نقد و بررسی فیلم «۱۲ تپش در دقیقه» (۱۲Beats Per Minute)

نقد و بررسی فیلم «۱۲ تپش در دقیقه» (۱۲Beats Per Minute)Reviewed by محمدرضا on Sep 13Rating: ۵.۰نقد و بررسی فیلم «۱۲ تپش در دقیقه» (۱۲Beats Per Minute)نقد و بررسی فیلم «۱۲ تپش در دقیقه» (۱۲Beats Per Minute) برای مبارزه با یک مشکل فراگیر چه چیزی لازم است؟ دانش، شجاعت، انعطاف پذیری، قاطعیت اما در

User Rating: Be the first one !

نقد و بررسی فیلم «۱۲ تپش در دقیقه» (۱۲Beats Per Minute)

برای مبارزه با یک مشکل فراگیر چه چیزی لازم است؟ دانش، شجاعت، انعطاف پذیری، قاطعیت اما در

عین حال استدلال‌هایی همه فهم، دوستی‌ای که هم دلسوزانه و تسلی بخش باشد و واقع‌بینانه، حس

شوخ‌طبعی‌ای به‌جا و البته حجم بالایی از موسیقی و رابطه‌ی ج*نسی. کارگردان فرانسوی یعنی آقای «رابین کامپیلو» این موضوع را به خوبی در اثر جدید خود یعنی «۱۲۰ تپش در دقیقه»(۱۲۰ Beats per Minute) درک کرده است، اثری جذاب، بی‌پروا، درگیرکننده و هیجان‌انگیز که درباره فعالین پاریسی حوزه‌ی بیماری ایدز در اوایل دهه ۱۹۹۰ است. فیلم آقای «کامپیلو» که دیدگاه غیرآمریکایی و غیرقابل ارزش‌گذاری‌ای درباره این مسئله سلامت جهانی دارد که به عقیده بسیاری اثر بدی بر روی دیدگاه مردم به نسبت همجن*سگراها در قرن جدید گذاشته است، جایگاه متفاوت و شجاعانه‌تری به نسبت آثاری همچون «فیلادلفیا»(Philadelphia) و «باشگاه خریداران دالاس»(Dallas Buyers Club) اتخاذ کرده است. این فیلم که از ورودی‌های قوی جشنواره فیلم کَن محسوب می‌شود و از نشان‌دادن صحنه‌های اروتیک ابایی ندارد، به لحاظ احساسی به حد کافی قوی است که بتواند از یک فیلم درباره همج*نسگرایان فراتر برود.

کسانی که اثر قبلی آقای «کامپیلو» یعنی «پسران شرقی»(Eastern Boys) را که عنوان بسیار فوق‌العاده‌ای بود را ندیده‌اند، ممکن است که او را بیشتر به خاطر تدوین و دستیار نویسنده در آثار کارگردان فرانسوی یعنی «لارنت کانتت» بشناسند. اگرچه که «کانتت» هیچ دخالت مستقیمی در ساخت «۱۲۰ تپش در دقیقه» نداشته است- از او در بخش پایانی فیلم و پایان‌بندی در حد یک«با تشکر از» تقدیر می‌شود- اما روح کلی همکاری‌های این دو را می‌توان در این اثر نیز حس کرد، علی‌الخصوص در فیلمنامه‌ی سرِ پا و ادبی که به کمک فعال بیماریِ ایدز یعنی «فیلیپ» منگئوت» نوشته شده است. اثر قبلی این دو نفر یعنی «کلاس»(The Class) که جایزه نخل طلای جشنواره‌ی کَن را برده بود تکیه خود را بر روی مجادله و بحث بین گروه‌های مشخص به عنوان نحوه‌ی روایت خود به دست آورده بود. در این اثر اما به جای یک کلاس در دبیرستان، شاهد یک سالن سخنرانی در یک پیش‌دانشگاهی بی نام و نشان در پاریس هستیم که در آن فعالین حوزه ایدز گرد یکدیگر می‌آیند تا درباره برنامه‌های پویش خود که درباره ایدز است به صحبت کردن بپردازند.

شعبه فرانسوی این حرکت که در دهه ۱۹۸۰ در نیویورک پایه‌گذاری شد، گروه‌های مختلف را در دنیای خارج به خوبی می‌پذیرد؛ از مبتلایان به ایدز در میان نسل‌ها و جنسیت‌های مختلف گرفته تا والدین و متحدان این گروه‌ها که در اثر این فاجعه تحت تاثیر قرار گرفته اند(«کانتت» و «منگئوت» هر دو عضو این جامعه هستند و «مگنئوت» در اواخر دهه ۱۹۹۰ به عنوان رئیس این انجمن فعالیت می‌کرده است). البته علی‌رغم ظاهر بر حق‌ش، این مجموعه به دلیل مدیریت‌ها و سیاست‌های مختلف و حتی وضعیت متفاوت خود بیماری دچار پستی و بلندی‌های زیادی شده است. وقتی «ناتان» (با بازی تماشایی آرنولد والویس) وارد گروه می‌شود، با برخوردی سردی از سوی اعضایی که مبتلا هستند مواجه می‌شود. او که جوانی محتاط، جذاب و بدون ابتلا به ویروس است، در برابر این بیماری با بیمناکی از خودش محافظت می‌کند. او متوجه می‌شود که تلاش‌هایش برای پیدا کردن واکسنی که از افراد غیرآلوده محافظت می‌کند از نگاه افراد گروه کند و بی‌ثمر است. «شان» (با بازی ناهاول پرز بیسکایات) یکی از این افراد شکاک است. او که روحیه جنگنده‌ای دارد، قویاً به آن چیزی که تلاشی بی‌سرانجام در پیشرفت درمان ایدز می‌بیند معترض است.

