فقیهی که سر از بدنش جدا کردند!

فقیهی که سر از بدنش جدا کردند!Reviewed by مدیریت پرچم های سیاه شرق on Sep 7Rating:

شهید ثانى تا سال ۹۵۵در بعلبک ماند و به انجام وظائف سرگرم بود؛ ولی اشتیاق به موطن و دیدار خویشاوندان و دوستان او را بر آن داشت که به شهر خود بازگشته و در آنجا مقیم گردد. لکن از لابلاى نوشته هاى ابن العودى چنین استنباط مى شود که انگیزه مراجعت او عبارت از احساس ‍ فشار شدید و مراقبت جاسوسان و بدخواهانى بود که او را در تنگناى روحى مى‏آزرد. ابن العودى مى گوید: “تاریخ مراجعت شهید به جبع، پایان نقطه فرصت امنیت و سلامت او از حوادث ناگوار بوده … که آن بزرگوار، مرا از آن آگاه ساخت ، و در منزل من ، واقع در جزین در حال اختفاء از دشمنان و بدخواهان بسر مى برد. علت این فشار شدید، اقبال و توجه فزون از حد مردم به شهید ثانى بوده است که همزمان با اقامتش در بعلبک از آن برخوردار بود، و حسودان و بدخواهان نمى توانستند این همه حیثیت و احترام و شهرت را در شهید ثانى تحمل کنند.

شاگردان

شهید همان طور که استادان زیادى داشته و از آنان بهره هاى فراوانى برده است شاگردان فراوانى نیز تربیت کرده و از آنچه خود در طول سالیان دراز و با سختیهاى فراوان آموخته ، به دیگران نیز انتقال داده و کسان زیادى را از سرچشمه زلال دانش خویش سیراب ساخته است ، تنى چند از معروف ترین شاگردان دانشمند و دست پروردگان وى بدین قرارند:

۱ـ سید نورالدین على عاملى جبعى (پدر صاحب مدارک که داماد شهید بوده است .)

۲ـ سیدعلى حسینى عاملى جزینى (مشهور به صائغ )

۳ـ شیخ حسین بن عبدالصمد حارثى عاملى

۴ـ محمد بن حسین ملقب به حر عاملى مشغرى (جد پدرى صاحب وسائل الشیعه )

۵ـ بهاءالدین محمد بن على عودى جزینى (معروف به ابن عودى )

تالیفات

شهید ثانى نویسنده اى زبردست و بسیار پر کار بود و با اطلاعات علمى وسیعى که در علوم مختلف بویژه در فقه داشت توانست در مدت عمر کوتاه خود (۵۵ سال ) آثار علمى و بسیار ارزنده اى را در موضوعات مختلف به جامعه و فرهنگ اسلامى عرضه بدارد و بر میراث پر بار اسلامى بیفزاید. شهید بیش از هفتاد کتاب و رساله در موضوعات گوناگون نوشته است که دو کتاب شرح لمعه  و مسالک وى در فقه، و منیه المرید در اخلاق و تعلیم و تربیت از جمله مهمترین آنهاست .

کتابهاى ذیل نیز از جمله آثار معروف وى مى باشد:

اسرار الصلوه ، البدایه فى الدرایه ، البدایه فى سبیل الهدایه ، تمهید القواعد الاصولیه و العربیه ، حاشیه ارشاد، حاشیه تمهید القواعد، حاشیه القواعد، حاشیه مختصر النافع ، رساله فى صلاه الجمعه ، روض الجنان فى شرح ارشاد الاذهان ، کشف الریبه عن احکام الغیبه ، مسالک الافهام فى شرح شرایع الاسلام و دهها اثر دیگر.

جلوه های معنوی و اخلاقی

از سخنانى که دانشمندان بزرگ اسلامى در ستایش از مقام معنوى و اخلاقى ایشان گفته و وى را ستوده اند به خوبى مقام و مرتبه والا و شخصیت عظیم علمى ، اخلاقى و معنوى او معلوم مى گردد و زندگینامه و تاریخ روشن و سراسر افتخار شهید نیز خود گواهى صادق بر این مطلب است .

شهید ثانی در اخلاق اسلامى ، زهد و تقوا، طهارت و تعالى روح ، دانش و حکمت و اخلاص و پاکى نیت به درجه اى رسیده بود که به گفته بعضى از بزرگان تا مرز عصمت پیش رفته بود.

