نقد و بررسی فیلم Thor (ثور)

نقد و بررسی فیلم Thor (ثور)Reviewed by محمدرضا on May 21Rating: ۵.۰نقد و بررسی فیلم Thor (ثور)نقد و بررسی فیلم Thor (ثور) ثور برای نخستین بار ترکیبی از افسانه های اسکاندیناوی ، کتاب های کمیک و سبک نوشته های شکسپیر را

User Rating: Be the first one !

نقد و بررسی فیلم Thor (ثور)

ثور برای نخستین بار ترکیبی از افسانه های اسکاندیناوی ، کتاب های کمیک و سبک نوشته های شکسپیر را

در هم می آمیزد  و در مورد چیزی صحبت می کند که به نوعی به همه تعلق دارد. علیرغم عناصر متنوع و پر جلوه

ای که کارگردان فیلم ، کنت براناگ آن ها را گرد هم آورده است ، اندیشیدن به این سوال که آیا فیلم می تواند در

پرده هم به فروش موفقیت آمیزی چون سایر فیلم های ابرقهرمانانه دست یابد  خالی از فایده نیست. اینکه شخصیت Thor را می توان به عنوان شخصیتی رده اول در نظر گرفت یا خیر ،نیز قابل بحث است. و سپس این سوال پیش می آید که اگر براناگ،  از عنصر هنر بیش تر در فیلم اش استفاده می کرد آیا برای فیلم مشکلی به وجود می آمد یا خیر؟ برای درک بهتر منظور من کافیست فیلم هالک ساخته آنگ لی را به یاد بیاورید که علیرغم استقبال منتقدان از آن با برخورد سرد و نارضایتی طرفداران کتاب های کمیک روبرو شد.

شاید بهترین سخنی که می تواند در مورد “ثور” بر زبان رانده شود ،این باشد که فیلم اصلا شبیه ، فیلم هایی نیست که داستان آن ها از یک کتاب کمیک برگرفته شده است. تنوع و پیچیدگی فیلم از آنچه از این نوع فیلم ها بر می آید ، بیشتر است. نمایشنامه کمابیش از افسانه و منابع گرافیکی آن بهره جسته و داستان ثانویه را به پلات اصلی فیلم پیوند زده است. در عصری که فیلم ها از کندی و طولانی بودن بیش از حد رنج می برند ، “ثور” حتی می توانست پانزده دقیقه ای بلندتر و طولانی تر هم باشد. نمونه هایی در فیلم دیده می شود که به سبب حرکت سریع داستان ، سکانس ها کوتاه  تر شده و یا کلا از قلم افتاده اند. برای مثال زمان اندکی صرف پرداخت داستان رمانتیک اصلی فیلم شده است و به همین سبب است که این موضوع تا حدی مصنوعی جلوه می کند.

یک سی دقیقه کامل به پیش در آمد فیلم اختصاص داده شده است که به معرفی ساکنان اسگارد ، شامل پادشاه ، اُدین (خدای خدایان با بازی آنتونی هاپکینز) و دو پسرش ، “ثور” (با بازی کریس همسورث) و لوکی (با بازی تیم هیدلستون) می پردازد.یک تهاجم بی خردانه از سوی “ثور” به یوتون هیم ، قلمرو غول های یخبندان ، با هدف به زانو در آوردن دشمن قدیمی و همیشگی اسگاردی ها ، یعنی لوفی (با بازی کولم فئوره)، سبب می شود تا به قرن ها صلح و سازش خاتمه داده شده و اُدین خشمناک شود.خدای یک چشم ، فرزند ارشدش را از نیرو و رحمت خود محروم ساخته و وی را به سیاره  زمین تبعید می کند. در آنجاست که “ثور” در بیابان های نیو مکزیکو توسط دانشمندانی به نام جین فوستر (با بازی ناتالی پورتمن)، اریک سلویژ (با بازی استلان اسکارس گارد) و دارسی لوئیس (با بازی کت دنینگز) کشف می شود . زمانیکه Thor سعی می کند با فرهنگ قرن بیست و یکم زمینی خود را تطبیق داده و ماهیت حقیقی خود را به افرادی چون جین و یک مامور امنیتی به نام کولسون با بازی کلارک گرگ بقبولاند، درسی را که اُدین قصد داشته در طی زمان تبعید به او فرا دهد ، احساس می کند. در همین زمان ، در اسگارد ، در نبود “ثور” ، لوکی در حال اجرای نقشه ای است که سبب خواهد شد وی به پادشاهی هر نه عالم هستی قلمرو دست یابد.

براناگ ، تفسیرگر برتر سینمایی زندگی شکسپیر، کارهای زیادی از بارد از جمله “ثور” ، شاه لیر ، هنری پنجم و اتلور را ساخته است. آن هایی که چیزی در مورد کارهای شکسپیر نمی دانند نمی توانند ندانستن خود را پنهان کرده و زبان به نقد اثر بگشایند. Thor همانند یک حماسه حادثه ای –ماجراجویانه می ماند که به خوبی در دنیای فیلم های شگفت انگیز ما ول می گنجد. علاوه بر این ، این بار دیگر اثری از جلوه های اپراگونه در فیلم به چشم نمی خورد(فیلم حتی نسبت به دو اثر غیرشکسپیری سابق کارگردان یعنی مرگ دوباره و فرانک اشتاین هم کنترل شده تر است) و براناگ در آن ، سطحی غیرمنتظره از کار با جلوه های ویژه را به نمایش گذارده است.تصاویر و گرافیک رایانه ای فوق العاده کار شده است و به خوبی از پس صحنه پردازی ها بر می آید.

