یهودیت(مانند اسلام و مسیحیت)از آغاز بر توحید استوار شده است و همه انبیای یهود، از حضرت موسی(علیه السلام)تا انبیای پر شمار بعدی، با شرک مبارزه کردهاند. یهودیان به نبوت معتقدند و برای آن معنای ویژهای قائلند که پیشگویی است و پیامبران بزرگی همچون اشعیا،ارمیا، حزقیال و هوشع به عنوان نبی یعنی پیشگو شهرت دارند.
پس از حضرت موسی(علیه السلام)،حضرت یوشع بن نون(علیه السلام)به امر خدا به رهبری قوم برخاست.وی از رود اردن گذشت و بلاد کنعان و حدود آن را فتح کرد. پس از حضرت یوشع(علیه السلام)مردان بزرگی در بنیاسرائیل به رهبری مردم اشتغال داشتند که داوران بنی اسرائیل نامیده میشوند. آخرین داور بنی اسرائیل حضرت سموئیل(علیه السلام) دو پسر داشت که شایستگی رهبری قوم را نداشتند. از این رو،مردم از آن حضرت در خواست کردند که پادشاهی برای آنان برگزیند. پس از انتخاب نخستین پادشاه،جنگ مهمی میان بنی اسرائیل و فلسطینیان آن زمان رخ داد و پیروزی نصیب بنیاسرائیل گردید. مهمترین قهرمان این قوم جلیات بود که در قرآن کریم جالوت نامیده شده است .وی به دست حضرت داوود(علیه السلام)کشته شد و لشکر وی گریخت.
حضرت داوود(علیه السلام)جانشین حضرت طالوت شد(حدود ۱۰۱۵ سال قبل از میلاد) وحضرت سلیمان(علیه السلام) به جای پدرش حضرت داوود(علیه السلام) نشست و مهمترین و باشکوهترین دوران بنی اسرائیل را به وجود آورد.وی معبد بسیار بزرگی در شهر اورشلیم(یعنی شهر سلامت) ساخت که به نام هیکل سلیمان معروف شد. (هیکل در زبان عبری به معنای ساختمان بلند است). این معبد بعدا یک بار حدود ۵۸۷ ق.م.به دست بختنصّر وبار دیگر در سال ۷۰ م.به دست شاهزاده رومی،تیتوس(Titus)خراب شد.
اهل کتاب بر مبنای محتویات دروغین عهد عتیق(کتاب اول پادشاهان،باب ۱۱) معتقدند که حضرت سلیمان(علیه السلام)بر اثر وسوسه همسران بتپرست خویش، در آخر عمر بتپرست و خطاکار شد! قرآن کریم با تمجید فراوان از آن حضرت،ساحت قدس وی را پاک کرده است.
پس از رحلت حضرت سلیمان(علیه السلام)،فرزندش رحبعام زمام امور مملکت بنیاسرائیل را در کف گرفت و چون وی به ستمکاری پرداخت گروهی از مردم از فرمان او بیرون رفتند و تنها دو سبط یهودا و بنیامین در سرزمین یهودا(به نام یکی از فرزندان حضرت یعقوب)که بخش نسبتا کوچکتری بود، برای او باقی ماند.این قسمت که شامل شهر اورشلیم(قدس)نیز میشد،اهمیت بسیاری داشت و نام«یهودی»از اینجا میآید. ده سبط دیگر حکومت مستقلی به نام اسرائیل به رهبری فردی به نام یربعام بن ناباط در شمال فلسطین تشکیل دادند. تجزیه کشور مبدأ ضعف و بدبختی آنان بود.پادشاهان یهودا و اسرائیل نیز عموما گنهکار بودند و مردم را به گناه و بتپرستی دعوت میکردند.
چند سال بعد،پادشاه بابل بختنصّر به اورشلیم حمله کرد و مردم یهودا را کشت و عدهای را به اسارت به بابل برد که تا مدتیطولانی در آنجا بودند. اسیر شدن مردم اسرائیل و یهودا موجب پراکندگی آنان در خاورمیانه و سرزمینهای دیگر شد. یهودیان در زمان اسارت،برخی آداب و اخلاق مشرکان را پذیرفتند و کمتر کسی در بین آنان از جلای وطن و اسیری و دشواری پرستش خدا رنج میبرد. نخستین ویرانی شهر قدس و گرفتار شدن بنیاسرائیل به دست بابلیان در حدود شش قرن قبل از میلاد بوده است.
هنگامی که کوروش بنیانگذار سلسله هخامنشی بابل را فتح کرد، یهودیان آزاد شدند و اجازه بازگشت به سرزمین خود را یافتند. اما بسیاری از آنان حاضر نبودند بابل را ترک کنند و در بابل و اطراف آن پراکنده شدند. گروهی از یهودیان نیز به فلسطین بازگشتند و به بازسازی شهر قدس آغاز کردند. درآن دوران همسایگان آن سرزمین احساس خطر کردند و مانع بر پایی یک حکومت مقتدر یهودی بر خاک فلسطین شدند.پس از آن حکومتهای ناتوانی در مناطق مختلف فلسطین بر پا شد و پس از چند قرن آشفتگی،شهر قدس برای بار دوم به دست رومیان ویران شد و این ویرانی یهودیان را در جهان پراکنده ساخت.