آن یگانه عصر فردى بسیار فروتن ، خوش اخلاق و خوش برخورد بود. به گونه اى که دیگران در همان دیدار و برخورد نخست شیفته اخلاق پیامبر گونه او مى شدند و مهر و محبت او در دلهاى پاک و با صفا جاى مى گرفت .

شهید در مجلس و جمع یاران ، همانند پیامبر اکرم بود. بى توجه به اینکه موضعى خاص را در جمع دوستان و دیگران به خود اختصاص دهد بالا و پایین مجلس براى او یکسان بود.

وى کارهاى شخصى و بسیارى از امور مربوط به اداره منزل را خود انجام مى داد و در این قبیل کارها دوست نمى داشت دیگرى او را یارى دهد و بار او را بر دوش کشد. حتى براى تهیه سوخت منزل ، به صحرا و جنگل مى رفت و هیزم و بوته هایى را جمع آورى کرده ، بر استرى مى نهاد و به خانه مى برد. و این در زمانى بود که آن شهید بزرگوار در اوج شهرت علمى و موقعیت اجتماعى قرار داشت و از جایگاه و محبوبیت اجتماعى ویژه اى برخوردار بود.

شهید ثانى از دیدگاه علماء و دانشمندان اسلامى

شهرت شهید ثانى جهان اسلامى آنروز را فرا گرفت تا آنجا که تدریجا منزلت علمى او و نیز مقام اجتهادش مورد قبول و اعتراف همگان بوده ، آنهم در حالیکه هنوز بیش از سى و سه سال از عمرش را پشت سر نگذاشته بود. در اینجا نمونه هائى چند از اعترافات علمای بزرگ را راجع به مرحوم شهید ثانی مى آوریم :

۱ . ابن العودی: شهید ثانى از خصلتهاى کمال ، محاسن و نخبه هائى را واجد بوده و قامت شخصیت او با انواعى از مفاخر کمال آراسته بوده ، و کالبد او به جان و روح فرازمندى مى بالید که خویشتن را در جوار او مى یافت . او شیخ و بزرگ و جوانمرد این امت و مبدء و منتهاى فضائل بوده است … لحظه اى از عمرش ‍ را جز در کسب فضیلت مصروف نداشت . اوقات شبانه روزى خود را چنان برنامه ریزى مى کرد که وى را در تمام لحظات سودمند افتد.

۲ . المقابیس: شهید ثانى ، افضل متاءخرین ، اکمل متبحرین ، نادره پسینیان ، یادگار پیشینیان ، مفتى همه طوائف اسلامى ، راهنماى دینى مردم به راهى پایدار و صراطى مستقیم ، مقتداى شیعه ، و نور شریعت بود که سخنان بزرگان از برشمردن مزایا و استیفاء حق او در بیان فضائل پرارزشش نارسا است . و گفتار خردمندان و اندیشمندان سترک ، در گزارش مناقب و خصلتهاى بلندش بسى ناچیز و حیرت گونه مى باشد. در بلنداى فضل و کمال و سعادت در لابلاى شخصیت خود، میان مراتب علم و عمل و شکوه و جلال و شهادت ، گردهم آئى برقرار ساخت ؛ و او در سایه لطف نهان و آشکار خداوند متعال ، بسى موفق و مؤ ید بوده است.

۳ . شیخ حر عاملی: موضع و موقعیت شهید ثانى در فقه و علم و فضل و زهد و عبادت و تقوى و تحقیق و تبحر و عظمت مقام و شکوه منزلت و جامعیت فضائل و کمالات ، مشهورتر از آن است که آنها را بازگو نمائیم . محاسن و اوصاف پسندیده اش بیش از حد احصاء و شمار است ، و مصنفات و آثار علمى او، مشهور و بر سر زبانها است.

۴ . شیخ یوسف بحرانی: شهید ثانى در میان دانشمندان شیعه از برجستگان و رؤساء و اعاظم فضلاء و ثقات ، برشمار است . عالمى است عامل ، و محققى است موفق و موشکاف ، و زاهد و پارسائى است مجاهد که محاسن و اوصاف حمیده اش ‍ فزونتر از آن است که به شمارش درآید، و فضائلش بیش از آن است که کسى بتواند کاملا آنها را غوررسى کند.

۵ . تفرشی: شهید ثانى از دانشمندان موجه و آبرومند شیعه و از رجال مورد اعتماد مى باشد که در خزانه خاطر خویش مایه هاى فراوانى از علم را اندوخته ، و سخنانش پاکیزه از لغزشها بوده است . شاگردان برجسته اى را پرورد، و کتابهاى نفیس و جالبى را تاءلیف کرد، و به خاطر تشیع در قسطنطنیه به شهادت رسید.

