• مقدّمه
کار اقتصادى در پرتو بینش و ارزشهاى اسلامى
بازار کار، از مهمترین بازارهاى اقتصادى است. خصوصیات منحصر به فرد نیروى کار و اثر آن بر دیگر بازارها و بر کلّ اقتصاد جامعه اهمیّت خاصّى به آن داده است. دیدگاه مکاتب گوناگون بشرى به پدیده کار و نیروى کار متفاوت است. جایگاه ارزشى کار در هر جامعه، زمینه فرهنگى اصیلى براى تأثیر بر پدیدههاى اقتصادى است.
تغییر دیدگاه بهکار اقتصادى در دوران قرون وسطا تا دوران جدید، باعث رشد جامعه غربى در بُعد اقتصادى شد. برخى، توسعه اقتصادى قرون جدید را مرهون تغییر نگاه بنیادین جامعه به کار اقتصادى و کسب ثروت، و عقبماندگى دیگر جوامع را ناشى از کمبود بنیادهاى فرهنگى دانسته، عقاید دینى و نگرشهاى سنتّى به کار، کسب روزى، قضا و قدر، و مانند آن را از عوامل مهمّ عقبافتادگى اقتصادى میشمارند. داورى نادرست درباره مکتب اقتصادى اسلام به طور عمده ناشى از عدم اطّلاع از مبانى دینى در این امور است. نوشته حاضر درصدد است با مراجعه به متون دینى اصیل (قرآن وسنّت)، دیدگاه کلّى دین مبین را به کار اقتصادى نشان دهد. حجم مطالب مربوط به کار در اسلام، بسیار گسترده ومتنوّع بوده و قرار گرفتن آن در یک مقاله امر دشوارى است. ابواب گوناگون جوامع روایى، این مباحث را در خود جای داده است. امید است نوشته حاضر بتواند نمایى کلّى از آن مجموعه را در معرض دید دوستداران اقتصاد اسلامى قراردهد. دیدگاه دین درباره کار در گستره هستى و ویژگیهاى کلّى کار، رابطه عقاید خاص دینى مثل قضا و قدر الاهى، رزاقیت الاهى، تضمین روزى، و معاد با کار اقتصادى، ارتباط خصوصیات اخلاقى مثل توکّل، صبر، زهد و قناعت با کار و توسعه اقتصادى، بیان اسوههاى عملى در این زمینه، اثبات مطلوبیت ذاتى کار اقتصادى، و تفاوت دیدگاه اسلام با دیگر مکاتب و اهداف و انگیزههاى کار اقتصادى فرد مسلمان، مطالب آمده در نوشته حاضر است.
۱. کار در گستره هستى
جهان هستى جلوه کار خدا است. کار را آفرید؛ آنگاه عالم را به حق رقم زد (دخان (۴۴): ۳۸). آسمانها وزمین را در شش روز پدید آورد (اعراف (۷): ۵۴)، و بدون تکیهگاه ظاهرى سپهر نیلگون را رفعت بخشید(رعد (۱۳): ۲)، و با توان و قدرت و بدون سستى از آن محافظت کرد (فاطر (۳۵): ۴۱). زمینرا همچون گاهواره در اختیار انسان قرار داد (طه (۲۰): ۵۳) تا در پهنه سفره آن قرار گیرد (نوح(۷۱): ۱۹؛ غافر (۴۰): ۶۴)، و طعام و عزّت خود را به چنگ آرد (مرسلات (۷۷): ۲۵).ستارگان را زیور و زینت آسمان قرار داد (صافات (۳۷): ۶)، و ماه تابان و خورشید جهان افروز را برایروشنایى زمین نمایان ساخت (فصلت (۴۱): ۱۲)؛ آنگاه همه را در مدار خود حرکت داد (یس(۳۶): ۴۰) تا شب و روز را در پى هم و هر یک را از دل دیگر بدرآرد (فرقان (۲۵): ۶۲ و آلعمران(۳): ۲۷). زمین را با کوههاى استوارش از هیجان و لرزه باز داشت (انبیاء (۲۱): ۳۱)، و باد را فرستاد (اعراف (۷): ۵۷؛ حجر (۱۵): ۲۲) تا ابرهاى رحمت را بر هم بکوبد و از دل آن، همراه با تندر و مهیب آسمانى قطرات حیات را بر زمین تشنه بریزد (نور (۲۴): ۴۳) تا در مجارى آن فرود رود (مؤمنون(۲۳): ۱۸؛ زمر (۳۹): ۲۱) و چشمهها از آن سرازیر شود (یس (۳۶): ۶۴) و دریاها پدیدآید تا از دل آن تازهها برگیرند و زینت به چنگ آرند (نحل (۱۶): ۱۴؛ رحمن (۵۵): ۲۲). کشتیها برآن روان سازند و بر گستره آن غالب شوند (جاثیه (۴۵): ۱۲). آبهاى گونهگون را با هم در آمیخت بدون آنکه یکى شوند (رحمن (۵۵): ۱۹ و ۲۰). با آب رحمت خود، زمین تفتیده را طراوت بخشید و جوانههاى گیاه را بر آن رویانید. باغها را ثمر داد و خوشههاى گندم و خرما را نمایان ساخت (ق (۵۰): ۹ ـ ۱۱؛ انعام (۶): ۹۹). زنبوران را فرمان لانهسازى در کوهها و درختان داد و پرندگان را در فضاى آبى حافظ شد و چارپایان را براى غذا و پوشاک و یارى و زیبایى آفرید (نحل (۱۶): ۶۸ و ۶۹ و ۷۹و ۶۶ و ۵ ـ ۸). تا آنگاه که اراده او بر خلقت احسن قرار گرفت، و او را از آب و خاک بر فطرت خود در زمین صورت داد، و بر عالمیان، خلیفه خود ساخت (حجر (۱۵): ۲۸؛ روم (۳۰): ۳۰؛ بقره (۲): ۳۰). عالم را مسخّر انسان کرد تا با کار و تلاش خود و با عمل صالح، راه خدا را بپیماید و وارث زمین شود (لقمان (۳۱): ۲۰؛ زمر (۳۹):۷۴)؛ زمین را آباد سازد و بر دوش آن سوار و آنرا رام کند. (هود (۱۱): ۶۱؛ ملک (۶۷): ۱۵). راههاى آنرا بیابد و از آن بهره گیرد (زحرف (۴۳): ۱۰). همچون کار خدا که بر شاکله ذات او است (اسراء(۱۷): ۸۶)، آدمى هم بر مثل شاکله و فطرت الاهى خود کار کند تا آنگاه که به خاک بر میگردد، زمین مرده را حیات بخشیده، و شکرگزار این همه نعمت بارى تعالى باشد. تمام عزّت و قدرت از آنِ خداى قادر عزیز است که به اشارهاى، عالم بدیع را رقم زد و انسان را براى آباد ساختن این مزرعه زندگى، جانشین خود ساخت (یونس (۱۰): ۶۵؛ بقره (۲): ۱۶۵). خداوند با صنعتگرى تمام، خلقتى را رقم زد که هدایت، آنرا بهدنبال دارد (طه (۲۰): ۵۰). همه مقهور امر او و ملائکه، مأمور و مطیع اشاره اویند (نحل (۱۶): ۴۹ و ۵۰). در سراسر وجود عالم، حرکت سریان دارد و فعل الاهى در عالم مادّى سکون بر نمیتابد. جوهره عالم در تب وتاب بهسر میبرد و در پى هدف خود روان است. بیکارى و بیهدفى در هیچ ذرّهاى از عالمیان راه ندارد. همه در مسیرحق روان، و از او به سوى او در حرکت و تلاشند (انشقاق (۸۴): ۶). هدف آفرینش، کار نیک انسانها است، وکار نیک انسانها در صفحه وجود گم نمیشود و آثار آنرا در دو سرا مشاهده میکند (ملک (۶۷): ۲؛ کهف (۱۸): ۳۰).
کار همچون وجود، در تمام شؤون عالم دخالت دارد. کار و کارگر در وجود تمام اشیا مؤثّر است. کارگران، جلوه کار الاهیاند. حق تعالى، مبدأ کارگرى است و فعّال است (امامخمینى، ۱۳۷۹: ج ۷، ۱۷۲). کار او هر دم نو و تازه است و تکرار در کار او راه ندارد (رحمن (۵۵): ۲۹). او زنده میکند و میمیراند؛ حکمت القا میکند و وحى را ارسال و از زبان پیامبرانش به همه مژده میدهد که عمل صالحِ انسان، اندیشه پاک او را ارتقا میبخشد (فاطر (۳۵): ۱۰).
افعال بسیارى به خداوند در قرآن و احادیث نسبت داده شده است که میتوان برخى را ذکر کرد. فالق الحبّ والنوی (شکافنده دانه و هسته)، بارئ (پدید آورنده)، بدیعالسموات و الارض، رزّاق، شدیدالمحال (نیرومند)، فاطر (خالق)، قیّوم (به پادارنده)، مصوّر (صورت ده)، الصانع، الباسط، المبدئ، المعید، الباعث، الضّار، المعطى، و دهها اسم و صفت که دلالت دارد خداوند در آفرینش عالم و تغییر آن فعّالیت میکند (الطباطبائى، ۱۴۱۷: ۳۵ ـ ۶۲)؛ بنابراین افعال الاهى هم در تعریف کلّى کار قرار میگیرد.
از طرف دیگر، ملائکه هم به امر الاهى مطیع هستند و اوامر او را انجام میدهند (نحل (۱۶): ۵۰). آنها وظیفه تبلیغ را به عهده دارند (یس (۳۶): ۱۷). گاه امداد الاهى را به مؤمنان میرسانند (آلعمران (۳):۱۲۵) و گاه عذاب را بر ناسپاسان فرود میآورند (حجر (۱۵): ۵۸). آنها کارگزاران نظام آفرینش و بهوظایف خود آشنا و عامل هستند.
عمل انسانها در نظام ارزشى دین، گاه عمل صالح و گاه عمل زشت، و جزاى هریک مثل و عین آن است (غافر (۴۰): ۴۰؛ کهف (۱۸): ۸۸؛ یس (۳۶): ۵۴، زمر (۳۹): ۷۰). عمل صالح، حیاتطیبه را در پى دارد و خیر آن به عامل آن باز میگردد (نحل (۱۶): ۹۷؛ فصلت (۴۱): ۴۶)، و در مقابل آن زیان عمل بد است که اوّل متضرّر آن، انسانى است که آنرا انجام میدهد. کار و عمل صالح مطلوب دین است و برایاصلاح عمل باید کارها را در مسیر حق و متناسب با نظام آفرینش قرار دهد. هر عملى که از ایمان او سرچشمه بگیرد و نشانه ایمان قلمداد شود، عمل صالح است.
گرچه نمونههاى بارز عمل صالح اعمال عبادى است (نماز، حج، جهاد و…)، صلاحیت عمل بهجهتدهى آن بستگى دارد، نه به نوع آن؛ پس کار کشاورزى گاه عمل صالح است، و عملى که به ظاهر عبادت است، گاه عمل صالح نیست.
