آن و… . به عنوان مثال جینی در دیالوگهایش می گوید: بذار دو دقیقه مثل احمق ها باشیم. کی رو اذیت میکنه؟ اصن کی قانون رو وضع کرده؟ من همیشه باید خوب رفتار کنم و به فکر دیگران باشم.

و دقیقا این این بی قانونی خط مشی کلی فیلم است. در این بخش این سه شخصیت با دیالوگهای محاوره ای خود راجع به هر موضوعی سخن می گویند. آنها الکی می خندند، بی هدف و به همه چیز می خندند به قولی الکی خوشند. به یکباره ممکن است خنده آنان به خشم تبدیل شود، دعوا کنند و یک ثانیه ی بعد دوباره می خندند و بعد از آن ممکن است گریه کنند و بعد برقصند. شخصیت ها کاملا بی هدفند و خودشان نمی دانند چه می کنند. به قولی آن ها با داستان پیش نمی روند بلکه آنها هستند که داستان را پیش می برند. و این فی البداهه بودن و یی هدف بودن بزرگترین ویژگی موج نو در این فیلم است. در بخش بعد ریچارد به خانه می رود. او تا حدی جدی شده است و خبری از خنده های بی معنی نیست. او با ماریا از داشتن روزی سخت و طاقت فرسا سخن می گوید. دیری نمی پاید که باز هم صحبت های بی هدف شروع می شود. باز هم واکنش ها غیر قابل پیش بینی هستند. آنها یک لحظه از ته دل می خندند، یه لحظه دعوا می کنند و باز هم خنده. در آخر این مشاجره ریچارد کاملا غیر منتظره پیشنهاد طلاق می دهد. واکنش ماریا به این حرف تنها خندیدن است، خنده ای که بر لبانش خشک می شود. او عمدا جلوی همسرش با جینی تماس می گیرد و با او قرار می گذارد. نگاه ماریا و سکوت او در قبال اعمال مارتین، در این سکانس بسیار عالی و جالب است. در بخش بعد به خانه جینی می رویم. جایی که جینی و دوستش با دو مرد دیگر وقت خود را سپری می کنند. باز هم آن رویه کلی را اینجا هم شاهد هستیم. خنده های بیش از حد و بی منطق، غیر قابل پیش بینی بودن شخصیت ها و تغییر ناگهانی در رفتارشان و دیالوگهایی از جنس بداهه گویی. پس از مدتی ریچارد که با جینی قرار گذاشته است هم به جمع آنها اضافه می شود و این الگو شدت می گیرد. مارتین و جیمی از هر دری با هم صحبت می کنند، دعوا می کنند، دیوانه وار می خندند، مشاجره می کنند و باز می خندند. در آخر همه از خانه جینی می روند به غیر از مارتین که تا صبح پیش جینی می ماند.

در بخش بعد شبی که گذشت را از نگاه ماریا می بینیم. او بعد از اینکه مارتین از خانه می رود به همراه دوستانش به باری شبانه می روند و با پسری جوان و خوش چهره به نام چتی به خانه می آیند. در این بخش هم همان ویژگی ها را شاهد هستیم. خنده های دیوانه وار، رقص و دیالوگهایی پیرامون مسیح و جامعه و در آخر صفات مردان و…. پس از کشمکش های فراوان ماریا و چتی تنها می شوند. آنهاشب را با یکدیگر سپری می کنند.ماریا صبح روز بعد اقدام به خودکشی می کند اما چتی جان او را نجات می دهد. در این سکانس دیگر خبری از آن خنده ها، شوخی ها و دیالوگها نیست، بلکه همه چیز جدی می شود. گریه های تلخ ماریا و کتک هایی که می خورد تا به هوش بیاید، شاید نماد ضربه هایی باشد که انسان باید بخورد تا از خواب غفلتش بیدار شود. در آخر ریچارد به خانه باز می گردد و متوجه خیانت همسرش می شود. دیالوگها عمیق تر و جدی تر می شوند. ریچارد تهدید به شکایت می کند. ماریا می گوید از زندگیش متنفر است و دیگر ریچارد را دوست ندارد. بعد از این بگو مگو، آنها در راه پله خانه شروع به سیگار کشیدن می کنند. بدون اینکه حرفی بزنند. ریچارد جایش را عوض می کند و ماریا هم بدنبال او جایش را عوض میکند. ریچارد از پله بالا می رود، ماریا هم بالا می رود تا لباسش را عوض کند. ریچارد دوباره روی پله می نشیند، ماریا از پله پایین می آید، ریچارد از پله بالا می رود و راه پله خالی می شود. چهره ها فیلمی بسیار منحصر به فرد است.

فیلمی که به زحمت فراوان ساخته شد چون کاساوتیس هیچ حمایت

کننده ای نداشته است. ابتدای فیلم هم اسمی از هیچ کمپانی وجود

ندارد و فیلم به طور ناگهانی شروع می شود، بدون هیچ اسمی.

همانطور که در متن هم اشاره کردم، فیلم کاملا تحت تاثیر موج نو

فرانسه است و ویژگی های بارز این دوره را می توان در این فیلم

دید ازجمله جامپ کات ها، بی هدف بودن شخصیت ها، بداهه

گویی، حرکت های عجیب دوربین و … اما نکته ی جالب اینجاست

که فیلم سراسر خنده و رقص است، اما در باطن فیلمی بسیار تلخ

و سیاه است. فیلمی که تنهایی و انزوای انسانها را نشان می دهد.

انسانهایی که به هر دری می زنند تا بتوانند از زندگی روزمره خود

فاصله بگیرند و کمی خوش باشند. انسانهایی که خود را خوش

نشان می دهند اما در باطن اینگونه نیستند. خیانت تقریبا در همه

جای فیلم به چشم می خورد. خیانتی که خیانت در پی دارد و

بازتاب اعمال خود انسان هاست. گرچه فیلم به هیچ وجه به دنبال

نشان دادن راه حل و یا شعار دادن نیست بلکه فقط واقعیت های

تلخ و گزنده را به تصویر می کشد.

About writer

Check Also

ماتریکس 2021

نقدی بر «رستاخیزهای ماتریکس» :خانم واچوفسکی؛ کاش یک ماتریکس را برای ما باقی می‌گذاشتید!

نقدی بر «رستاخیزهای ماتریکس» :خانم واچوفسکی؛ کاش یک ماتریکس را برای ما باقی می‌گذاشتید! از …