کریس همسورث بازیگر کمابیش ناشناخته که نقش پدر کرک را در Star Trek ساخته جی جی آبرام بازی کرده بود ، استعداد خود را با انتخاب به عنوان خدای گردباد به خوبی به نمایش می گذارد. وی نه تنها از فیزیک و ظاهر خوبی برای ایفای این نقش برخوردار است بلکه توانایی ابزار احساسات متنوعی را که سبب می شود “ثور”  از خودبینی و تکبر به تواضع و تقوی پیشگی روی آورد را نیز به خوبی نشان می دهد. از بسیاری جهات “ثور”  تجسم مارول از سوپرمن است. همسورث وجهی به شخیصتی که بازی آن را بر عهده دارد می افزاید که آنرا از حالت کسل کننده ای که ممکن بود به همراه داشته باشد ، دور می سازد.

تام هیدلستون ، بازیگر کلاسیک بریتانیایی ، بازی در نقش جالب ترین شخصیت فیلم یعنی لوکی را بر عهده دارد. اگر شکسپیر فیلمنامه را نوشته بود ، قسمت اعظم تمرکز خود را بر پسر جوان تر اُدین می گذاشت و این دقیقا همان جایی است که براناگ هم انرژی فراوانی را صرف آن می کند. شاید شخیصت لوکی برجسته تر از Thor نباشد اما نقش او حاشیه ای هم نیست. وی تقریبا همان شخصیت بدذاتی است که عادت داریم در فیلم های ابرقهرمانانه شاهد حضور آن ها باشیم. او با پدرش مشکل دارد و با او همچون یک موجود منفور در خانه خودش رفتار می شود ،و از اینکه همیشه در سایه “ثور” زندگی می کند ، رنج برده و به وی حسد می ورزد. هیدلستون با چنان احساس و هیجانی این نقش را بازی می کند که سخت است بگوییم کسی با لوکی احساس همدردی نخواهد کرد.

سایر نقش ها به بازیگرانی رسیده است که کار چندانی هم برای انجام دادن ندارند. آنتونی هاپکینز در نقش اُدین زمان چندانی ندارد تا شخصیتش را چیزی بیش از یک خدای سخت گیر نشان دهد.استلان اسکارس گارد  در نقش خود خوب ظاهر می شود و حکمت و آسایش را به خوبی و با ظرافت خاصی در هم آمیخته و به بیننده منتقل می کند.از توانایی های  ناتالی پورتمن در نقش جین به خوبی استفاده نمی شود .  آغاز رابطه رمانتیک وی با “ثور” به دلیل تعجیل نمایشنامه و نه وجود نقص در توانمندی های وی ،اصلا باور پذیر از آب در نیامده است. نویسندگان باید از همان روش قدیمی کمدی رمانتیک بهره می گرفتند تا داستان این عشق را با احساس بیشتری بیان کرده و بیننده را مجبور می کردند حتی بدون آنکه روند داستان را باور کند ، با آن کنار بیاید.

گاهی “ثور”  شبیه به فیلم انتقام گیرندگان (The Avengers) می شود و بخش هایی از آن هم شبیه به مرد آهنی ۲ به نظر می رسد. با اینحال براناگ تمام تلاش خود را می کند تا به اثرش شخصیتی ماجراجویانه ببخشد و آن را از تشابه ظاهری با فیلم های ابرقهرمانانه مارول رها سازد. ساموئل ال جکسن تا سکانس پایان تیتراژ ، که چیزهایی را در مورد سوگیری مشابه فیلم با انتقام گیرندگان آشکار می سازد ، در فیلم ظاهر نمی شود.

Thor بیشتر در مورد صحنه ها و لحظاتی شگفت است تا یک فیلم حادثه ای قدیمی ، دو صحنه نبرد در فیلم وجود دارد اما هیچ یک از آن ها بیش از اندازه کش داده نمی شود. این موضوع مخصوصا برای صحنه اجباری نبرد لوکی و تور که از سلاح ها و جلوه های ویژه ی بیشتری در آن استفاده می شود هم صادق است. آن هایی که به دنبال یک فیلم اکشن تمام عیار هستند شاید از شنیدن این موضوع چندان خوشحال نشوند. اما آن هایی که به دنبال افسانه ای پیچیده و شخصیت محور هستند ، که  حتی خدای را هم در آمریکای قرن بیست و یکم سرگردان به تصویر می کشد ، از دیدن فیلم ذوق زده خواهند شد. اثر جدید براناگ به اندازه کافی بزرگ و برجسته هست که زیر چتر مارول خودنمایی کند اما آنقدر منحصربفرد نیست که هیجان مخاطبانی که دیگر از فیلم های ابرقهرمانانه خسته شده اند را هم برانگیزد.

About Mrezangi

Check Also

ماتریکس 2021

نقدی بر «رستاخیزهای ماتریکس» :خانم واچوفسکی؛ کاش یک ماتریکس را برای ما باقی می‌گذاشتید!

نقدی بر «رستاخیزهای ماتریکس» :خانم واچوفسکی؛ کاش یک ماتریکس را برای ما باقی می‌گذاشتید! از …