نقد و بررسی انیمیشن Chicken Run (فرار مرغی)
خانم توییدی، زن ساده لوحی نیست. بر خلاف اسم شیرین و دوست داشتنی بریتانیاییاش
(توییدی به معنای پارچه فاستونی)، او یک مرغدار پیر و ریزه میزه مهربان نیست. ابتدای کارتون «فرار مرغی /Chicken Run» او مرغی، که تخم مرغ روزانهاش را نگذاشته، را از بقیه جدا میکند و به [خرد شدن روی] یک تخته گوشت محکوم میکند. از آنجایی که این یک کارتون است منتظر دیدن یک شوخی و فرار خانم مرغه هستیم. اصلاً فکرشو هم نکنید. سر از تن مرغک بیچاره جدا میشود، مرغهای دیگر صدای تهوع آور فرود آمدن ساتور را میشنوند – و بعد اگر کوچکترین شکی درباره سرنوشت مرغ بیچاره باقی مانده باشد آن هم با دیدن استخوانهای او برطرف میشود.
بنابراین، در «فرار مرغی» فرار از مرغداری توییدی برای مرغها مسئله مرگ و زندگی است. «فرار مرغی» یک انیمیشن جادویی جدید است که به هیچ اثر دیگری شبیه نیست. مانند فیلم کاملاً متفاوت، البته از جهات دیگر، «بِیب / Babe»، فیلمی است که از حیوانات به عنوان جانشینان امیدها و بیمهای ما استفاده میکند و وقتی تلاش مرغها برای فرار یکی پس از دیگری با شکست روبرو میشود، افسون فیلم ما را شیفته خود میسازد.
فیلم با صحنه ای که برخی فیلمهای مربوط به زندانهای جنگ جهانی دوم، مانند «فرار بزرگ/The Great Escape» و «بازداشتگاه شماره ۱۷/ Stalag 17» (مهمترین موقعیت فیلم لانه شماره ۱۷ است)، را مسخره میکند شروع میشود. بیشتر مرغها از اسارت و داشتن غذای مجانی («غذا دادن به مرغها، کار مورد علاقه من است!») راضیاند، اما یکی از آنها به نام جینجر خیلی شجاع است و مرتب سعی میکند تا فرار کند و همیشه هم بعد از این که گیر میافتد توی زغال دانی به مدت یک هفته تنبیه میشود. وقتی که خانم توییدی (با صدای میراندا ریچاردسون) تصمیم به تغییر کاربری مرغداریاش از فروش تخم مرغ به تهیه کیک مرغ میگیرد، انگیزه جینجر برای فرار قویتر میشود.
جینجر (با صدای جولیا سووالا) همه چیز را امتحان کرده است: تونلها، منجنیق، تغییر شکل، انواع و اقسام کلکها. آقای توییدی (با صدای تونی هِیگارث) مطمئن است که مرغها در حال کشیدن نقشه فرار هوشمندانه ای هستند، اما نمیتواند همسرش را، که مطمئن است مرغها خنگتر از این حرفها هستند، متقاعد کند. بعد یک موهبت الهی از راه میرسد: راکی، خروس پرنده (با صدای مِل گیبسون)، پرنده آمریکایی که از سیرک گریخته است. بدون شک او میتواند پرواز کردن را به مرغها یاد دهد و آیا آنها میتوانند از این راه فرار کنند؟ شاید، شاید هم نه. قبل از این که پاسخ این سئوال را ببینیم ماجراهای زیادی رخ میدهد و مهیجترین آنها صحنه ای است که در ان جینجر و راکی داخل دستگاه تهیه کیک مرغ میشوند، سکانس اکشنی که به نوعی ما را به یاد قطار فراری در فیلم «ایندیانا جونز و معبد مرگ / Indiana Jones and the Temple of Doom» میاندازد. در نقشه فرار نه تنها تستهای شجاعت و مهارت وجود دارند، بلکه تستهای شخصیت نیز دیده میشوند به طوری که پرنده ها روحشان را میبینند و عزم پنهان خود را کشف میکنند.
ممکن بود در یک فیلم سنتیتر، فیلمنامه به صورت خودکار جلو برود. اما در «فرار مرغی»، که نگاهی وسواسی و گاهاً تیره تر به احتمالات دارد، قضیه فرق میکند. یکی از نقاط قوت فیلم روشی است که فیلم با استفاده از آن به بسیاری از شخصیتها اجازه میدهد تا غیرعادی باشند (فیلم در انگلستان دهه ۱۹۵۰ رخ میدهد و گاهی اوقات طعم شیطنت کمدیهای الک گینس پیر چشیده میشود). کاراکترهایی مانند خروسِ پیشکسوت نیروی هوایی انگلیس با یک راز مرموز نه تنها به فیلمنامه سیخونک نمیزند بلکه به رنگ و لعاب آن میافزاید: این فیلمِ درباره مرغها، بیشتر از بسیاری از کمدیهای کلیشه ای، درباره انسانها است.
«فرار مرغی» نخستین فیلم بلند سینمایی مشترک تیم دو نفره پیتر لُرد و نیک پارک، که سه جایزه اسکار بردهاند (پارک) و نامزد دو جایزه (لرد) برای کار کردن در زمینه Claymation شدهاند. Claymation تکنیک توقف-حرکت است که در آن خمیر هر دقیقه از نمایی به نمای دیگر تغییر میکند تا توهم حرکت سه بعدی را ایجاد نماید. پارک خالق شخصیتهای والاس و گرومیت جاویدان، مرد و سگش در فیلمهای «شلوارهای جابه جا / The Wrong Trousers» و «از بیخ تراشیدن / A close shave»، است. در «فرار مرغی» این دو، نوعی نرمی و سیالیت جدید را در هنرشان وارد کردهاند.
انیمیشن خمیری سنتی (Clay animation)، خمیرها را در
هر نما بالا و پایین میاندازد؛ میتوانید تقریباً اثر انگشتها
را ببینید. رویکرد ماهرانه تر آنها در این فیلم با خمیرّ به شکل
اسکلت درآمده شروع میشود و بدن مدلها را با «پوستی»،
که به آنها نرمی و ثبات میدهد، میپوشاند. جلوه نهایی
بیشتر شبیه «داستان اسباب بازی / Toy Story» درآمده
تا یک انیمیشن خمیری سنتی.
آنچه که بیشتر از بقیه در این فیلم دوست دارم این است
که به راحتی با یک فرار هوشمندانه در انتهای فیلم سر
و ته قضیه هم نمیآید. فیلم مراقب ماهیت انسانها
(یا مرغها) است. فیلمی مانند «سرقت در ۶۰ ثانیه /
Gone in 60 Seconds» کاملاً در اختیار فیلمنامه احمقانهاش
است و فرصتی برای رشد شخصیتها ایجاد نمیکند، چه
برسد به این که سرعت دیالوگ از اکشن برای بیننده پیشی بگیرد.
از طرف دیگر، «فرار مرغی» نه تنها خنده دار و ناقلا، باهوش
و مبتکرانه است، بلکه …..مهربان و شیرین است. حساس
و تأثیرگذار. این فیلم توسط انسانها ساخته شده نه ماشینها
، و در پایان احساس خستگی و حماقت نمیکنید، بلکه
خوشحال و (خودم میدانم کمی عجیب است) امیدوار هستید.