نقد و بررسی فیلم Hector And The Search For Happiness (هکتور و جستجو برای خوشبختی)
«هکتور و جستجو برای خوشبختی / Hector and the Search for Happiness» فیلمی
با موضوع نسخه مذکر شده «بخور، عبادت کن دوست داشته باش / Eat Pray Love » است، که به تدریج به داستان «زندگی خصوصی والتِر میتی / The Secret Life of Walter Mitty» نزدیک میشود و بعد در لحظات آخر خودش را به «جِری مَگوایِر/ Jerry Maquire» پیوند میزند. همان طور که از ظاهر فیلم بر میآید، نتیجه کار تأثیرگذار است و شیرینی پایان فیلمی مانند «عشق واقعی/Love Actually» را ندارد. در واقع، برای نشان دادن «خوشبختی» که در عنوان فیلم ذکر شده است، کارگردان، پیتِر چِلسوم برای ایجاد کُنتِراست در فیلم پای در عرصه تاریکی میگذارد. این کار منجر به شکل گرفتن صحنه های بسیار دلخراشی از شکنجه و محرومیت میشود که ممکن است باعث غافلگیری برخی بینندههایی، که منتظرند یکی دیگر از کمدی درامهای سایمون پِگ سبک وزن درباره مفهوم شادی را ببینند، شود.
منطق داستان عبارت از این است که هکتور آرام و متین (با بازی پِگ)، روانپزشکی که زندگی بسیار منظمی دارد، دچار یکی از آن بحرانهای میانسالی میشود که او را به سوی سفری بینالمللی برای درک مفهوم خوشبختی سوق میدهد. دوست دختر همخانه او، کِلارا (با بازی رُزاموند پایک) از این تصمیم شوکه میشود و با خود فکر میکند که نکند این تصمیم ناشی از نارضایتی هکتور از او (و عدم اشتیاق او به مادر شدن) باشد. هکتور به سه کشور سفر میکند. با هواپیما به چین میرود، با تاجر ثروتمندی به نام اِدوارد (با بازی اِستِلان اِسکارشگارد) آشنا میشود و وقتی در شانگهای به سر میبرند اِدوارد به هکتور نشان میدهد که با پول چقدر میتوان خوشبختی خرید. بعد از برخوردی گذرا با یک دانشجوی چینی زیبا (با بازی مینگ ژائو)، هکتور از صومعه ای دیدن میکند و بعد راهی آفریقا میشود. در طول اقامتش در آفریقا چند اتفاق ناراحت کننده رخ میدهند از جمله ملاقات او با سرکرده باند مواد مخدر (با بازی ژان رنو). ایستگاه بعدی او لس آنجلس است. در لس آنجلس عشق قدیمی خود اگنس (با بازی تونی کولت) را میبیند و با نویسنده کتاب «خوشبختی» پروفسور کورمَن (با بازی کریستوفر پِلامِر) آشنا میشود.
لحظاتی در فیلم وجود دارند که موعظه های « هکتور و جستجو برای خوشبختی » مبتذل میشوند و به نظر میرسد که از محتوای کارت تبریکهای هالمارک دزدیده شدهاند. با این حال، صحنه های مربوط به شخصیت پرفسور کورمنِ کریستوفر پلامر چیزهای جالبی درباره موضوع فیلم برای گفتن دارند، که به نظر در مقایسه با بقیه قسمتهای فیلم بیشتر رویشان فکر شده است. اگر سکانسهای تاریک و خشن آفریقا را کنار بگذاریم، پردازش هیچ چیز در این فیلم دشوار نیست. با دیدن « هکتور و جستجو برای خوشبختی » چیزی عاید آنهایی، که به دنبال چیزی برای تحریک فکرشان هستند، نمیشود.
در حالی که ارزش چندانی در جستجوی خوشبختی هکتور و درسهای تکراری که او درباره شرایط عاطفی میآموزد وجود ندارد، این فیلم از نظر شخصیت پردازی قوی است. شخصیت هکتور به مراتب بهتر از پرسونالیته های تک بعدی پگ در طول سالیان اخیر از آب در آمده است، که این امر در وهله اول به این دلیل است که بازیگر نقشش را بسیار جدی گرفته است. بله، در فیلم صحنه های خنده داری هم وجود دارند، اما پگ هرگز جلوی دوربین حرکات جلف در نمیآورد. برای آنهایی که او را تنها میتوانند بازیگر هجوهای انگلیسی یا بازیگر نقش اسکاتی فیلم «پیشتازان فضا / Star Trek» تصور کنند، باید بگوییم که این نقش استثنا است. گروهی از بازیگران پر زرق و برق پگ را در این فیلم همراهی میکنند، از جمله رزاموند پایک اصلاح شده و زیبا، استلان اسکارشگارد (اخمو و ترشرو)، ژان رنو (غیر از دندانهای نیشش که به طرز عجیبی برگشتهاند)، تونی کولت (خوش مشرب و آرام) و کریستوفر پلامر (متبسم و به ندرت خوش بین).
روی هم رفته، قرار است که « هکتور و جستجو برای خوشبختی »
باعث خوشحالی و امیدواری بیننده شود و به این هدف هم میرسد.
پایان فیلم به دلیل نحوه به مبارزه طلبیدن سنتهای هالیوودی کمی
شگفت انگیز از کار درآمده است. پیتر چلسوم هر از گاهی شیطنت
هایی هم میکند، مثلاً هکتور را به تن تن (TinTin) خیالی پیوند
میدهد. گرچه هکتور از سه منطقه کاملاً متفاوت دیدن میکند،
اما عامل «ناراحت کننده» فیلم با تجربیاتی که او در چین و آفریقا
به دست میآورد پیش پا افتاده جلوه داده میشد (او در لس
آنجلس به چنین چیزی نیاز ندارد، گرچه میتوان گفت که این
شهر عجیبترین محیط است). در پایان، شاید سفر هکتور بیشتر
برای خودش معنا داشته باشد تا برای بیننده ها، اما در طول این
سفر دو ساعته او همسفر جذابی برای بینندهها است.