بر اساس آنچه گذشت، آشکار میشود که کار در یک تعریف کلّى، شامل هر نوع فعّالیت میشود چه به قصد دریافت ما به ازاى مالى آن انجام شود یا نه؛ هدف آخرتى داشته باشد یا دنیایی؛ عملِ موجود مادّى باشد یا مجرّد؛ کار یدیباشد یا کار فکری؛ کار صنعتى و تولیدى باشد یا کار خدماتى؛ عمل عبادى باشد یا عمل اقتصادى.
۲. کار و قضا و قدر الاهى
در دیدگاه توحیدى، خداوند، عالم را بهصورت علّى و معلولى پدید آورده است؛ یعنى برخى پدیدهها معلول و متأثّراز دیگر پدیدههایند. نظام عالم بر اساس قانون علّت و معلول استوار است و سلسله علل به خدا منتهى میشود. بهعبارت دیگر، تمام موجودات، معلول خدا هستند و از فیض او بهره میگیرند. در دیدگاه حکمت اسلامى، موجودات عین فقر و ربطند و سلسله علل و معالیل مجراى فیض هستند، نه علّت و هستى بخش. معناى توحید افعالى هم ایناست که نظام عالم را مشیت الاهى در تمام مراتب به جریان میاندازد.
قضا به معناى حکم و قطع و فیصله دادن، و قدر به معناى اندازه و تعیین است. حوادث جهان از آن جهت که وقوع آنها در علم و مشیّت الاهى قطعیّت و تحتّم یافته است، مقضّى به قضاى الاهى هستند و از آن جهت که حدود و اندازه و موقعیّت مکانى و زمانى آنها تعیین شده است، مقدّر به تقدیر الاهیاند. حوادث عالم بیارتباط باهمدیگر نبوده و آن چنان نیست که نظام اسباب و مسبّاب در کار نباشد و تمام حوادث مستقیم از ناحیه بارى تعالیآفریده شوند. بنابر اصل علیّت عمومى، پیوند ضرور و قطعى حوادث با یکدیگر و اینکه هر حادثهاى تحتّم و قطعیّت خود و همچنین تقدّر و خصوصیات وجودى خود را از امورى مقدّم بر خود گرفته، امرى مسلّم و غیرقابل انکاراست. اصل علیّیّت و اصل ضرورت علّى و معلولى و اصل سنخیّت از اصول متعارفه علوم بشرى است. طبق این نظر، سرنوشت هر موجودى به دست موجودى دیگر است که علت او است و ضرورت وجود و خصوصیات او را ایجاد کرده، و آن هم معلول نعمت دیگرى است.
اعتقاد به قضا و قدر عمومى و اینکه هر حادثهاى و از آن جمله اعمال و افعال بشر به قضا و قدر الاهى است، مستلزمجبر نیست. این استلزام آنگاه رخ میدهد که بشر و اراده او را در کار دخیل ندانیم و قضا و قدر را جانشین قوّه و نیرو و اراده بشر بدانیم؛ زیرا ذات حق با اسباب و از راه علل خاصّى در جهان تأثیر میبخشد. قضا و قدر الاهى چیزى جز سرچشمه گرفتن نظام سببى و مسببّى جهان از علم و اراده الاهى نیست؛ بنابراین، عقیده جبر به اعتقاد به قضا وقدر الاهى ارتباطى ندارد.
همچنین قبول اصل علّیت عمومى با آزادى و اختیار بشر منافاتى ندارد. بشر داراى اختیار و آزاد آفریده شده است. به اوعقل و فکر و اراده اعطا شده تا در مواجه با راههاى متعدّد، بدون اجبار، یکى را برگزیند. انتخاب یکى از آنها به نظر و فکر و اراده و مشیّت شخصى او مربوط میشود. طرز فکر و انتخاب او است که راه خاصّى را معیّن میکند. در اینجا شخصیّت و صفات روحى و اخلاقى و سوابق تربیتى موروثى و میزان عقل و دوراندیشى بشر تأثیر خود را به جا میگذارد. قطعیّت یافتن یک راه و یک کار فقط به خواست شخصى او مرتبط است (ر.ک: مطهرى، ۱۳۴۵).
مقصود از قضا و قدر حتمى و غیرحتمى که در متون دینى از آن یاد شده (کلینى، ۱۳۶۲: ج ۱، ۱۵۱؛ مجلسى، ۱۳۷۴: ج ۵، ۱۲۴)، این نبوده است که اختیار را انکار کنیم یا قضا و قدر در جریان عالم و دستکم در افعال و اعمال بشر را منکر شویم. مقصود از قضا و قدر حتمى، قضا و قدر مربوط به موجودات مجرّد است که یکنحو وجود دارند و تحت تأثیر علل گوناگون قرار نمیگیرند؛ بنابراین، یک نوع سرنوشت بیشتر ندارد؛ چون امکان جانشین شدن سلسلهاى از علل به جاى این سلسله نیست؛ امّا در غیرمجردات که امکان هزاران نقش و رنگ را دارند وتحت قانون حرکت هستند و همواره بر سر چند راهى قرار میگیرند، قضا و قدرهاى غیرحتمى وجود دارد؛ یعنى یک نوع قضا و قدر، سرنوشت آنها را معیّن نمیکند؛ زیرا سرنوشت معلول در دست علّت است و چون این امور با علل گوناگون سروکار دارد، سرنوشتهاى مختلف در انتظار آنها است. مادّه طبیعى، استعداد تکامل دارد و با علل وعوامل مختلف مواجه میشود و تحت تأثیر هر یک، حالتى مییابد که مخالف حالت متأثّر از دیگرى است. بیماریکه مرضى سبب درد او شده است اگر دوا مصرف کند، دوا علّت دیگرى است که سرنوشت او را تغییر میدهد. سرنوشتهاى گوناگون در مواجهه با شخص است و او میتواند یکى را برگزیند. اگر دوا بخورد و شفا یابد، به سبب قضا و قدر الاهى است و اگر دوا نخورد و بیمارى او را از پاى درآورد، این هم به سبب سرنوشت و قضا و قدر الاهى است (مطهری ۱۳۴۵: ۵۳).
قضا و قدر، عاملى در عرض سایر عوامل جهان آفرینش نیست؛ بلکه مبدأ و منشأ و سرچشمه همه عاملهاى جهان است؛ از این رو محال است قضا و قدر، در شکل یک عامل در مقابل سایر عاملها و مجزّا از آنها ظاهر شود و جلو تأثیر عامل خاصّى را بگیرد یا عامل خاصّى را به کارى وادارد. جبر به معناى اینکه اکراه و اجبار ازطرف قضا و قدر بر انسان باشد، محال است؛ زیرا در عرض سایر عوامل نیست. بلى، براى مظاهر قضا و قدر ممکن استکه یکى دیگرى را به کارى وا دارد؛ مثل اینکه انسانى دیگرى را به کار وا میدارد؛ امّا این غیر از جبر اصطلاحیاست که تأثیر قضا و قدر به طور مستقیم بر اراده انسانى است.
در هیچ یک از آیات قرآن و روایات اولیاى دین و عملکرد مسلمانان، نشانى از ارتباط بین کار نکردن و آباد کردن دنیا واعتقاد به قضا و قدر الاهى وجود ندارد. در قرآن، آیات متعدّدى است که انسان را بر سرنوشت خود مسلّط قلمداد میکند و میفرماید:
إِنَّ اللَّهَ لاَ یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّی یُغَیِّرُوا مَا بِأَنفُسِهِمْ (رعد (۱۳): ۱۲).
خدا وضع هیچ مردمی را عوض نمیکند، مگر آنکه خود آنها وضع نفسانى خود را تغییر دهند.
إِنَّا هَدَیْنَاهُ السَّبِیلَ إِمَّا شَاکِراً وَ إِمَّا کَفُوراً (رعد (۱۳): ۳).
ما انسان را راه نُمودیم؛ او خود سپاسگزار است یا ناسپاس.
ظَهَرَالْفَسَادُ فِى الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِمَا کَسَبَتْ أَیْدِى النَّاسِ (روم (۳۰): ۴۱).
در صحرا و دریا به واسطه کردار بد مردمفساد و تباهى پدید شده است.
در روایات آمده است که امیرالمؤمنان علیهالسلام در سایه دیوار کجى نشسته بود. از آنجا حرکت کرد و زیر سایه دیوار دیگرى قرار گرفت. به حضرت گفته شد: از قضا میگریزی؟ فرمود: از قضاى الاهى به قدر الاهى پناه میبرم (الصدوق، ۱۳۹۸: ۳۶۹). پیامبر اکرمصلیاللهعلیهوآلهوسلم هم در آموزههاى خود، براى یاران خود مسأله قضا و قدر را به گونهاى توضیح داد که با جبر فاصله بسیارى داشت. مسلمانان میدانستند که اگر خدا را یارى کردند، خدا آنان را یارى میرساند. (محمد(۴۷): ۷؛ حج (۲۲): ۴۰)، و خداوند هر روز دست در کارى است (رحمن (۵۵): ۲۹) یا اینکه خداوند هر چه را بخواهد که پیشتر ثبت شده است، محو میکند و هر چه را بخواهد که پیشتر ثبت نشده است، ثبت میکند (رعد (۱۳): ۳۹)؛ از این رو با اعتقاد به قضا و قدر الاهى هیچگاه از کار و تلاش باز نمیایستادند و عقبافتادگى خود را خواسته خداوند نمیداستند.
به تعبیر مرحوم سیدجمالالدین اسدآبادى، غافلان فرهنگى میپندارند اعتقاد به تقدیر میان هر ملّتى شایع و راسخ شود، همّت و قوّت و شجاعت و دیگر فضایل از میان آن ملّت رخت بر میبندد و صفاتناپسندیده مسلمانان اعمّ از فقر و ضعف نظامى و سیاسى و فساد اخلاقى و تفرقه و جهل و تسلیم، همه نتیجه اعتقاد به قضا و قدر است؛ در حالیکه آنان میان جبر و قضا و قدر تفاوت قائل نشدهاند (مطهرى، ۱۳۴۵: ۲۴ ـ ۲۵)، و متأسّفانه عقبماندگى مسلمانان را به اعتقادات آنها نسبت دادند. روشن نیست چرا آن زمان که دروازههاى اروپا را علم و تمدّن و سپاهیان اسلام فتح کرد، کسى علّت ترقّى آنها را اعتقادات اسلامى ندانست؛ امّا آنگاه که اوضاع داخلى وخارجى تغییر کرد و عمل به اسلام ضعیف شد و زمینه سلطه مغرب زمینیان را فراهم کرد، همه داد سخن برآوردند که عامل عقبافتادگى مسلمانان، دین آنها است و با تحقیقات عرشى و مطالعات عمیق، نسخه نجات مسلمانان را گرایش به افکار غرب مطرح کردند! و چه زشت و قبیح است که بین ما هم این آموزههاى مستشرقین ترویج شود و بهصورت علم وپژوهش گسترش یابد (مطهرى، ۱۳۴۵: ۱۰۲ ـ ۱۱۷).
در خاتمه این بحث این نکته هم تذکّر داده شود که طبق جهانبینى توحیدى افزون بر علل و اسباب طبیعى، عوامل غیرمادّى هم میتواند در قضا و قدر الاهى مؤثّر باشد یا به عبارت صحیحتر، قضا و قدر جدیدى را رقم زند. دراحادیث آمده است که دعا، قضاى مستحکم را بر میگرداند یا اینکه گناهان، مرگ زودرس میآورد و احسان و نیکیعمر را طولانى میکند (مجلسى، ۱۳۷۴: ج ۴، ۱۴۰؛ کلینى، ۱۳۶۲: ج ۲، ۴۶۹).
