نقد و بررسی فیلم Children Of Men (فرزندان بشر)

نقد و بررسی فیلم Children Of Men (فرزندان بشر)Reviewed by محمدرضا on Aug 19Rating: ۵.۰نقد و بررسی فیلم Children Of Men (فرزندان بشر)نقد و بررسی فیلم Children Of Men (فرزندان بشر) چیزی که در وهله اول نظر مخاطب را به خود جلب میکند, نگاهیست که "فرزندان بشر" به آینده دارد.

User Rating: Be the first one !

نقد و بررسی فیلم Children Of Men (فرزندان بشر)

چیزی که در وهله اول نظر مخاطب را به خود جلب میکند, نگاهیست که “فرزندان بشر” به آینده دارد.

آیا این چیزیست که در آینده انتظار ما را میکشد؟ داستان فیلم در سال ۲۰۲۷ رخ میدهد, هنگامی که بلایای طبیعی, جنگ, اعمال تروریستی, دنیا را غیر قابل کنترل و آشفته می سازند. بریتانیا تنها ملتی است که باقی مانده و به وسیله نیرو های مخوف پلیس کنترل میشود, همچنین ۱۸ سال است که فرزندی متولد نشده. هنگام تماشای فیلم طراحی صحنه و دکور فوق العاده آن نظرم را به خود جلب کرد و لندن آشفته اش برایم قابل باور بود. کار به قدری رئال است که گاها میترسیدم مبادا اتفاقات فیلم به واقعیت بپیوندد ,مبادا قانون و حقوق بشر به وسیله شرارت فرقه های مختلف و نژاد پرستی های عده ای از بین برود, آیا ما واقعا به آخر خط نزدیک شده ایم؟ گفتنی درمورد داستان فیلم -بر اساس رمانی از p.d james که معمولا شخصیت محوری رمان هایش یک کاراگاه است- بسیار است. این داستان اما همانند “متروپلیس” و “فرار از نیویورک” تصویری خیالی از دنیا را به منظور هشدار به مخاطب ارائه میدهد. دنیایی که در آن نیروهای چریک در انبار های متروک شهر اسکان دارند, بی خانمان ها در پناهگاه ها و کلبه های خرابه سکنی گزیدند و مهاجران در غار ها روزگار می گذرانند. امکانات زیستن یافت نمیشود و مهم تر از همه فرزندی نیز متولد نمیشود. این فقط سگ ها و گربه ها هستند که مورد مهر و محبت قرار میگیرند. هنگامی که فیلم آغاز میشود, شاهد خبری از رسانه ها مبنی بر کشته شدن جوان ترین فرزند انسان در آرژانتین هستیم. تئو فارون (با بازی کلیو اوون) -قهرمان فیلم- خبر را در یکی از کافه ها می شنود و با فنجان قهوه اش از کافه خارج میشود. چند لحظه بعد در اثر اصابت بمب, کافه منفجر میشود. نکته اصلی این است که قهرمان داستان نیز از این حادثه خشکش میزند و هراس در چهره اش پیداست, اتفاقی که معمولا در فیلم های اکشن نمی افتد و قهرمانان همواره شجاع و نترس هستند.