خط مشی‌های مختلف گروه از همان ابتدای فیلم مشخص‌ می‌شوند: پیامد تلاش برای به هم‌ریختن یک کنفرانس دارویی. جایی که بین «سوفی» (ادل هانیل) که قصد اعتراضی مسالمت‌آمیز از طریق به هوا فرستادن بالن‌هایی محتوی خون مصنوعی دارد و شان که می‌خواهد سخنرانی اصلی مراسم شب را زندانی کند اختلاف پیش می‌آید. چه چیزی خشونت محسوب می‌شود؟ و چقدر می‌توان دست به خشونت زد برای اینکه شرکت‌های درمانی را وادار کرد تا دست به کاری برای درمان بیماری بزنند؟ این موضوع به نقطه آغاز بحث‌های هفتگی گروه بدل می‌شود. جایی که شان و بقیه کسانی که مانند او وضعیت سلامتی‌شان روزبه‌روز در حال بدتر شدن است، می‌ترسند که فرصت کافی برای استفاده از تاکتیک‌های دیپلماتیکی که «سوفی» و «تایباولت» (آنتونی راینارتز)، رهبر گروه، پیشنهاد می‌دهد نداشته باشند.

بدین ترتیب مباحث فیلم به سمت مساله مرگ و زندگی و اضطرار ناشی از آن می‌رود و با علایق فکری و روحی‌اش برای پرداختن به آن چیزی که دیالوگی از فیلم «سیاست‌های مربوط به زندگی از نگاهی اول شخص» می‌نامد پیوند می‌خورد. این روابط متقابل به کمک تیم بازیگری خوب و به خصوص بازی تحسین‌برانگیز «پرز بیسکایات»_که در لحظه‌ای از عصبانیت به خونسردی و بالعکس تغییر حالت می‌دهد_به گونه‌ای روان و جذاب به تصویر کشیده شده است.

علی‌رغم اینکه رابطه‌ای هیجان‌انگیز بین شان و ناتان شکل می‌گیرد و جوانه‌های یک ارتباط عاطفی دوسویه بین آن‌ها شکفته می‌شود در طول ۱۴۰ دقیقه مدت زمان فیلم، چندان که باید و شاید به درون کاراکترها وارد نمی‌شویم. تصویر صریح و احساسی فیلم از زندگی جنسی تحت خطر اما کماکان فعال این زوج، مبارزه ایدئولوژیکی ACT UP را ملموس و انسانی می‌کند: این افراد نه تنها می‌خواهند که از درمان عاری از تبعیض پزشکی و اجتماعی برخوردار باشند، بلکه می‌خواهند پشت درهای بسته هم بدون ترس به عشق‌ورزی بپردازند. مرکز احساسی فیلم یک صحنه آمیزش جنسی طولانی‌ست که به طرز لطیف و زیرکانه‌ای در زمینه‌ای آبی خاکستری توسط «ژان لاپویری»، فیلمبردارِ فیلم، تصویربرداری شده است و در طول آن نماهایی از عشق‌بازی این دو نفر به فلش‌بک‌هایی از روابط جنسی گذشته هر کدامشان پیوند می‌خورد.

«کامپیلو» مشابه پسران شرقی، دیگر فیلم برجسته او، با کمک

فیلمبرداری ساده و بی‌پیرایه تماشاگران را با یکی از جسورانه‌

ترین هم‌آمیختگی‌های تصویر و صدا در آثارش به شگفت می‌آورد.

عنوان کنایی فیلم، نه تنها ضربان قلبی که در بیمارستان‌ها روی

مانیتور نقش می‌بندد، بلکه ریتم موسیقی الکترونیک که جای

جای فیلم در دیسکوها پخش می‌شود و در خلال آن عشق و

مرگ و ایدئولوژی برای چند لحظه در شور و هیجان سکوی رقص

محو می‌شوند را نیز به یاد می‌آورد. در یکی از بامزه‌ترین صحنه‌

های «۱۲۰ تپش در دقیقه»، مادری به خاطر اینکه عبارت «ایدز

منم، ایدز تویی، ایدز ما هستیم» را به عنوان شعار کمپین پیشنهاد

می‌دهد، مسخره می‌شود. در پایان شما متوجه می‌شوید که انتقادها

به او از کجا سرچشمه می‌گیرد: فیلم شهوت‌آلود، هوشمندانه و

عمیقاً انسانی کامیلو بیش از همه در آن یک یا دو میان نشئه‌آوری

تکان دهنده است که گویا ایدز اصلاً هیچکس نیست!

About writer

Check Also

ماتریکس 2021

نقدی بر «رستاخیزهای ماتریکس» :خانم واچوفسکی؛ کاش یک ماتریکس را برای ما باقی می‌گذاشتید!

نقدی بر «رستاخیزهای ماتریکس» :خانم واچوفسکی؛ کاش یک ماتریکس را برای ما باقی می‌گذاشتید! از …