۳. کار و رزاقیّت الاهى
خداوند رزق و روزى را براى هر کس که میخواهد گسترده میسازد یا محدود میکند. اللَّهُ یَبْسطُ الرِّزْقَ لِمَن یَشَاءُ وَ یَقْدِرُ (رعد (۱۳): ۲۶) و هیچ جنبدهاى در زمین نیست جز آنکه رزق و روزى او بر عهده خدا است. وَمَا مِندَابَّه فِى الْأَرْضِ إِلاَ عَلَى اللَّهِ رِزْقُهَا (هود (۱۱): ۶) و خداوند هر که را بخواهد، بدون حساب روزى میدهد. وَاللَّهُ یَرْزُقُ مَن یَشَاءُ بِغَیْرِ حِسَابٍ (بقره (۲): ۲۱۲). در آیات متعدّدى از کتاب خدا این مضامین به چشم میخورد. ازطرفى در احادیث عدیدهاى آمده است که «رزق انسان مضمون است و کسى نمیتواند مانع رزق مضمون شود» (مجلسى ۱۳۷۴: ج ۷۷، ۱۸۷). «رزق دو نوع است: رزقى که انسان بهدنبال آن است و رزقى که انسان را میطلبد و اگر به آن نرسد، او را در مییابد» (رضى، ۱۳۹۵: حکمت ۳۷۹). «در پى رزق فردا مباش که خداوند فرموده هر جنبدهاى رزقش بر عهده او است» (طبرسى، ۱۳۹۲، ج ۲، ۳۵۶). امام صادقعلیهالسلام فرموده:
امیرالمؤمنانعلیهالسلام بسیار میفرمود: بدانید یقیناً که خداوند براى بندهاش بیش از آنچه براى او در نظرگرفته، قرار نمیدهد؛ هر چند بکوشد و چارهاندیشى کند (مجلسى، ۱۳۷۴: ج ۱۰۳، ۳۳ و ۳۵ و ج ۷۷، ۶۸؛ مفید، ۱۴۰۳: ۲۰۷؛ رضى، ۱۳۹۵: حکمت ۲۳۷). از این مطلب ممکن است کسى توهّم کند که کوشش او هیچ اثرى در رزق و روزى او ندارد. اگر خدا ضامن روزى است، و سهم هر کس در هر صورت به اوخواهد رسید، تلاش در کسب روزى چرا؟ در اینجا معناى رزاقیّت الاهى باید مشخّص شود و همچنین اگر درمتون دینى مواردى یافت شود که آیات و احادیث پیشین را توضیح و تفسیر کند، باید کنار هم قرار گیرد تا معناى کلّى آنها روشن شود؛ البّته با روشنشدن معناى قضا و قدر الاهى و ارتباط آن با اختیار و عملکرد انسان، اشکال تا حدّى رفع شده است.
تعهّد و ضمانت الاهى در روزى رساندن با تعهّد انسانى یکسان نیست که براى فرزند و افراد تحت تکفّل خود غذا را فراهم میسازد. رزّاقیت خدا در جهت نظام عالم تکوین است. هر موجودى به امورى مجهّز است که او را هدایت ویارى میکند تا خود را حفظ کند. کفایت الاهى در روزى رساندن به افراد به این صورت است که میل و غرایز و قوایجذب و دفع و هضم و لذّت و… را دارد و به حفظ جان خود مایل است. اینها مظهر رزّاقیت الاهى هستند وباعث شده است که آدمى به طور طبیعى به دنبال گیاه برود تا سفره خود را از آن پر کند یا با بهرهگیرى از عقل و ابتکارخود، راه حفظ ساختمان بدن را مییابد.
رازق بودن او به این است که موجودات نیازمند رزق هستند و رزق آنها از دیگر موجودات تأمین میشود و موجود دیگر، به شکل و ترتیبى در وجود او تحلیل میشود. روزى بچهشیرخوار را در سینه مادرش قرار داده، شیر مادر در بدن بچه جذب و هضم و تحلیل میشود و هر چه فرد بزرگتر میشود، روزى خود را باید به گونه دیگر بهدست آورد. گیاهان را به گونهاى ساخته است که میل به آب و مواد معدنى زمین دارند و از هوا ونور بهرهمند میشوند. حیوانات براى کسب روزى، وسیله حرکت دارند تا بتوانند غذا و آب خود را نه از دل زمین، بلکه از روى درختان و روى زمین به چنگ آورند. براى انسان که موجود برتر بهشمار میرود، فاصله بین روزى و روزى خود افزون است؛ بنابراین، وسائل بیشترى در اختیار او نهاده شده و دستگاه هدایت او با عقل و علم و وحى و نبوّت تقویت شده و وظایف انسان را مقرّر کردهاند. روزى رساندن خداوند از این مجارى صورت میگیرد. انسان باید از تمام قوا و استعداد خود براى یافتن روزى بهره گیرد تا روزى خود را بهدست آورد (مطهرى، ۱۳۵۹: ۱۰۱ ـ ۱۱۱).
افزون بر مطالب پیشگفته با دقّت در مضامین آیات و روایات و سیره اولیاى دین، روشن میشود که معناى روایات و آیاتگذشته بیکارى و رها کردن طلب روزى نیست. همانطور که در مباحث آینده متذکّر میشویم، سیره اولیاى دین مشحون ازمواردى است که امامانعلیهمالسلام خود، کار اقتصادى انجام میدادند و در این راه بسیار میکوشیدند.
یکى از یاران امام صادقعلیهالسلام به حضرت گفت: از خدا بخواه که روزى مرا بر دستان بندگان خود قرار ندهد. فرمود: خداوند ابا دارد از این امر و روزى هر یک را به دست دیگرى قرار داده است؛ ولى دعا کن که روزى تو را بر دستان بهترین بندگان قرار دهد (مجلسى، ۱۳۷۴: ج ۷۸، ۲۴۴). در روایات بسیارى، افراد به طلب روزى با انجامکار بدنى تشویق شدهاند (همان: ج ۱۰۳، ۱۳۶؛ عاملى، ۱۳۸۳: ج ۱۲، ۱۱) و با کسانى که از طلب روزى دست میکشند با دید منفى برخورد شده است؛ البتّه برخى از متون دینى تأکید میکند که چنانچه انسان، راه تقوا و نیکوکارى و عمل به وظایف دینى را پیشه سازد، از روزى خاص خداوند که در گمان و فکرنمیگنجد، بهرهمند خواهد شد:. وَمَن یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَل لَهُ مَخْرَجاً وَیَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لاَ یَحْتَسِبُ وَمَن یَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِکُلِّ شَیءٍ قَدْراً (طلاق (۶۵): ۳)؛ امّا باید توجّه کرد براى کسى که توان کار دارد، انجام کار، نشانه تقوا و کار نکردن نشانه بیتقوایى است. اگر انسان مسیر حق را بپیماید و بر خدا توکّل کند و در راه سختیها صبور باشد، امداد الاهى هم فرا میرسد.
۴. شفاعت، تقیّه، انتظار فرج و اعتقاد به معاد و ارتباط آن با کار
در ذهن برخى افراد، اعتقاد به شفاعت، تقیّه، انتظار فرج و معاد و قیامت، باعث کاهلى میشود؛ یعنى فرد با اتکّا بهاینکه هر کارى انجام دهد و هر گونه رفتار کند، به سبب در دل داشتن محبّت اولیاى دین مورد شفاعت آنها قرار میگیرد یا با تکیه بر تقیّه میتوان با هر نوع مشکل و درد و رنج و بیدینى کنار آمد. یا مؤمن فقط وظیفه دارد در انتظارگشایش و تحوّلات مثبت آینده باشد و به کوشش نیاز ندارد و فرد به جهت اعتقاد به قیامت هر سختى رامیپذیرد و به هر امرى تن میدهد چون میداند در دیگر عالم پاداش بهشت خواهد داشت و او باید فقط در فکر ساختن آخرت خود باشد، نه آباد کردن دنیاى زودگذر.
متون دینى روشن میسازد که هیچکدام از این اعتقادها با کار و تلاش مباین و متنافى نیست. این اعتقادها، فردِ در صحنه عمل را امیدوار میکند تا با رخ دادن امور غیراختیارى میدان را ترک نکند. در احادیث متعدّد آمده است: هر آنکه بدون انجام عمل در حدّ توان در فکر شفاعت باشد، نصیبى از شفاعت نخواهد برد و پیرو واقعى اولیاى دین، کسى است که خدا را اطاعت و تقوا پیشه میکند و فرایض و وظایف را انجام میدهد (امامخمینى، ۱۳۷۲: حدیث ۳۳).
انتظار فرج هم نوعى صبر براى شخصى است که باید در مواجهه با عقاید باطل و تسلّط اهل ظلم به آینده درخشان اهل تقوا امیدوار باشد و تسلیم بیدینى و بیایمانى نشود؛ پایدار بماند تا زمینههاى تغییر اوضاع فراهم آید. پرهیزگاران بر زمین حاکم شوند و دین را اجرا کنند. این انتظار فرج، سازنده و تحرّک بخش است و افراد را متعهّد میکند که دردوران حاکمیت باطل، از راه حق دست برندارند و با کوشش، زمینه ظهور منجى واپسین را پدید آرند. با این امیدها است که جامعه دینى در اوضاع نامساعد خود را نگه داشته، هیچگاه در فرهنگ غیرخودى هضم نمیشود تا هرگاه فرصت بیابد، با نیروهاى آماده، اهداف دینى را اجرا کند. (مطهرى، ۱۳۶۱: ۶۱ ـ ۶۸).
اعتقاد به معاد نه تنها انسان را از کار باز نمیدارد، بلکه هر گاه شخص معتقد است عملکرد او فقط در دنیا اثر ندارد، بلکه در عالم دیگر به صورت ابدى اثر خود را میگذارد؛ کار خیر فقط پاداش دنیایى ندارد و بهشت عدن را پدید میآورد و کار زشت، اثرش پدید آمدن دوزخ الاهى است، مؤمن در عملکرد خود دقّت بیشترى میکند و آنگاه که در مییابد کمکارى و بیکارى افزون بر ذلّت دنیایى، مطرود دین است و در حیات آخرتى او اثر سوء دارد، دست بهفعّالیت میزند و در انجام بهترین عمل میکوشد. در مباحث آینده دستورهاى دین درباره ارزش کار اقتصادى را مطرح میسازیم و بر اساس آن، روشن میشود اعتقادهاى پیشین، به طور کامل با تلاش در جهت ساختن دنیا سازگاراست.
۵. نظام اخلاقى دینى و هماهنگى با کار اقتصادى
در نظام اخلاقى اسلام به مواردى از خصوصیات مثبت اخلاقى تأکید شده و گاه این موارد، منافى کار اقتصادیقلمداد میشود. برخى از این اخلاقیات عبارتند از توکّل، زهد و ترک دنیا، صبر بر مصیبتها و بلایا، قناعت. اکنون توضیح مختصرى درباره هر یک خواهیم داد تا ارتباط آن با کار اقتصادى و گسترش تولید جامعه مشخّص شود.