سرانجام پس از نوسازی اورشلیم مستقر شدن یهودیان در آن مشکلاتی پدید آمد و مبارزه با پادشاهان ستمگر و بتپرست سوریه آغاز شد جنگهای مکابیان با استعمارگران سوریه به پیروزی یهود انجامید. در این دوران غالبا بنی اسرائیل زیر فرمان مشرکان بودند و ظهور حضرت مسیح(علیه السلام) نیز در همین دوران بود. در سال ۷۰ م.تیتوس،پسر امپراطور روم،اورشلیم را محاصره و ویران کرد و مردم بیشماری را از دم شمشیر گذراند. پس از این حادثه،یهودیان در کشورهای مجاور در اروپا و آفریقای شمالی پراکنده شدند و با گذشت زمان عدهای به مدینه منوره که یثرب نامیده میشد،رفتند و در آنجا سکنی گزیدند.به گفته منابع اسلامی،انگیزه این گروه از یهودیان در انتخاب مدینه برای سکونت،انتظار مقدم مبارک حضرت رسول خاتم(ص)بود. بعدها،در عصر خلیفه دوم،مسلمانان شهر قدس را با مذاکره از مسیحیان تحویل گرفتند.به نوشته طبری(در حوادث سال ۱۵ هجری)مسلمانان هنگام تحویل گرفتن قدس،در صلحنامه خود در برابر مسیحیان متعهد شدند که هیچ گاه به یهودیان اجازه سکونت در آن شهر را ندهند.
یهودیان در سرزمینهای اسلامی زندگی خوبی داشتند و شماری از آنان به مقامات اجتماعی بلندی نائل شدند.این در حالی بود که یهودیان مقیم کشورهای اروپایی مجبور بودند در اماکن خاصی به نام گتو(ghetto)با ذلت تمام زندگی کنند. یهودیان اروپا بر اثر فشارهایی که برای آنان به وجود آمده بود،نمیتوانستند بین مسیحیان و اقوام دیگر زندگی کنند و تبعیدهای پیاپی هر چه بیشتر آنان را به فکر وطن مستقل میانداخت. اندیشه پدید آوردن کشوری مستقل برای یهود سابقهای طولانی دارد.با این وصف،زندگی میان ملتهای غیر یهودی از نظر اقتصادی برای عموم یهودیان بسیار بهتر بود و به همین دلیل،پس از تأسیس کشور اسرائیل،یهودیان حاضر به مهاجرت به آن نبودند؛از این رو،برای تشویق آنان به مهاجرت،در تمامی سرزمینهای یهودی نشین اروپا و آسیا و آفریقا سازمانهایی به وجود آمد.دستگاههای تبلیغاتی اسرائیل نیز باغ سبزی را به یهودیان نشان میدادند.گروهی از یهود پس از مهاجرت،به وطن قبلی بازگشتند.
در اواخر قرن نوزدهم گروه بزرگی از یهودیان روسیه اخراج شدند.عدهای از آنان در غرب اروپا ساکن شدند و گروهی هم به فلسطین رفتند و در مکانی نزدیک دریای مدیترانه ساکن شدند و نام صهیون را برای آنجا برگزیدند.فلسطین در آن زمان تابع خلافت عثمانی بود.صهیون نام تپهای است که در قدس که در زمان شکوفایی دولت بنی اسرائیل در عصر داوود و سلیمان(علیه السلام)مرکز نظامی بوده است.این نام همواره یادآوراقتدار آن قوم بوده و در کتابهای انبیای متأخر بسیار از آن یاد شده است. در همان زمان،یهودیان اروپا و روسیه با نادیده گرفتن سنت انتظار،برای کسب استقلال و عزت برخاستند و صهیونیسم را بنیاد نهادند و به دنبال آن،مهاجرت یهودیان به فلسطین آغاز شد. اندیشمندان مسلمان این عمل را توطئهای خطرناک دانستند و دیگر مسلمانان را از همکاری با مهاجران بر حذر داشتند. مسلمانان هنگامی از عمق فاجعه آگاهی یافتند که راه چاره بسته شده بود. صهیونیستها مهمان نوازی مسلمانان فلسطین را از یاد بردند و با قساوت آمیزترین شیوه،آن سرزمین را اشغال کردند و پس از چندی بخشهایی از کشورهای همسایه را گرفتند و ضمیمه کشور صهیونیستی کردند.
استکبار جهانی به سرکردگی انگلستان و آمریکا به پشتیبانی همه جانبه از صهیونیسم برخاست.صهیونیستها با اتکا به آن حمایتها و با بهرهبرداری از ضعف و زبونی رهبرانکشورهای اسلامی،موقعیت خود را محکم کردند و وضعی را پیش آوردند که اکنون با تلخکامی شاهد آن هستیم.