۶ . خوانساری: تاکنون ، یعنى حدود سال ۱۲۶۳ ه‍ ق ، در جمع دانشمندان بزرگ و برجسته شیعه کسى را به یاد ندارم که از لحاظ شکوه شخصیت ، سعه صدر، خوش ‍ فهمى ، حسن سلیقه ، نظام و برنامه تحصیلى ، کثرت استادان ، ظرافت طبع ، معنویت سخن ، و پختگى و بى نقص بودن آثار علمى ، به پاى او برسد. بلکه این استاد بزرگوار در تخلق به اخلاق الهى و قرب منزلت ، چنان مى نمایاند که تالى تلو معصوم است ، یعنى بلافاصله در رده پس از معصومان پاک قرار دارد.

۷ . حاج میرزا حسین نوری محدث: شهید ثانى در جمع متاءخرین ، فاضلترین علماء و کاملترین دانشمندان متخصص به شمار مى آید، وى نادره دوران و شخصیت شگفت انگیز پسینیان ، و یادگار بزرگان پیشین ، و مفتى همه طوائف اسلامى و راهنماى مردم به صراط مستقیم، و مقتداى شیعه و…  بوده است .

۸ .  علامه مامقانی: شهید ثانى، داراى محفوظاتى سرشار و نیز پاکیزه گفتار بوده است. و کتاب ما – اگر چه در جهت شرح حال دانشمندان تاءلیف نشده است، بلکه صرفا رجال حدیث در آن گزارش مى شود؛ لکن از امثال این استاد بزرگوار، سطرى و گوشه اى از شرح حال آنها را به منظور تبرک و تیمن در این کتاب یاد مى کنیم.

۹ . علامه امینی: شهید ثانى از بزرگترین حسنات و عطایاى روزگار، و سرشارترین بحر

مواج علم، و زیور دین و آئین اسلام، و استاد فقهاء سترک، و آشنا و ماءنوس با دانش و متخصص در علوم و دانشهاى با ارزش از قبی: حکمت، کلام، فقه، اصول، شعر، ادب، طبیعى، و ریاضى بوده است. آنچه که ما را از زحمت تعریف این استاد بى نیاز مى سازد شهرت جالب و شگفت آور او در تمام این علوم مى باشد. لذا به تعریف و شناساندن نیازى نداریم؛ چون مقام و منزلت علمى و اخلاقیش روشنتر از هرگونه تعریفى مى باشد. و هر چه درباره او مى گویند، کوتاه تر از گامهاى بلندى است که او در این رهگذر برداشته و پائین تر از اوج شهرت او مى باشد. درود خداوند بر او، خدائى که از میان نعماى وافرش چنین نعمتى والا را بر خلق ارزانى داشته، و او نیز به نوبه خود، کرم و احسان خود را به مردم افاضه نموده، و دانش هاى توفیق آفرین و رهائى بخش و علومى که نیاز جامعه را برآورده مى سازد در میان امت رواج داده و بدآنها رونق بخشیده است.

شهادت شهید

روزى دو نفر براى قضاوت و حل موضوعى که با هم اختلاف داشتند نزد شهید مى روند و شهید ثانى هم نظر خود یعنى حکم شرعى و فقهى آن را بیان مى نماید. روشن است که به قول معروف هیچ وقت دو نفر که به نزد قاضى رفته اند هر دو راضى بر نمى گردند. بالاخره یکى حاکم و دیگرى محکوم مى گردد. در اینجا فردى که قضاوت و حکم شهید علیه وى تمام شده بود با ناراحتى زیاد به سراغ قاضى شهر صیدا مى رود که فردى بسیار متعصب و سیاه دل و از قاضیان دربارى به نام معروف بود. او در آنجا از شهید ثانى و نحوه قضاوت وى شکایت مى کند. قاضى معروف هم مامورى را براى دستگیرى شهید به “جبع” مى فرستد اما او موفق به دستگیرى شهید نمى شود. از این سبب نامه اى به سلطان روم  مى نویسد و در آن نامه یادآور مى شود که در اینجا مردى شیعى مذهب پیدا شده و از مرام و مکتب تشیع تبلیغ مى کند و مردم را گمراه مى کند! سلطان سلیم هم ماءمورى را براى جلب و دستگیرى شهید به زادگاه او جبع مى فرستد و از وى مى خواهد تا شهید ثانى را زنده نزد وى ببرد. شهید ثانى پس از اطلاع از این موضوع صلاح مى بیند مدتى از جبع دور شود و مخفیانه زندگى کند.