۱-۵. توکّل
توکّل تضمین الاهى است براى کسى که حامى و پشتیبان حقّ است به این معنا که انسان به آنچه مقتضاى حقّ است عمل، و در این راه به خدا اعتماد کند. خداوند به همه اعلام کرده، هر کس راه حق را پیش گیرد، به نتیجه میرسد و خداوند نتیجه را تضمین، و از راهروان طریق حق حمایت میکند؛ یعنى در اعمال باید در راه حق کوشید و از راه خداوند منحرف نشد و به حمایت او اعتماد کرد.
معناى توکّل، تعطیل کردن قوا و اعتماد به خدا که او به جاى شخص عمل انجام دهد نیست. کار نکردن وسکون، تضمین الاهى را در پى ندارد. در آیات قرآن. توکّل در موردى مطرح شده که مسلمان امر خطیرى را باید انجام دهد و خداوند دلهره و نگرانى او را با ایجاد اطمینان معنوى از بین میبرد. مؤمن، وکالت خدا را کافى میداند و اعتماد به او را بر اعتماد به دیگران ترجیح میدهد: «وَمَن یَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِکُلِّ شَیءٍ قَدْراً»(طلاق (۶۵): ۳). این آیه به مسلمان تذکّر میدهد که باید در امر مربوط به خانواده، قوانین الاهى را مراعات کند تا عاقبت خیر براى او پدید آرد. مسلمان با فارغ شدن از خود و تمایلات نفسانى فقط به حقیقت اعتماد میکند. غیر متوکّل بر خدا، کسى است که بهسبب عدم سرپرستى خداوند به حال خود رها، و از طریق حق منحرف شده است. «إنَّ أَبْغَضَ الْخَلاَئِقِ إِلَى اللَّهِ رَجُلاَنِ رَجُلٌ وَکَلَهُ اللَّهُ إِلَى نَفْسِهِ فَهُوَ جَائِرٌ عَنْ قَصْدِ السَّبِیلِ مَشْعوفٌ بِکَلاَمِ بِدْعَهٍ…» (الرضى، ۱۳۵۹: خطبه ۱۷، ۵۹). چنین کسى به سبب پیمودن راه خدا و عدم توکّل و اعتماد به اوبه دنبال هواى نفس گمراهى را میپیماید و از هدایتهاى حق در راه زندگى محروم میشود. پیامبران الاهى در جریان دعوت مردم به دین میفرمودند: إِن نَّحْنُ إِلَّا بَشَرٌ مِّثْلُکُمْ وَلکِنَّ اللَّهَ یَمُنُّ عَلَی مَن یَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَمَا کَانَ لَنَا أَن نَّأْتِیَکُمبِسُلْطَانٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ وَعَلَى اللَّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ وَمَا لَنَا أَلاَّ نَتَوَکَّلَ عَلَى اللَّهِ وَقَدْ هَدَانَا سُبُلَنَا وَلَنَصْبِرَنَّ عَلَی مَا آذَیْتُمُونَا وَعَلَى اللَّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُتَوَکِّلُونَ (ابراهیم (۱۴): ۱۱ ـ ۱۲). پیامبران در مقام صبر بر آزار مشرکان، هدایت الاهى و وظیفه تبلیغ را انجام میدادند و بر خدا اعتماد میکردند. با توکّل عوامل سست کردن اراده نابود میشود (مطهرى، ۱۳۵۹: ۱۱۲). همچنین خداوند به پیامبرصلیاللهعلیهوآلهوسلم دستور میدهد که با مؤمنان در امور مشورت کن و آنگاه که تصمیم و عزم بر کارى گرفتى، بر خدا توکّل نما: «فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَیاللَّهِ إِنَّاللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَوَکِّلِینَ» (آلعمران(۳): ۱۵۹).
توکّل مربوط به مقام کار و تصمیمگیرى مهّم اجتماعى است.
۲-۵. زهد، قناعت و ترک دنیا
از ویژگیهاى پسندیده مؤمنان خدا بیاقبالى به دنیا و زخارف آن است. به همان اندازه که دین مردم را به آخرت وحقیقت سوق میدهد، از دنیا و زینت آن گریز میدهد؛ امّا معناى زهد و ترک دنیا این نیست که شخص در امور دنیاییمثل کسب مال و تولید کالا و… فعّال نباشد. اهل دنیا کسى است که هدفى جز دنیا ندارد: «لَمْ یُرِدْ إِلَّا الْحَیَاه الدُّنْیَا» (نجم (۵۳): ۲۹). آنکه علاقه به مال و زن و فرزند، او را از راه خدا باز دارد، اهل دنیا است؛ امّا آنکه از تمام تنعّمات دنیایى براى گسترش راه حق استفاده میکند، اهل آخرت، و عمل او ستوده است. علاقه به فرزند باعث نمیشود که اگر مانع راه حق شد، او را نراند یا ادب نکند. آنکه در کسب مال، هر راهى را برگزیند و به حلال وحرام آن توجّه نکند، اهل دنیا است. انسان ذاتاً دوستدار لذّتهاى دنیایى است؛ ولى برخى آنرا بر امر الاهى ترجیحمیدهند. در مقابل، گروهى دنیا را مسجد و مزرعه آخرت میکنند.
قناعت هم که از ویژگیهاى مؤمنان و خردمندان بهشمار میرود، معناى درست مصرف کردن و جلوگیرى از اسراف و تبذیرمال است نه آنکه در بُعد تولید باید قناعت، و کم تولید کرد؛ البتّه هر گاه کارى با امور معنوى تزاحم یافت ومشغول شدن بیش از حدّ به آن باعث ضرر معنوى به شخص شد، بیشک دین مبین ضرر معنوى را قابل مقایسه باعقبافتادگى اقتصادى نمیداند و مانع دورى انسان از ارتقاى روحى میشود.
زهد به معناى کم مصرف کردن براى بازده بیشتر است. دنیایى که زاهد آن را ترک میکند، سرگرمشدن به تنعّم وتجمّل و دور افتادن از کمال انسانى است. دعوت به زهد در دین، به معناى ترک تلاش و کار و ساختن دنیاى آباد ومستقل نیست. روایات فراوانى را در مباحث آینده ذکر میکنیم که همگان را به کار فرمان داده است. سرور زاهدان عالم بیش از همه کار و تلاش اقتصادى انجام میداد و استفاده از خانه گسترده را در جهت خیررسانى به همنوعان ودستگیرى بیچارگان امر آخرتى میدانست (مطهرى، ۱۳۵۴: ۲۱۶ ـ ۲۱۷؛ رضى، ۱۳۹۵: خطبه ۲۰۹، ۳۲۴)؛ البتّه گاه شخصى به جهت مسؤولیتى که بر عهده دارد، باید در مصرف به حدّاقل ممکن بسنده کند؛ زیرا امور مهمّى وجود دارد که در اجتماع باید مراعات شود. همچنین گاه براى کسى تحصیل علم واجب میشود؛ از این رو به جهت تزاحم کار اقتصادى با کار مهمتر مجبور است از کار اقتصادى دست بکشد و به گسترش دین بیندیشد و کار سختتر را انجام دهد، نه اینکه بیکار بماند.
زاهد مصرف خود را کم میکند تا زمینه ایثار و کمک به غیر براى او فراهم شود. از لذتهاى دنیایى دست میشوید تا بهدیگرانى که نیازمند هستند، کمک کند و نیازمندان جامعه را تأمین کند. نه آنکه در افزایش درآمد و تولید کوتاهی میکند؛ بلکه هر چه میتواند فعّالیت دارد؛ ولى به آن دل نمیبندد. گاه زهد بهسبب همدردى با دیگر افراد است. مؤمن در استفاده از نعمتها زهد میورزد تا همدردى خود را با دیگران نشان دهد. همانطور که گفته شد، این هدف زهد براى زمامداران نقش اساسى دارد و گاه براى آزادگى و نفى هر گونه وابستگى است. بهرهمندى از حلال به هرصورت نوعى دلبستگى را براى انسان پدید میآورد و آزادگى و آزادى او را تحت شعاع قرار میدهد. به همین جهت، پیامبران و اولیاى دین خفیفالمؤونه و سبک خرج بودند. زهد زمینه بهرهمندى لذّات معنوى نیز هست. امور پیشین اهداف زهد مثبت است، نه آنکه زهد زمینه تنپرورى و کسالت باشد (ر.ک: مطهرى، ۱۳۵۹: ۱۶۰ ـ ۱۷۰؛ همو، ۱۳۶۵: ۱۲۵ ـ ۱۷۵؛ همو، ۱۳۵۴: ۲۱۰ ـ ۲۵۴؛ رضایى، ۱۳۸۰).
۳-۵. صبر بر بلا و رضا به قضاى الاهی
با توجّه به آیات و روایات روشن میشود این سجیّه اخلاقى هم مانند توکّل براى کسى ستوده است که در صحنه عمل و زندگى با همه کوششى که دارد، گاه به نتیجه دلخواه نمیرسد. از آنجا که انسان نمیتواند مجموع عوامل مؤثر بر طبیعت و دنیا و روحیات انسانها را در اختیار خود بگیرد، گاه با همه زحمت، انتظار او برآورده نمیشود و خلاف خواسته او رخ میدهد، در اینجا باید تن به این علل و اسباب بدهد، از این رو حسینبنعلیعلیهالسلام در صحنه جهاد در سختترین وضع پس از تحمّل شداید بسیار، جمله «رضى بقضائک» را بر زبان راند و به یاران خود صبر را توصیه میکرد. دستور به صبر و امر به تحمّل شداید در مسیر فعّالیت است. خداوند به پیامبر مکرّم اسلام میفرماید:
فَاصْبِرْ کَمَا صَبَرَ أُوْلُوا الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ (احقاف (۴۶): ۳۵).
پیامبران بزرگ خداوند در راه تبلیغ پیام الاهى از معاندان وبیخبران آزار فراوان میدیدند و در آن راه صبر پیشه ساختند. با صبر، ثمره فعّالیت بهدست میآید. باغبان با تحمّل زمستان و رسیدگى به درختان، ثمره درخت را میچیند. خداوند در آیات متعدّد به مجاهدان در میدان نبرد، دستور صبر میدهد و با صبر، هر نفر مؤمن، بر ده نفر غالب میشود. (انفال (۸): ۶۵ـ ۶۶؛ بقره (۲): ۲۴۹؛ آلعمران (۳): ۱۲۰، ۱۲۵). همچنین از دعاهاى مؤمنان این جمله است:
رَبَّنَا أَفْرِغْ عَلَیْنَا صَبْراً وَثَبِّتْ أَقْدَامَنَا (بقره (۲): ۲۵۰).
مؤمن از خداوند در مقام ثبات قدم، صبر میطلبد. در موقعى که باید سختى را تحمّل کرد و از عمل و فعّالیت خسته نشد، صبر میطلبد و آنگاه که توان تغییر اوضاع و چارهاى جز تحمّل مصیبت و بلا را ندارد، به صبر استقامت میجوید و فعّالیت را ادامه میدهد.
