نقد و بررسی فیلم A Girl Like Her (دختری چون او)
ساخت فیلمی درباره گردن کلفتی و قلدری بدون این که در نهایت چیزی شبیه مجموعه فیلمهای Afterschool Special از آب درآید
کار دشواری است. ایمی اس وبر، نویسنده/کارگردان «دختری چون او/A Girl Like Her»، از این مساله اجتناب کرده است. این فیلم با رویکرد «چشم روشن» سراغ موضوع- درامی که درباره بازیگران و نمایشها توضیح میدهد، بدون این که گردن کلفتی را معاف کند- میرود و مشخص میکند که درد تنها دغدغه انحصاری قربانی نیست. برخی صحنههای خیلی ماهرانه تهیه شدهاند، برخی از بازیهای مکمل یکنواخت نیستند و پایان فیلم کمی زیادی تر و تمیز است. با این حال به طور کلی «دختری چون او» یک کاوش صادقانه عاطفی از یک مساله مهم و اغلب نادیده گرفته شده اجتماعی ارائه میدهد.
فیلم با استفاده از قالب اول شخص روایت میشود اما هدف این تکنیکِ نخ نما شده (که اغلب در فیلم های وحشتناک شبه مستند به کار میرود) چیزی فراتر از اغفال بیننده است. با استفاده از یک روش مستند سازی جعلی، وبر ما را با خود به زندگی و ذهن شخصیتهایش میبرد- چیزی که برای فهمیدن قلدری و قربانی قلدری لازم است. جنبه منفی آن همان چیز معمول فیلمهای اول شخصی است: افراد مبتلا به حساسیت حرکتی ممکن است در حین تماشای فیلم دچار تهوع شوند. (نشستن با فاصله زیاد از صفحه نمایش و هر چند وقت یک بار نگاه کردن به جای دیگر بهترین توصیهای است که میتوانم برای مقابله با این ناراحتی بیان کنم. البته این مساله در این فیلم به بدی فیلمهایی که در آن شاهد حرکات شدید و لرزان دوربین هستیم نیست).
«دختری چون او» با خودکشی نافرجام جسیکا برنز (با بازی لکسی اینزوورث) آغاز میشود. قرصهایی که فرومیبلعد او را به کما میبرند. با بیان داستان از طریق فیلمهای دوربین مخفی و مصاحبههای مستندساز ایمی گالاگر (با بازی امی اس وبر) با افراد مختلف متوجه میشویم که جسیکا قربانی کمپین بیرحمانه قلدری توسط بهترین دوست سابقش، آوری کلر (با بازی هانتر کینگ)، شده است. وقتی که ایمی بدون هر واکنشی روی تخت بیمارستان درازکش میشود، داستان روی آوری تمرکز میکند و زندگی معیوب و مادر از خود راضی او را برایمان روایت می کند. با انحراف از داستان تکراری قلدری، «دختری چون او» تلاش میکند تا به جای نشان دادن آوری در کسوت یک انسان بد تک بعدی، ذهنیت او را کشف کند. قلدری همان طور که در بیشتر اتفاقات واقعی زندگی رخ می دهد، اینجا هم با کاتهای مکرر دیده میشود. گرچه سوء استفاده آوری بیشتر روحی است تا جسمی- او بارها جس را تهدید میکند اما اعمال آزاردندهاش به ندرت از یک هل دادن یا پشت پا زدن فراتر می روند- تاثیر مورد نظر را بر جای میگذارند. پیامکهای بی امان و پشت سرهم به جس مجالی نمیدهند تا بعد از ترک مدرسه لحظهای آرامش داشته باشد. قلدری همه جا با او هست حتی وقتی که آوری در نزدیکی او نیست. این تداوم آزار و اذیت ها است، ونه شدتشان، که جس را از پای میاندازند. وبر این را با هوشمندی و حساسیت نشان میدهد.
دو بازیگر نقش اول فیلم- لکسی اینزوورث در نقش جسی و هانتر کینگ در نقش
آوری- تصویر قانع کنندهای از نوجوانان دو سوی مساله گردن کلفتی ترسیم میکنند
. اینزوورث، که در کارنامه اش یک دوره کار در بیمارستان جنرال دیده میشود، وخیم
شدن تدریجی وضعیت روانی جس را همگام با شدیدتر شدن آزار و اذیت ها نشان
میدهد. کینگ، بازیگر کهنه کار نمایشهای تلویزیونی، پرتره ای از دختری که نسبت
به آسیبی که کارهایش برجای می ذارند بی تفاوت است ترسیم میکند. برخی از
بازیهای مکمل چندان تاثیرگذار نیستند از جمله بازی بسیار سطحی کریستی انجل
در نقش مادر کنترلگر آوری. این نقش ظرافت چندانی ندارد و انجل هم خوب آن را درنیاورده است.
برخلاف مستند «قلدری/Bully»، «دختری چون او» دردسر زیادی بر سر درجه بندی
فیلم ندید. حرف های رکیک فیلم سانسور شدند تا فیلم بتواند درجه PG-13 را بگیرد
. این باعث شده است تا جمعیت هدف فیلم- نوجوانانی که با قلدری روبرو میشوند
یا احتمالاً شاهد آن هستند- آن را ببینند. روش ارائه فیلم، راستی نمایی شرایط
و شخصیتها و بی واسطگی اثر به گونهای به این افراد نزدیک میشوند که ممکن
است بیشتر فیلم های اتوکشیده نتوانند. برای بینندههای بزرگتر، این فیلم هم به
صورت یک داستان هشداردهنده و هم به صورت یک درام عمل میکند. وبر برای بینندهاش
یک پیام دارد؛ اثربخشی که فیلم را همراهی میکند توجه ما را به خودش جلب میکند.