حکایت کارکردن امام باقر و امام صادق علیهما السلام

حکایت کارکردن امام باقر و امام صادق علیهما السلام Reviewed by مدیریت پرچم های سیاه شرق on Mar 31Rating:

در قرن دوم تاریخ اسلام مردمی پیدا شدند که افکار منحرفی پیدا کردند. یکی از افکار منحرف آنها این بود که کار و فعالیت را منافی با تقوا و دیانت می دانستند. این دسته از مردم وقتی که می دیدند ائمه اطهار علیهم السلام کار می کنند و زحمت می کشند، زراعت و تجارت می کنند، حفر قنات و یا درختکاری می کنند، این کار را بر آنها عیب می گرفتند.
یک روز، گرمی هوای تابستان شدت کرده بود. آفتاب بر مدینه و باغات و مزارع اطراف مدینه به شدت می تابید. در همین حال یکی از این طبقه اتفاقا به نواحی بیرون مدینه آمده بود، ناگهان چشمش افتاد به مرد فربه و درشت اندامی که معلوم بود در این وقت برای سرکشی به مزارع خود بیرون آمده و به واسطه فربهی و خستگی به کمک چند نفر که از کسان خودش بودند راه می رفت. آن مرد زاهد مسلک با خود اندیشید که این مرد فربه کیست که به خاطر مال دنیا در این هوای گرم بیرون آمده است؟ نزدیکتر شد، دید این مرد فربه محمد بن علی بن الحسین یعنی امام باقر علیه السلام است.
مرد زاهد مسلک به خیال خود خواست امام را مورد ملامت قرار دهد، نزدیک آمد و سلام کرد و جواب سلام گرفت. بعد گفت: آیا سزاوار است کسی مثل تو دنبال کار دنیا بیرون رود؟ اگر در همین حالت اجلت فرا رسد جواب خدا را چه می دهی؟ امام خود را به دیوار تکیه داد و فرمود: اگر در همین حال اجل من برسد خوشوقتم که در حال عبادت از دنیا رفته ام. من آدمی هستم عیالمند، زندگی و خرج دارم، اگر زحمت نکشم و کار نکنم باید دست حاجت پیش تو و امثال تو دراز کنم. زاهد همینکه این بیان منطقی را شنید گفت راست گفتی، من خواستم تو را نصیحت کنم اما دانستم من در اشتباهم و تو مرا نیکو نصیحت کردی.

About مدیریت پرچم های سیاه شرق

Check Also

همت مضاف در کلام خدا و معصوم

همت مضاعف و کار مضاعف

اشاره:

امسال که بنا به فرمايش حکيمانه رهبر معظم انقلاب، سال "همت و کار مضاعف" نام نهاده شده است شايسته است که با تامل و غور در قرآن و ميراث روايي بر جاي مانده از اهل بيت عليهم السلام، شناختي جامع و متمايز از ابعاد گوناگون اين مقوله به دست آورده تا ان شاء الله زمينه براي تحقق بخشيدن به اين مهم فراهم آيد.