۶. اسوههاى عملى
ارزش کار اقتصادى در متون دینى چنان است که برترین انسانها به آن میپرداختند. آیات و احادیث، از آدم تا خاتم را به صورتى معرفّى میکند که براى تأمین زندگى، کار اقتصادى داشتند.
امام صادقعلیهالسلام فرمود: آنگاه که آدم به زمین هبوط کرد، نیازمند به غذا و آشامیدنى شد. مشکل را با جبرئیل طرح کرد. جبرئیل گفت: کشاورزى کن (کلینى، ۱۳۶۲: ج ۵، ۲۸)، و فرمود: خداوند روزى پیامبران را در کشت و زراعت (دامداری) قرار داد تا هیچگاه از باران ناخرسند نباشند. (همان). شغل شبانى را همه انبیا انجام میدادند تا چگونگى راهبرى انسانها را بیاموزند (مجلسى، ۱۳۷۴: ج ۱۱، ۱۵؛ هندى، ۱۴۰۹: ج ۴، ۱۱).
درباره پیامبر اسلام روایات دلالت دارد که افزون بر شبانى گوسفندان در اطراف مکّه، به تجارت هممیپرداخت. قبل از نبوّت در جایگاه عامل تجارى، در کاروان حضرت خدیجه فعّالیت داشت و پس از بعثت، گاه برایتأمین زندگى خرید و فروش میکرد (کلینى، ۱۳۶۲: ج ۵، ۷۵؛ هندى، ۱۴۰۹: ج ۴، ۱۱؛ مجلسى، ۱۳۷۴: ج ۱۶، ۹؛ ج ۱۷، ۳۰۸)؛ و گاه نهال میکاشت (کلینى، ۱۳۶۲: ج ۵، ۷۴).
زندگى امیر مؤمنانعلیهالسلام مشحون از مواردى است که براى تأمین زندگى به کار رو میآورد. از حضرت نقلشده است که روزى گرسنگى شدیدى به من دست داد. در اطراف مدینه در جستوجوى کار بر آمدم. به زنى برخوردم کهکلوخ براى گل کردن جمع کرده بود. قرار گذاشتم که در مقابل هر خشت، یک دانه خرما مزد بگیرم. شانزده عدد ساختم تا آنکه دستانم تاول زد؛ آنگاه شانزده دانه خرما گرفتم و به خدمت پیامبرصلّیاللهعلیهوآلهوسلّم رسیدم و با من از آن خرما خورد (حکیمى، ۱۴۰۸: ج ۵، ۳۲۴). حضرت از مال و زحمت بازوى خود هزار برده آزاد (کلینى، ۱۳۶۲: ج ۵، ۷۴)، و باغهاى بسیارى احداث کرد. چاههاى متعدّدى پدید آورد و به آب رساند و آنان را در راه خدا وقف کرد (طوسى، ۱۴۰۱: ج ۹، ۱۴۸؛ کلینى، ۱۳۶۲: ج ۵، ۷۵). هر گاه از جهاد فارغ میشد، براى آموزش به مردم و داورى بین آنها فرصت مییافت و آنگاه که فراغت مییافت، در باغ خود کار میکرد، در حالى که ذاکر خدا بود (حکیمى، ۱۴۰۸: ج ۵، ۳۴۴). امام سجادعلیهالسلام هر صبح براى طلب رزق از منزل بیرون میرفت. به او گفته شد کجا میروی؟ فرمود: براى گرفتن صدقه خدا براى خانوادهام میروم؛ هر کس طلب مال حلال کند، به منزله کسى است که خداوند به او صدقه داده است (حرّ عاملى، ۱۳۸۳: ج ۱۲، ۴۳؛ ر.ک: حسینى، ۱۳۸۰: ۲۸۶ ـ ۳۰۱).
امام صادقعلیهالسلام نقل میکند که محمّد بن منکدر میگفت: گمان نمیکردم از على بنالحسینعلیهماالسلام فرزندى برتر از اوبه جا بماند تا آنکه روزى محمد بن علیعلیهماالسلام را در اطراف مدینه در گرماى شدید دیدم که بر دو غلام خود تکیه کرده است. با خود گفتم، سبحاناللَّه بزرگى از بزرگان قریش در این وقت و با این وضعیت در طلب دنیا و کسب مال است؛ او را موعظه خواهم داد. سلام کردم و او در حالیکه عرق از سر و رویش میریخت؛ پاسخ داد. گفتم خداوند خیرت دهد. تو بزرگ قریش با این وضعیت در این موقع، اگر هم اکنون مرگت فرا رسد، چه میکنى و چه پاسخى در مقابل خداوند خواهى داشت. فرمود: اگر مرگم در این حال رسد، در حال اطاعت و بندگى خدا هستم. خود و خانوادهام را از تو و مردم بینیاز میسازم. من میترسم که مرگم فرا رسد و در حال معصیت باشم (کلینى، ۱۳۶۲: ج ۵، ۷۳ ـ ۷۴).
امام صادقعلیهالسلام به یاران سرمایه میداد تا با آن کار کنند و گاه در باغ با بیل راه آب را باز میکرد؛ در حالیکه هوا بهشدت گرم بود. و میفرمود: دوست دارم شخص براى کسب روزی از حرارت خورشید به سختى بیفتد (همان، ۷۶ ـ ۷۷).
یکى از اصحاب امام کاظمعلیهالسلام حضرت را در حال کار در زمین مشاهده کرد؛ بهگونهاى که پاهایش غرق در عرق بود. به اوگفت: غلامان و کارگران کجایند؟ (چرا خود را به زحمت انداختهای؟) فرمود: اى علی! کسانى با دستانشان بر زمین کار کردهاند که از من و پدرم بهتر بودهاند. گفتم آنان کیانند. فرمود، رسول خداصلّیاللهعلیهوآلهوسلّم امیرمؤمنان و پدرانمعلیهمالسلام تمام آنها با دستان خود کار میکردند و این از شیوه پیامبران و رسولان و اوصیا و صالحان است (همان: ج ۵، ۷۵ ـ ۷۶). سلمان فارسى صحابى بزرگ پیامبر زمانى که فرماندار مدائن بود، با بافتن زنبیل و فروش آن زندگى خود را اداره میکرد و میفرمود: دوست ندارم جز از دسترنج خود بخورم (ابن ابیالحدید، ۱۴۰۴: ج ۱۸، ۳۵).
موارد پیشین و دیگر احادیث (رضایى، ۱۳۷۷: ۲۷ ـ ۳۷) به صراحت بیان میدارد که اولیاى دین با اینکه براى آنها امکان داشت یا برخوردارى از کمک دیگران و تأمین مالى زندگى کار اقتصادى انجام ندهند، با این باور که کاراقتصادى امرى مطلوب است، آنرا انجام میدادند و این، نشانه مطلوبیت و ارزش ذاتى کار در نظام دینى است که توضیح بیشترى دربارهاش خواهیم داد.
۷. مطلوبیت و ارزش ذاتى کار اقتصادى
انجام کار بدنى سخت است و به صرف انرژى نیاز دارد. بدن با کار خسته میشود و براى رفعخستگى نیازمند استراحت و کسب انرژى دوباره است؛ از این رو گفته میشود کار برخلاف مطلوبیت است و آنچه براى انسان مطلوبیت دارد، استراحت و فراغت و انجام تفریح است. آنچه انسان بهطور طبیعى به آن روى میآورد، راحتى است و طبع بشر از انجام کار دورى میکند. فقط زمانى به کار روى میآورد که کار درآمدزا باشد. از آنجا که درآمد، باعث توان خرید کالا و خدماتى میشود که براى انسان لذّت میآورد و او را از سختى و درد و رنج راحت میسازد، درآمد مطلوبیت دارد. براى کسب درآمد راهى جز کار کردن نیست؛ بنابراین، کار، مورد توجّه انسان نیست؛ ولى به جهت درآمدزا بودن، انسان به آن رو میآورد. به طور معمول، این مطلب فرض اوّلیه در استخراج منحنیهاى عرضه نیروى کار است. منحنی بیتفاوتى شخص بین مقدار درآمد و استراحت ترسیم میشود و چون مجموع استراحت و ساعات کار به ساعات شبانهروز محدود است، تعیین ساعات استراحت به تعیین ساعات کار میانجامد. شاید غیرمطلوب بودن کار در ابتدا صحیح به نظر آید. برخى قائل هستند:
در اندیشه فلاسفه یونان قدیم و آثار افلاطون و ارسطو، کار فعّالیتی از نوع پست و تحقیرآمیز تلقّی میشد.
چون کار بدنى بر عهده بردگان بود، از این رو به تداعى انجام دهندگان آن فعّالیت پست به شمار میآمد. خوار شمردن کار در یونان باستان از این ناشى میشود که فعّالیت براى زنده ماندن یکیاز وجوه مشترک حیوانات و انسانها است. داشتن بردهها کار را از شرایط زندگى انسان آزاد حذف میکند. میل به ایجاد فاصله با زندگى حیوانى موجب شد که یونانیان قدیم، اهمیّت چندانى براى وسایل معیشت و به طور کلّى ثروت مادّى قائل نشوند. آنها در واقع جنبه مادّى زندگى را تحقیر میکردند و شأن را در زندگى سیاسى معنوى و اندیشمندانه میپنداشتند. این نگاه به کار تا دوران جدید ادامه مییابد. در دید قدما انسان یک حیوان فکر کننده است و غایت انسان در فعّالیت فکرى است و در دوران جدید، انسان را حیوان کار کننده تصوّر میکردند که با کار کردن، سرنوشت و سعادت (رفاه) خود را به وجود میآورد. تولید ثروتهاى مادّى که براى قدما پست و تحقیرآمیز بود، از دیدگاه متجدّدین خصلت مهمّ جامعه متمدّن است؛ البتّه با اینکه کار بدنى نزد قدما دون شأن تلقّى میشد، گاه در مواردى بهشدّت آنرا توصیه میکردند؛ زیرا مصلحان اجتماعى، نبود فعّالیت و بیکارى را منشأ فساد میشمردند؛ از این رو کاربدنى را براى کسانى که قادر به فعّالیتهاى فکرى (سیاسی) نبودند، لازم میدانستند. تأکید کلیساى قرون وسطا برکار کردن، ناشى از این دوراندیشى اخلاقى بود؛ در اینجا کار کردن به مفهوم بد در مقابل بدتر(بیکاری) است و هدف از بهکار بردن تولید، افزایش ثروتهاى مادّى نیست؛ امّا در اندیشه مدرن، کار به خودى خودفضیلت به شمار میآید و ذاتاً فعّالیتى هدفمند در جهت ایجاد و تکاثر ثروت تلقّى میشود و آن از لحاظ اخلاقیمذموم نیست (غنینژاد، ۱۳۷۶: ۷۲ ـ ۷۴).
از آنچه نقل شد، بهدست میآید که به نظر نویسنده، تا دوران جدید، کار اقتصادى براى کسب درآمد و ثروت مطلوبیت نداشت. فقط بهتر از بیکارى است که فسادآور بود؛ امّا در دوران جدید تکاثر ثروت مطلوبیت یافت و کار براى آن امر خوب تلقّى شد. آنچه در این کلمات دیده نمیشود، دیدگاه ملل شرقى، بهویژه دین اسلام درباره کار وکسب ثروت است. گویا هر چه پیش از رنسانس در اروپا حاکم بوده، فرهنگ حاکم بر تمام جهان آن اعصار است و توجّه به کار اقتصادى فقط پس از رنسانس به عالمیان عرضه شد. قرون تاریک اروپا را قرون تاریک تمام عالم بهشمار میآورند و اروپایى نماینده جهان، و این خطایى بزرگ است و از عدم توجّه به فرهنگ اسلام و شرق دنیا نشان دارد.
