۲. صدّوقیان: صدّوقیان به جای نماز، برای قربانی اهمیت ویژهای قائل بودند. بسیاری از کاهنان هیکل سلیمان و حاخام های سنهدرین از این فرقه برخاستند. صدّوقیان بر خود لازم میدیدند سنتهای گذشته را حفظ کنند و با تجدید نظر و تفسیر به رأی فریسیان و آداب و عادات آنان مخالفت می ورزیدند.
آنان قائل به جسمانیت خدا بودند و می گفتند قربانی و هدایایی که در راه خدا میدهیم، مانند چیزهایی است که به یک پادشاه یا حاکم بشری داده می شود. صدوقیان جاودانگی نفس و قیامت را انکار می کردند و می پنداشتند سزای نیکی و بدی در همین دنیا داده می شود و در مورد اراده انسانی به اختیار مطلق معتقد بودند. صدوقیان مانند فریسیان با حضرت مسیح (علیه السلام) مخالف بودند. پس از خرابی اورشلیم در سال ۷۰ م. دیگر اثری از این فرقه باقی نماند.
۳. سامریان: این فرقه پس از بازگشت از اسیری بابل پدید آمد و برخی معتقدند که نژاد آنان اسرائیلی نیست و احتمالا مخلوطی از اسرائیلی و آشوری است. همچنین تورات این فرقه با تورات رایج اندکی اختلاف دارد و زبان سامری نیز با زبان عبری متفاوت است که البته این تفاوت اندک آن را از عبری بودن خارج نمی کند. این فرقه به مسائل مذهبی توجه مخصوصی دارد و مراسم ویژه ای انجام می دهد.
۴. اسنیان: این گروه حدود دو قرن پیش از میلاد به وجود آمدند و با خراب شدن اورشلیم، آنان نیز مانند صدوقیان و بعضی فرقه های دیگر از بین رفتند و جز نامی از ایشان باقی نماند. اسنیان مالکیت فردی را قبول نداشتند و به ازدواج روی خوشی نشان نمی دادند. در روز چندین بار غسل می کردند. هنگام طلوع فجر از خواب برمی خاستند و پس از عبادت تا ظهر به کار مشغول می شدند. گفته می شود قبله آنان خورشید بود، نه معبد سلیمان. به عقیده برخی دانشمندان، افکار این فرقه زیربنای مسیحیت فعلی گردید. حتی ممکن است اعضای این فرقه همگی مسیحی شده باشند.
۵. قانویان: بر گروهی اطلاق می شد که با شدت تمام با استیلای رومیان بر فلسطین مخالفت می کردند. آنان معمولا خنجری در زیر لباس خود مخفی می کردند و در فرصت مناسب هواخواهان رومیان را از پای در می آوردند. چنین به نظر میرسد که این عده از نظر سایر اعتقادات خود با فریسیان تفاوتی نداشتند.
۶. قارئون: این فرقه که پس از ظهور اسلام پدید آمده است، با تلمود (تورات شفاهی) مخالفت می کند و بر معنای ظاهری تورات تعصب می ورزد و همواره با فریسیان درگیری داشته است. رهبر آنان در ابتدا یک ربانی یهودی به نام عنان بود که با ابوحنیفه معاشرت داشت و اصطلاحات فقه اسلامی را از وی آموخت. وی در عصر منصور دوانیقی در بغداد این فرقه را بنیاد نهاد. سپس فردی به نام بنیامین نهاوندی آن مکتب را در ایران آن روز ترویج کرد و تغییراتی در آن داد و نام قارئون (در عبری قرائیم یعنی قرائت کنندگان) را به جای عنانیه بر آن نهاد. در قرون گذشته اکثر قارئون در جهان اسلام زندگی میکردند. اکنون آنان در اسرائیل، روسیه، اوکراین و کشورهای دیگر به سر میبرند.
۷. دونمه: نام فرقه دونمه به ترکی استانبولی به معنای مبدل شده است و در بعضی اوقات به آنان شبتین میگویند که به شبتای صبی مؤسس گروهشان نسبت داده میشود. وی کم کم مدعی شد که مسیحای یهود است و برای نجات آنان آمده است. برخی یهودیان اروپا و ترکیه و خاورمیانه دعوتش را پذیرفتند و گروه بیشماری نزد او گرد آمدند. وی که خود را از نخستین فرزند خدا مینامید، گفت در سال ۱۶۶۶ قیام خواهد کرد. وی قبل از رسیدن موعد مذکور به اورشلیم و قاهره رفت. در آن ایام یهودیان از خوشحالی به جشن و شادی پرداختند. شبتای صبی در سال ۱۶۶۶ به جای آنکه به اورشلیم مسافرت کند، به استانبول رفت و بلافاصله از طرف پادشاه عثمانی دستگیر شد و در روز ۱۶ سپتامبر ۱۶۶۶ او را به حضور پادشاه آوردند و از او خواستند مسلمان شود.
او پس از پذیرفتن اسلام، نام خود را به محمد افندی تغییر داد و با یک بانوی مسلمان ازدواج کرد. وی همچنین بسیاری از پیروان خود را به پذیرش اسلام ترغیب نمود، ولی باز هم بسیاری از یهودیان او را مسیحا میدانستند. آنان در توجیه این مسأله میگفتند که تنها شبحی از شبتای، مسلمان شده و خود او برای یافتن ده قبیله گم شده بنی اسرائیل به آسمان رفته است و به زودی ظهور خواهد کرد. وی فرقهای پدید آورد که اعضای آن بیدرنگ به رسم مسلمانان عمامه بر سر گذاشته، پیرو آداب اسلامی شدند و به بازگشت سریع شبتای به عنوان منجی حقیقی بنیاسرائیل امیدوار ماندند. پس از مرگ او اتباع این فرقه در ظاهر به سنن اسلامی و در باطن به سنن یهودی عمل میکردند. اکنون چندین هزار نفر از آنان در ترکیه یافت میشوند.