بنابراین به طور ناشناس به سوى مکه حرکت مى کند اما ماءموران در بین راه به وى دست مى یابند و او را دستگیر مى کنند و از وى مى خواهند تا همراه آنها به اسلامبولمرکز حکومت عثمانى) برود. شهید ثانى از ماموران درخواست مى کند اجازه بدهند وى سفر ناتمام خود را به پایان برده، براى آخرین بار کعبه دلها و قبله آمال ، خانه خدا را زیارت کند و حجه الوداع خویش را به جاى آورد آنگاه همراه آنان به هر کجا مى گویند برود. ماموران درخواست وى را پذیرفته، شهید، خانه خدا را زیارت مى کند و بعد به سوى اسلامبول حرکت مى کنند. در بین راه پیش از آنکه وارد شهر قسطنطنیه(اسلامبول) شوند وقتى به دهکده اى به نام بایزید مى‏رسند مردى به آنان برخورد مى کند و گویا با مأمور دستگیرى شهید سابقه آشنایى داشته است. او با مأمور درباره شهید گفتگو مى کند که کیست و چه کاره است و او را به کجا مى برد. آن مامور هم ماجرا را براى وى بیان مى‏کند. آن فرد شیطان صفت و دیو سیرت در گوش مامور زمزمه مى‏کند که اگر شهید ثانى را زنده به درگاه سلطان ببرد به موجب کوتاهى و سهل انگارى که نسبت به دستور سلطان داشته است(اجازه دادن به شهید براى زیارت خانه خدا) مؤاخذه مى‏گردد. افزون بر این او در آنجا(اسلامبول ) دوستان و یارانى دارد که ممکن است در بین راه یا هنگام ورود به شهر وى را شناخته، او را از چنگ وى آزاد کنند، و تازه جان خود مامور نیز در معرض خطر قرار مى گیرد. بنابراین بهتر است او را همانجا کشته، سر وى را نزد سلطان ببرد. آن مامور سنگدل و سیاه دل نیز تسلیم سخنان شیطانى آن فرد مى شود و همانجا در پانزدهم رمضان سال ۹۶۵ هجری قمری در کنار دریا آن فقیه بزرگ و عالم ربانى و مرد خدا را به شهادت مى رساند و دست ناپاک خود را به خون یکى از بهترین و پاک ترین فرزندان اسلام و قرآن آلوده مى‏سازد.

سپس سر مبارک شهید را از تن جدا کرده، در ظرفى نهاده، روانه درگاه سلطان سلیم مى گردد و پیکر پاک و مطهر شهید را همانجا روى خاک در ساحل دریا رها مى نماید.

گفته شده در آن شب گروهى از ترکمنها که در آن نواحى بودند، مى بینند انوارى از آسمان پایین مى آید و بالا مى رود! پس از جستجو به پیکر بى سر و غرقه به خون شهید ثانى بر مى‏خورند و بدون اینکه آن را بشناسند و هویت او را تشخیص دهند، آن بدن پاک را همانجا به خاک سپرده، گنبد کوچکى نیز بر مزار او مى سازند. آن مامور و قاتل جنایتکار نیز وقتى به دربار عثمانى مى رسد به جاى پاداش به سبب تخلف از دستور سلطان سلیم که به وى سفارش کرده بود شهید را زنده نزد وى بیاورد، بى درنگ به سزاى جنایت بزرگ خود رسیده، اعدام مى‏گردد.

منابع:

ــ مفاخر اسلام، على دوانى، امیرکبیر، تهران.

ــ ریاض العلماء، عبدالله افندی، ترجمه محمدباقر ساعدی، آستان قدس رضوی، مشهد.

ــ روضات الجنات، محمدباقر خوانساری، ترجمه محمدباقر ساعدی، کتاب‏فروشی اسلامیه، تهران.
ــ آداب تعلیم و تربیت در اسلام، شهید ثانی، ترجمه محمد باقر حجتی، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، تهران.
سایت ابنا، سید محمد ناظم زاده قمی.

About مدیریت پرچم های سیاه شرق

Check Also

سید هاشم حداد

دستور ویژه آیت الله قاضی به سید هاشم حداد

دستور ویژه آیت الله قاضی به سید هاشم حدادReviewed by مدیریت پرچم های سیاه شرق …