افزون بر این، تغییر دید به کار را منشأ توسعه جهان غرب میدانند. ظهور آیین پروتستان بهویژه فرقه کالوین زمینه تعریف رابطه جدید بین خداوند و انسان، و ساختن دنیا وظیفه انسان شد. این تکلیف الاهى براى انسان، جامعه عقب افتاده را حرکت داد. کار عبادت شد و قبح و زشتى کسب ثروت از بین رفت. ماکس وبر، جامعهشناس شهیر آلمانى، در آثار خود به ویژه در کتاب مشهورش، اخلاق پروتستانى و روح سرمایهدارى ایننظریه را مطرح ساخت. مسأله اصلى وبر، شکل خاص و جدید سرمایهدارى غربى است. او عوامل گوناگونى همچون رشد شهرسازى خود مختار و صنعتى شدن را علّت ظهور سرمایهدارى میداند و روح سرمایهدارى، زمینه رشد عوامل پیشین را ایجاد میکرد. وبر، عنصر اصلى را فهم نوع خاصّى از باورهاى مذهبى میداند. او با پژوهشهاى آمارى خود نشان میدهد که در مناطقى از آلمان که گروههاى مذهبى متفاوت بهسر میبردند، پروتستانها در وضعیت نامتعادلى ازثروت به سر میبرند و مهمترین موقعیتهاى اقتصادى را در اختیار دارند.
در دیدگاه لوتر فرد باید همواره در همان شغل و وضعیتى که خدا برایش مقرّر کرده است، باقى بماند؛ ولى در دیدگاه کالوینیسم، سرنوشت بشر، یکبار براى همیشه تعیین شد، و شایستگى فرد هیچ تأثیرى در تغییر آن ندارد. چنین اعتقادى، احساس تنهایى درونى را در فرد تقویت میکند. فرد با روبهرو شدن با سرنوشت محتومش مجبور است به تنهایى اینراه را بپیماید و آیین مذهبى و شعایر و کشیش کمک و وسیله نیل به رستگارى نیستند. جهان به منظور ستایشعظمت خدا وجود دارد و مسیحى رستگار، با عمل خود میتواند این عظمت را افزایش دهد. مؤمن براى یقین بهآمرزش خود با سختکوشى در حرفه، اعتماد به نفس مییابد و به رستگارى خود یقین مییابد. تبیین فعّالیت شغلى دنیایى بهصورت مناسبترین وسیله تحصیل چنین یقینى وجه تفاوت کلیساى اصلاح شده با آیینلوترى است که زندگى مذهبى را به سوى عرفان و احساس گرایى میکشاند. وبر، با استناد به متون دینى نمایندگان پروتستانتیسم تأکید فوقالعاده آن را بر کسب ثروت مورد اشاره قرار میدهد. ثروت فقط در صورتى ناپسند است که درجهت دنیایى، تن آسایى و وسوسههاى جسمانى باشد؛ امّا اگر فعّالیت شغلى فعّالانه تلاش براى افزایش عظمت خدا باشد، نه تنها مطلوب است، بلکه مانع اتلاف وقت میشود؛ از این رو نه فقط تحصیل ثروت که لازمه شغل است، توجیه اخلاقى مییابد، بلکه کسب سود در قلمرو مشیت الاهى قرار میگیرد و کامیابى در شغل، نشانه آمرزش الاهى و بهشتى بودن فرد است. (مهدویزادگان، ۱۳۷۸: ۳۱ ـ ۳۸).
ماکس وبر، در تحقیقات جامعهشناسى مربوط به ادیان، فقط فرقه پروتستانى را درایجاد نظام سرمایهدارى توانا دید. او درباره اسلام تحقیقات ناتمامى را انجام داد و در آن، علّت عدم پیدایى نظامسرمایهدارى را در ممالک اسلامى، وجود مفاهیمى مثل قضا و قدر در متن دینى میداند و به نظر او، اسلام نیز مانند مذهب کاتولیک از زمینهسازى توسعه اقتصادى ناتوان است. دیدگاه وبر درباره تمام مذاهب از جمله اسلام، نقد و بررسى و در دیار اسلام از زمانسیدجمالالدین اسدآبادى تا کنون نقدهایى بر آن گفته شده که ورود به آن خارج از حیطه این نوشته است (ر.ک: عنایت، ۱۳۵۳). آیا زمینههاى تحقّق توسعه اقتصادى آنگونه است که وبر میگوید یا عوامل دیگری هم هست که بدون آن امکان ندارد توسعه رخ دهد؟ در برخى نقدها بین عملکرد اسلام و مسلمانان تفاوت قائل شده، و فرهنگ اسلامى را مضادّ توسعه ندانستهاند (رودنسون، ۱۳۵۸).
ما در اینجا درصدد اثبات مطلوبیت کار ازدیدگاه اسلام هستیم. کار افزون بر اینکه به جهت ثروت زا بودن مورد رغبت است و از این جهت میتواند زمینه توسعه را فراهم سازد، ارزش ذاتى نیز دارد و این مرتبه بالاترى است و شاید بتوان نظیر این فرهنگ را در برخى ملل خاور دور مشاهده کرد که بدون درخواست مزد هم گاه حاضر هستند اضافهکارى انجام دهند (نقیزاده، ۱۳۷۶: فصل اول؛ درّدارى، ۱۳۷۳: بخش دوم). در متون دینى، مواردى نقل شده که به ما نشان میدهد فرهنگ دین، کار را ذاتاً ارزشمند میداند و طبعاً انسان مؤمن علاقهمند به اجراى مطلوب دینى است. آنچه میتوان از آن براى ارزش ذاتى کار بهره برد، عبارتند از:
۱. کار اقتصادى در متون دینى عبادت و به مثابه جهاد در راه خدا شمرده شده است (صدوق، ۱۳۸۳: ۳۶۶؛ عاملى، ۱۳۸۳: ج۱۲، ۱۱). امام صادقعلیهالسلام از یاران خود درباره وضعیت معیشت فردى پرسید گفتند: به عبادت میپردازد و معاش او را برادرش تأمین میکند. فرمود: «واللَّه الذى یقوته اشدّ عباده منه» (کلینى،۱۳۶۲: ج۵، ۷۸). سوگند به خدا! آنکه معاش او را تأمین میکند، عبادت برتر را انجام میدهد. در این زمینه روایات بسیاری است.
۲. خداوند، عمران و آبادى زمین را از بشر خواسته است؛ بنابراین، عمران و آبادى مطلوب خداوند متعالى است: «هُوَ أَنشَأَکُم مِنَ الْأَرْضِ وَاسْتَعْمَرَکُمْ فِیَها» (هود (۱۱): ۶۱). او شما را از زمین پدید آورد و در آن شما رااستقرار داد [و عمران آن را خواستار شد]. «هُوَ الَّذِى جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ ذَلُولاً فَامْشُوا فِى مَنَاکِبَها وَکُلُوا مِن رِزْقِهِ وَإِلَیْهِالنُّشُورُ» (ملک (۶۷): ۱۵). او است کسى که زمین را براى شما رام کرد؛ پس در فراخناى آن رهسپارشوید و از روزى «خدا» بخورید و رستاخیز به سوى او است.
۳. خداوند کار و تلاش اقتصادى را طلب فضل الاهى مینامد و مؤمنان را پس از انجام عبادت به آن فرا میخواند: «وَجَعَلْنَا آیَه النَّهَارِ مُبْصِرَه لِّتَبْتَغُوا فَضْلاً مِن رَبِّکُمْ» (اسراء (۱۷): ۱۲)، و نشانه روز را روشنى بخش کردیم تا «درآن» فضلى از پروردگارتان بجویید. «فَإِذَا قُضِیَتِ الصلوه فَانتَشِرُوا فِى الْأَرْضِ وَابْتَغُوا مِن فَضْلِ اللَّهِ» (جمعه(۶۲): ۱۰) و چون نماز گزارده شد، در «روی» زمین پراکنده، و فضل خدا را جویا شوید.
ابتغاى فضل الاهى همان کار اقتصادى است که پس از انجام عبادتى مثل نماز جمعه باید به آن پرداخت. کار نباید مزاحم اوقات عبادت شود: «فَاذا نُودِى للصلوه مِن یَوْمِ الْجُمُعَه فَاسْعَوْا إِلَی ذِکْرِ اللَّهِ وَذَرُوا الْبَیْعَ» (همان: ۹)؛ ولى پس از انجام عبادت، کار نه تنها ناپسند نیست، بلکه طلب فضل و رحمت الاهى قلمداد میشود. در توضیح آیه، امام صادقعلیهالسلام فرمود من درباره حاجتى که خداوند آنرا کفایت کرده است، حرکت میکنم و فقط قصدم این است که خداوند مرا در حال طلب حلال مشاهده کند. آیا کلام خدا را نشنیدهاى که فرمود: «فاذا قضیت الصلوه فانتشروا فیالارض و ابتغوا من فضلاللَّه» (طبرسى، ۱۴۱۲: ج۱۰، ۲۸۹).
۴. در برخى روایات آمده است که امامانعلیهمالسلام کار اقتصادى را فقط به جهت امتثال امر الاهى نه کسب سودانجام میدادند. افزون بر روایت پیشین، از امام صادقعلیهالسلام نقل شده که فرمود:
انى لاعمل فى بعض ضیاعى حتى اعرق و انّ لى من یکفینى لیعلم اللَّه عزوجل انى اطلب الحلال (کلینى، ۱۳۶۲: ۵/ ۷۷)
من در زمین زراعتى کارمیکنم تا عرق کنم با اینکه افرادى هستند که به جاى من کار کنند. هدف من این است که خداوند مرا در حال کسبروزى حلال مشاهده کند.
در حدیث دیگرى نقل شده است که امام صادقعلیهالسلام هزار و هفتصد دینار به یکى از یاران خود به نام عذافر داد وفرمود:
اتجر بها ثم قال: أما إنّه لیس لى رغبه فى ربحها و ان کان الربح مرغوباً فیه و لکنى أحببت ان یرانى اللَّهعزوجل متعرضاً لفوائده (همان: ۵/ ۷۳).
با این اموال تجارت کن؛ سپس فرمود: همانا منرغبتى به سود تجارت ندارم. هر چند سود انگیزه و مورد رغبت است، علاقهمندم خداوند مرا در معرض کسب منافع آن مشاهده کند.
عذافر در تجارت صد دینار سود برد. حضرت خوشحال شد و فرمود سود را به سرمایه بیفزا.