انگلستان -به عنوان آخرین ملت باقی مانده- مرز هایش را بسته و درگیر نزاع داخلی میان نیروهای امنیتی و چریک های انقلابیست که دغدغه حقوق برابر و مهاجران را دارند, کلیو اوون به دست این گروه دستگیر میشود که رهبرشان جولین تیلور -با بازی جولین مور- است که در گذشته همسر او بوده و از قضا فرزندشان را نیز از دست داده اند. دستیار او, لوک -با بازی Chiwetel Ejiofor- با زور بازو و مهارت هایش از او پشتیبانی میکند. نکته جالب این است که در این انگلستان نژاد و رنگ پوست مطرح نیست, البته اگر حضورت در آنجا به صورت قانونی باشد. گروهک جولیان “فارون” را گروگان گرفته اند تا بتوانند با استفاده از نفوذش برگه خروج “کی” -با بازی Clare-Hope Ashitey- را بگیرند و جوان ترین زن حال حاضر را به سلامت از آنجا خارج کنند, او کاراکتر کلیدی و تنها امید بشریت است اما اینکه چرا به دنبال خارج کردنش هستند و چرا او مهم است بماند برای خود فیلم! پیرنگ اصلی کار سفر فارون و “کی” از ساحل دریا به همراه جولیان ,لوک و مریم است که به عنوان محافظ و پرستار همراهیشان میکنند. در میانه مسیر آنها تحت تعقیب نیرو های امنیتی قرار میگیرند و به شخصه شاهد غافل گیر کننده ترین و خشن ترین سکانسی بودم که تا به حال در فیلمی مشاهده کرده ام. سکانس های اکشن فیلم گویا ریشه در مشقت و نا امیدی کاراکتر ها دارند و همانند یک رقص روان و جاری طراحی شده اند, “کوآرون” و “اوون” طوری سکانس های اکشن را درآورده اند که تقریبا هیچ حرکت غیر ممکن و تخیلی ای در کار مشاهده نمیشود. کاربسیار دقیق است و اگر بخواهم وارد جزئیات آن شوم به عنوان مثال: حتی در میان آتش سوزی هم سگ ها را میبینیم که در حال فرار و دویدن هستند, در این حین فارون سعی میکند با نوازش نزدیک ترین حیوان به خود, او را آرام کند. این حرکت او مرا یاد باور قدیمی می اندازد که انسان ها برای سگ ها حکم خدایان را دارند. گویا نازایی تنها بر انسان اثر گذاشته, حال سوال این است که هنگامی که نسل بشر منقرض شد, سگ ها همچنان در جستجوی ما خواهند بود؟

اخیرا به طور مرتب از لفظ “مک گافین” هیچکاک استفاده کرده ام, مک گافین در این

داستان می تواند نازایی انسان باشد که تمام اتفاقات فیلم بر اساس آن صورت می

گیرد, در واقع فیلم هرگز به ما نمیگوید که چرا دیگر فرزندی نمیتواند متولد شود زیرا

دغدغه فیلمساز این نیست, مسئله تولد تنها یک بهانه است تا ما شرایط مدنیت,

واکنش های انسان و وضعیت اجتماع را در زمان بحران مورد بررسی و تحلیل قرار

دهیم. من فیلمنامه را ستایش میکنم به دلیل آنکه در پایان نتیجه گیری نمیکند, فیلم

در مورد مبارزه است نه پیروزی, و یک پایان باز برایش بسیار مناسب است. همچنین

بازی ها بسیار قاطع و مستحکم هستند و سهم به سزایی در قابل لمس کردن

فضای فیلم برای مخاطب دارند. کوآرون قدمی نو در ژانر تخیلی برداشته, شخصیت

های دنیایش لباس های عجیب نمی پوشند, به ماه سفر نمیکنند و شهر هایش

پیچیده و خیالی نیستند, بلکه دنیای کار مشابه همین امروز است اما سیاه تر و

افسرده تر. شاهد آخر الزمانی هستیم که انفجاری نیست, بلکه آرام و بی صدا

صورت میگیرد, این فیلم یک هشدار برای آینده است. تنها چیزی که در آینده باید

از آن بترسیم, گذشته است, گذشته ما, خودمان.

About writer

Check Also

ماتریکس 2021

نقدی بر «رستاخیزهای ماتریکس» :خانم واچوفسکی؛ کاش یک ماتریکس را برای ما باقی می‌گذاشتید!

نقدی بر «رستاخیزهای ماتریکس» :خانم واچوفسکی؛ کاش یک ماتریکس را برای ما باقی می‌گذاشتید! از …