۵. در کلام اولیاى دین ترک تلاش و کار عامل بیخردى و بیاعتبارى و تبعیت از دستور شیطان قلمداد شده است. معاذ بن کثیر از یاران امام صادقعلیهالسلام پارچهفروش بود. به حضرت گفت: تصمیم دارم بازار را ترک کنم؛ زیرا به اندازه کافى مال دارم. امام فرمود: با این عمل بیاعتبار میشوى (همان، ۱۴۸). در حدیث دیگر آمده است کهحضرت به معاذ گفت: توان تجارت را از دست دادهاى یا به آن بیرغبت شدهای؟ معاذ گفت: منتظربرقرارى دولت شما هستم (در زمان قتل ولید بن عبدالملک) و مال فراوانى دارم و بدهکار کسى هم نیستم و گمان نمیکنم تا وقت مرگم هم صرف شود. حضرت فرمود:
لا تترکها فإن ترکها مذهبهللعقل اسع على عیالک و ایاک انیکون هم السعاه علیک.
تجارت را رها نکن که زمینه نابودى خرد است. براى خانوادهات بکوش و آنان را برخود با این عمل تحریک مکن (همان).
۸. اهداف، انگیزهها و آثار کار
انسان در فعّالیت و تلاش اقتصادى اهداف گوناگونى میتواند در نظر داشته باشد. انگیزه فرد ممکن است فردى یا اجتماعى باشد؛ مالى یا غیرمالى باشد. انگیزه ممکن است از روى طبع و سرشت انسانى ابتدا در ذهن و فکر انسانشکل بگیرد یا به جهت پذیرش اعتقاد یا هدف خاصّى انگیزه ایجاد شود. آثار کار گاه امرى مقصود است و گاه اثر بهصورت قهرى بر کار مترتّب میشود. از لابهلاى متون دینى، آنچه را بهصورت هدف، انگیزه و اثر کار است، مطرح میکنیم. اهداف و آثار، یا دنیایى یا آخرتى و در دنیا، یا فردى یا اجتماعى است.
۱-۸. اهداف و آثار دنیایى فردی
أ. کسب درآمد و تأمین معیشت زندگى خود و خانواده: شاید نخستین انگیزه هر شخصى در انجام کار این است کهبهواسطه کار، نیازهاى خود را تأمین کند. انسان، نیازمند آفریده شده است و براى غذا، پوشاک، مسکن، باید از طبیعت بهره گیرد. محصول طبیعت اغلب آماده مصرف نیست؛ گرچه برخى محصولات اینگونه هستند. در متون دینى، هرگاه کسى به همین قصد سراغ کار رود تا نیاز خود را برطرف سازد، کار او عبادت شمرده شده و طبق دیدگاه فقهى، کار براى تأمین معاش واجب است و انسانى که در راه کسب درآمد براى تأمین زندگى سختى میبیند، خداوند به او ثواب میدهد و پیامبر گرامى اسلام بر چنین دستى بوسه میزند. از امام صادقعلیهالسلام نقل شده که وقتى پیامبرصلّیاللهعلیهوآلهوسلّم از جنگتبوک مراجعت کرد، سعد انصارى به استقبال وى آمد. حضرت با او مصافحه کرد، دست او را زبر و خشن دید. فرمود: چه صدمهاى و آسیبى به دستت رسیده است؟ گفت: با طناب و بیل کار و درآمد آنرا صرفمعاش خانوادهام میکنم. حضرت دست او را بوسید و فرمود:
هذه ید لاتمسّها النار.
این دستى است که آتشجهنّم به آن نمیرسد (جزرى، ۱۳۷۰: ج ۲، ۳۳۷).
کسب درآمد فقط براى تأمین ضروریات زندگى نیست؛ بلکه شخص میتواند براى تأمین وسایل رفاهى خود و خانواده کار کند.
پیامبرصلّیاللهعلیهوآلهوسلّم فرمود:
از سعادتهاى مسلمان، داشتن منزلى گشاده، همسایه صالح و وسیله سوارى مناسب است. (حرّعاملى، ۱۳۸۳: ج ۳، ۵۵۸)،
و امام صادقعلیهالسلام فرمود:
هرچه براى خرید عطر بپردازى، اسراف نیست و مخارج مربوط به عطر پیامبر اکرمصلّیاللهعلیهوآلهوسلّم بیش از مخارج خوراکى او بود (کلینى، ۱۳۶۲: ج ۶، ۵۱۲؛ طبرسى، ۱۳۹۳: ۴۱).
در این زمینه روایات بسیارى وارد شده و مؤمنان را به لباس زیبا، غذاى مناسب، مرکب راهوار، خانه راحت، انگشترهاى عقیق، فیروزه… و غیر آنترغیب کرده و همه دلالت دارد که تأمین موارد پیشین از اهداف کسب درآمد است.
ب. عزّت و شخصیت یافتن: یکى از آثار کار، عزّت یافتن فرد است. شخص با کار کردن نیاز خود را برطرف ساخته، نیازمند کار دیگران نمیشود؛ از دیگران درخواست نمیکند و هزینه او بر عهده دیگرى نیست. امام صادقعلیهالسلام به یکى از یاران خود که دیر به بازار رفته بود فرمود: اُغدُ إلى عزِّک.
پگاه صبح در پى عزّت خود [= کار و کسب] برو (عاملى، ۱۳۸۳: ج ۱۲، ۳، ر.ک: ج ۴، ۱۰، ۵). پیامبر گرامى فرمود:
اگرکسى هیزم جمع آورد و بر دوش بگیرد، آنرا بفروشد و نیاز خود را برطرف سازد از درخواست از دیگران بهتر است(همان، ج ۶، ۳۱۰). مؤمن نباید چشم امید به بیتالمال داشته باشد. باید با کار و تلاش، شخصیت خود را حفظ کند. درخواست کمک از بیتالمال هم، عزّت و شخصیت فرد را از بین میبرد. یکى از یاران پیامبر که در سختی بهسر میبرد، نزد حضرت رفت تا کمک بخواهد. پیامبر وقتى او را دید، فرمود:
هر کسى از ما چیزى درخواست کند، به او میدهیم؛ ولى اگر به دنبال ثروت برود، خدا او را بینیاز میکند. مرد برگشت تا سه بار نزد حضرت رفت و همان سخنان را شنید؛ سپس کلنگى عاریه کرد و از کوه مقدارى هیزم آورد و به مقدارى آرد فروخت و ادامه داد تا اموالیفراهم ساخت. جریان را به پیامبر گفت فرمود: به تو گفتم اگر کسى درخواست کند به او عطا میکنیم؛ ولى اگر بهدنبال ثروت رود، خداوند او را بینیاز میسازد (کلینى، ۱۳۶۲: ج ۲، ۱۳۹).
ج. رشد عقلانی: کار، وسیله تجربه آموختن انسان است و بر رشد عقلانى و اجتماعى او افزوده میشود. امامصادقعلیهالسلام فرمود:
ترک التجاره ینقص العقل (همان: ج۵، ۱۴۸)، رها کردن تجارت، عقل را کاهش میدهد.
التجاره تزید فى العقل (همان)، تجارت عقل را رشد میدهد.
این روایات گرچه درباره تجارت آمده است، به آن اختصاص ندارد. اصولاً تفکّرات انسان در جریان کار و عمل شکل میگیرد و بر حسب آنچه انجام داده، درباره آینده تفکّر میکند. اگر انسان از محیط عمل جدا شود، مسائل جدید براى او رخ نمیدهد ونمیتواند زمینه رشد علم را فراهم کند. با کار و تلاش، انسان در تعامل با طبیعت قرار میگیرد؛ قوانین آنرا درک میکند ورمزهاى آن را کشف میکند. این تعامل باعث رشد عقلانى بشر میشود.
د. کسب آرامش روحی: انسان با کسب درآمد از نظر روحى آرامش مییابد و فرد نیازمند از نظر روحى در اضطراب و نگران است. پیامبرصلّیاللهعلیهوآلهوسلّم فرمود:
انسان هر گاه نیازمندیهاى خود را تأمین کرد، آرام میگیرد (همان: ۸۹).
امام رضاعلیهالسلام فرمود:
انسان آنگاه که مواد خوراکى سالانهاش را تأمین کرد، آرامش مییابد (همان).
هـ . سلامت جسم: از آثار کار، برخوردارى شخص از سلامت و نشاط جسمى است. بیکارى و عاطل بودن، باعث استراحت بیش از حدّ و پدید آمدن روحیه خمودى و یأس و افسردگى در شخص میشود. با کار، اعضاى انسان توان خود را بروز میدهد. امیر مؤمنانعلیهالسلام فرمود:
من یعمل یزدد قوه، (حکیمى، ۱۴۰۸: ج ۵، ۲۹۱ ـ ۲۹۲)، هر کس کار کند، توان او افزوده میشود.
من یقصّر فى العمل، یزدد فتره (همان)، هر که در عمل کوتاهی کند، سستى و ناتوانى او افزوده میشود.
امام صادقعلیهالسلام به فضل فرمود:
اگر تمام نیازهاى مردم تأمین شده بود، از زندگى لذّت نمیبردند. اگر انسانى مدّتى ساکن مکانى شود و همه نیازهاى او فراهم باشد، از بیکارى خسته میشود ومایل است خود را مشغول کند. (مجلسى، ۱۳۷۴: ج ۳، ۸۷).
و. ارزش ذاتى کار: در بحث مطلوبیت کار گذشت که از جمله انگیزههاى کار براى افراد مطلوبیت داشتن ذات کار است.
۲-۸. اهداف و آثار دنیایى، اجتماعی
کار اقتصادى، آثار خاصّى براى اجتماع دارد؛ از جمله:
أ. تأمین نیازهاى اساسى اجتماع: افراد با کار میتوانند نیازهاى افراد جامعه را برطرف سازند. فرد نمیتواند تمام نیازهاى خود را برطرف سازد؛ بنابراین هرکس با انجام کار خاصّى میتواند نیاز مردم را برطرف سازد و درمجموع، نیازهاى تمام افراد تأمین شود (عاملى، ۱۳۸۶: ج ۱۳، ۲۴۴).
ب. رفع فقر و تأمین اجتماعى نیازمندان: با کار و تلاش، فقر اجتماعى از بین میرود و فرد با کسب درآمد میتواند به دیگران کمک کند. مسؤولیت اجتماعى، شخص را به کار فرامیخواند؛ حتّى اگر به درآمد آن نیاز نداشته باشد. فرد باید در بُعد اجتماعى فرد مفید و مؤثّرى باشد. در روایات بسیارى آمده است که حضرت امیرمؤمنان با کار خود باغ احداث، و چاه و قنات حفر میکرد و آنان را براى مردم و کمک به نیازمندان وقف میکرد یا آنکه بردگان بسیارى را با کار و درآمد آن رها ساخت. (کلینى، ۱۳۶۲: ج ۵، ۷۴ ـ ۷۵؛ طوسى، ۱۴۰۱: ج ۹، ۱۴۸).
روایات متعدّدى درباره حقوق مؤمن بر مؤمن رسیده است. امام صادقعلیهالسلام فرمود:
مسلمان برادر مسلمان است. حقّ مسلمان بر برادر مسلمانش آن است که سیر نشود و برادرش گرسنه بماند؛ سیراب نشود و برادرش تشنه باشد، و ازپوشاک بهرهمند نباشد و برادرش بیبهره بماند (کلینى، ۱۳۶۳: ج ۵، ۷۲).
مؤمن که در اجتماع زندگى میکند، باید حقوق دیگر افراد را بهجا آورد و از جمله این حقوق آن است که در امور مالى به او مواسات داشته باشد و در استفاده از امکانات مالى او را دریابد.
ج. گسترش اخلاق اجتماعى و کاهش مفاسد اجتماعی: یکى از انگیزههاى مهم براى کسب درآمد، توانایى شخص در کمک به دوستان و دعوت از آنها و ارتباط با بستگان و همسایگان است؛ هر چند آنها نیازمند و فقیر نباشند. اگر شخصیتوان مالى نداشته باشد، براى او امکان پذیرایى از دوستان نیست و نمیتواند با بذل هدیه بین آنان که اختلاف دارند، دوستى برقرار کند و نمیتواند از درآمد در جهت گسترش اخلاق اجتماعى بهره ببرد.
از سوى دیگر، بیکارى منشأ بحران اخلاقى فرد و اجتماع است. زمینه تمایل به فساد در فرد بیکار فراهم است. نفسآدمى اگر مشغول کارى نشود، انسان را به خودش مشغول میکند و در پى افکار و خیالات باطل میبرد. امروزه درجوامع انسانى، پدیده اشتغال فقط از بُعد اقتصادى مورد توجّه نیست؛ بلکه بحران بیکارى زمینه مفاسد گوناگون اجتماعى از قبیل اعتیاد، سرقت، اعمال ضدّاخلاقى و تعرّض به زنان، قمار و استفاده از نوشابههاى الکلى است؛ بنابراین از آثار کار و انگیزه روى آوردن به کار، حفظ و سلامت روح انسانى و گسترش اخلاق در اجتماع است. بخش مهمّى از درآمدهاى خانوادهها صرف پر کردن ساعت فراغت فرزندان میشود. از امیرالمؤمنینعلیهالسلام نقل شده است که فرمود:
سستى و تنبلى، کلید غم و بدبختى است و ناتوانى و تنبلى همراه نیازمندى و فقر است و ثمره آن نابودى و بدبختى است. آنکه طلب و تلاش نکند، چیزى نمییابد و به فساد کشانده میشود (ولایى، ۱۳۷۸: ج ۲، ۶۳).
د. افزایش توان اقتصادى جامعه: هر گاه بخشهاى اساسى مردم به کار اشتغال داشته باشند، اقتصاد جامعه رشدخواهد داشت. تولید و درآمد ملّى افرایش مییابد. درآمد دولت به جهت مالیاتها فزونى یافته و امکان ارائه خدماتعمومى به مردم فراهم میشود. نیروى کار همراه با سرمایه، تولید جامعه را رقم میزند. هر گاه نیروى کار بیکار باشد، سرمایه بالقوّه یا بالفعل هم معطّل میماند و توان اقتصادى جامعه ضعیف میشود. افزایش توان اقتصادى جامعه، بدون شک از آثار کار شمرده میشود و انگیزه مناسبى براى مسلمان در روى آوردن به کار است؛ به همین جهت هرگاه جامعه بهکارى نیاز داشت، شخص باید اینگونه «واجبات نظامیه» را انجام دهد و از تلاش خود در این زمینه خوددارى نکند که گاه تلاش در انجام مشاغل مورد نیاز جامعه واجب میشود (صدر: ۱۰۸). امروز جایگاه نیروى انسانیو سرمایه انسانى در رشد و توسعه اقتصادى از مباحث مهم و کلیدى اقتصاد کلان و توسعه است. یکى از انگیزههاى اصلى شخص، رشد اقتصادى است و تقویت این انگیزه میان نیروى کار، آثار پربرکتى دارد. فرد از توجّه به خود خارجشود و حتّى اگر به مال احتیاج ندارد، براى اعتلاى جامعه بکوشد. در دیدگاه دینى، انسان نهتنها در کار خود باید بهفکر دیگر انسانها و جامعه باشد، بلکه اگر از ثمره کار او دیگر موجودات هم استفاده کنند، در نزد خداوند مطلوب است و براى او پاداش آخرتى خواهند نوشت. کمک به عمران و حیات طبیعت و محیط زیست ارزش والایی دارد. از پیامبر اکرمصلّیاللهعلیهوآلهوسلّم نقل شده که فرمود:
ما من مسلم یغرس غرساً أو یزرع زرعاً فیأکل منه انسان أو طیر أو بهیمه الاّ کانت له به صدقه (نورى، ۱۴۰۷: ج ۱۳، ۴۶۰).
مسلمانى که نهالى بکارد یا زراعتى بهعمل آرد و ازآن انسان، پرنده، چارپا استفاده کند، در نامه اعمال او ثواب صدقه نوشته میشود.
در یک حدیث بینظیر از پیامبر اسلام، مطلبى نقل شده که بر جایگاه والاى آبادى و عمران و حفظ محیط زیست دلالت دارد. حتّى اگر از ثمره کار انسان، کسى بهره نبرد و حیوانى هم استفاده نکند، زمین آباد میشود. همینامر انگیزه بسیار خوبى براى مؤمن است که از کار دست نکشد. فرمود:
ان قامت الساعه و فى ایدیکم الفسیله،فاناستطاع ان لاتقوم الساعه حتى یغرسها فلیغرسها» (همان: ۴۶۰).
هرگاه نهال خرما جهتکاشتن در دستتان بود و قیامت برپا شد، اگر قادر بر کاشت آن تا وقوع قیامت بودید، آنرا بکارید. آبادى و عمران زمین براى انسان مطلوبیت دارد، گرچه کسى از آن بهره نبرد (ر.ک: القرضاوى، ۱۴۱۷: ۱۴۹ ـ ۱۵۸).
۳ـ ۸ . اهداف، انگیزهها و آثار آخرتى کار اقتصادی
اعتقاد دینى، عامل بسیار مهم در ایجاد انگیزه است و چنان چه در کلام اولیاى دینى، آثارى براى عملى خاص عنوان شده باشد، مؤمن به جهت باورهاى خود در جهت کسب آن میکوشد و فعّالیت خود را در همان سو قرار میدهد. انسانهاى معتقد به عالم ماورا، کارهاى بسیارى را براى نتایج آخرتى انجام میدهند. از بذل جان جهادگران تا صرفمال دارایان در طول تاریخ، بسیار دیده شده است. هماکنون مکانهاى وقف شده بهوسیله نیکمردان و نیک زنان در جهان به حدّى است که نهادهاى گوناگون در سرپرستى صحیح آن میکوشند. مطلب پیشین روشن است و ما در اینقسمت آنچه را در متون دینى بهصورت هدف یا اثر کار در آخرت مطرح شده میآوریم تا نشان دهیم کار اقتصادى چگونه حلقه واسط بین دنیا و آخرت میشود و شخص با کار اقتصادى بهشت عدن را به چنگ میآورد و رضوان الاهى را نصیب میشود.
أ. بخشش گناهان
کار اقتصادى، شخص را از آمرزش الاهى بهرهمند میکند. پیامبرصلیاللهعلیهوآلهوسلم فرمود:
من بات کالاً من طلب الحلال بات مغفوراًله (کلینى، ۱۳۶۲: ج ۵، ۷۸).
آنکه در راه کسب حلال زندگى او میگذرد، مورد مغفرت الاهی است.
إنّ منالذنوب ذنوباً لایکفّرها صلاه و لاصدقه قیل یا رسولاللَّه. فما یکفّرها. قال: الهموم فى طلبالمعیشه. (النورى، ۱۴۰۷: ج ۱۳، ۱۳).
برخى از گناهان با نماز و صدقه پاک و جبراننمیشود. یاران گفتند چه چیز آنرا پاک میکند؟ فرمود: تلاش در کسب روزی.
ب. حفظ و یارى دین فرد
انسان اگر بخواهد دیندار واقعى باشد و بتواند در معنویت پیشرفت کند نمیتواند از نعمتهاى دنیا و نیازهاى دنیایى چشم بپوشد. مؤمن بهدنبال خیر دنیا و آخرت است: «آتنا فیالدنیا حسنه و فیالآخره حسنه» (بقره (۲):۱۹۷) و خیر دنیا همان برخوردارى از معیشت است. (کلینى، ۱۳۶۲: ج ۵، ۷۱). از پیامبر گرامى نقل شده است کهخداوندا! در نان برکت ده و بین ما و نان جدایى مینداز. اگر نان نداشتیم، توان نماز و روزه و انجام واجبات الاهى را نداشتیم (همان: ۷۳).
نتیجهگیرى
از آنچه ذکر شد، امور ذیل استفاده میشود:
۱. کار در نگاه دین، در گستره هستى جارى است و شخص با کار با مجموعه عالم هستى و خالق آن هماهنگ میشود.
۲. هر نوع کار حلال مطلوب است؛ گرچه برخى از کارها و فعّالیتهاى اقتصادى به جهت اهمیّت آن در متون دینى مورد ترغیب بیشتر قرار گرفته است.
۳. اولیاى الاهى به انواع کارها مثل کارگرى، خیاطى، زرهبافى، صنعتگرى، تجارت، کشاورزى، میپرداختند و کار را فضیلت انسانى وعبادت الاهى میدانستند.
۴. اعتقادات اسلامى، ترغیبکننده فعّالیت اقتصادى است و چون دنیا مزرعه آخرت و از بهترین اعمال صالح، کسب درآمد حلال است، با کار آخرت شخص و ارزش انسانى او تضمین میشود.
۵. اخلاقیات دینى هیچگونه تنافى با تلاش اقتصادى ندارد و عواملى همچون زهد و قناعت مصرف را متعادل میکند، نه آنکه به تولید ضربه بزند؛ از این رو، این امور در جوامع در حال توسعه باعث افزایش پسانداز و افزایش سرمایه جهت تولید بیشتر میشود.
۶. انجام بسیارى از فضایل اخلاقى مثل سخاوت، دستگیرى از فقیران، صله رحم، وقف، کمک به همنوع، نیازمند کسب درآمد بیش ازحدّ نیاز و صرف آن در موارد پیشین است. بدون کار نمیتوان به فضایل اخلاقى دست یافت.
۷. کار اقتصادى به علل گوناگون مورد رغبت مسلمان است. تأمین معاش، رفع احتیاج اجتماع، عزّت نفس، رشد عقلانى، سلامتجسم، زدودن چهره زشت فقر، گسترش اخلاق و نابودى مفاسد اجتماعى، حفظ دین و کسب ثواب آخرتى به همراه مطلوبیت کار، مؤمن رابه کار ترغیب میکند.
۸. گسترش فرهنگ دینى درباره کار زمینه تلاش همهجانبه افراد براى رشد اقتصادى را فراهم میکند و افراد توجّه جدّى به نفس کاردارند تا نوع آن؛ بنابراین خواهند کوشید بیکارى را به هر صورت از خود دور سازند و هر کار حلالى را عزیز داشته، به بیکارى ترجیح دهند.
۹. حاکمیت فرهنگ دینى، اثر مثبت بر بهرهورى نیروى کار و کاهش هزینههاى اضافى مثل اسراف منابع، و اتلاف وقت دارد و روابط انسانى در بازار کار را بهبود میبخشد (رضایى، ۱۳۷۷: ۲۲ ـ ۲۶).
۱۰. کار اقتصادى پیوند دنیا و آخرت است و با آن میتوان حسنه در دنیا و آخرت را کسب کرد.
منبع: فصلنامه اقتصاد اسلامی