جواب سایت لتوحید:
سوال اینجاست جناب دکتر محمد حسن هیکل که به مقام استادی و وزارت فرهنگ رسیده بوده اند چطور میشود کتابی در موضوع زندگی فردی حضرت رسول صلی الله علیه و اله و سلم بنویسند اما به حادثه به این مهمی که بنا بر نقلی هفتاد هزار نفر و نقلی ۱۲۰ هزار نفر حضور داشته اند چنانچه
شمس الدین، سبط ابن جوزى حنفى، متوفاى ۶۵۴ در (تذکره خواص الامّه) ص ۳۰ میگوید:
اتّفق علماء السِّیَر أنَّ قصّه الغدیر کانت بعد رجوع النبیّ صلى الله علیه و سلم من حجّه الوداع فی الثامن عشر من ذی الحجّه، جمع الصحابه و کانوا مائه و عشرین ألفاً،
و قال: «من کنت مولاه فعلیٌّ مولاه»
علماء تاریخ متفقند که داستان غدیر بعد از بازگشت پیغمبر صلى اللّه علیه و آله از حجه الوداع در هجدهم ذى حجه بوده،ایشان گرد آورد صحابه را و آنان یکصد و بیست هزار تن بودند و گفت:«من کنت مولاه فعلى مولاه»
و به اضافه اینکه ان محل توقف گاه نبوده آنانرا سه روز نگاهداشته اند و با حضرت علی علیه السلام بیعت نموده و به ایشان تبریک گفته اند چنانچه
مورّخ- غیاث الدین، متوفّاى ۹۴۲ در
«حبیب السیر» «۲» در جزء سوماز جلد ۱ ص ۱۴۴ باین مضمون نگاشته:
ثمّ جلس أمیر المؤمنین بأمر من النبیِّ صلى الله علیه و آله و سلم فی خیمه تختصّ به یزوره الناس و یهنِّئونه، و فیهم عمر بن الخطّاب، فقال: بخٍ بخٍ یا ابن أبی طالب أصبحت مولای و مولى کلِّ مؤمن و مؤمنه. ثمّ أمر النبیّ أمّهات المؤمنین بالدخول على أمیر المؤمنین و التهنئه له.
سپس امیر المؤمنین علیه السّلام بر حسب امر رسول خدا صلى اللّه علیه و آله در خیمه که مخصوص آنجناب بپا شده بود قرار گرفت و مردم بدیدار و تهنیت او شتافتند و در میان آن عمر بن خطاب بود که بآنحضرت گفت: به. به اى پسر ابى طالب، صبح کردى در حالیکه مولاى من و مولاى هر مرد و زن با ایمان هستى، سپس پیغمبر صلى اللّه علیه و آله بمادران اهل ایمان (زوجات خود) امر فرمود که بر امیر المؤمنین علیه السّلام داخل شوند و او را تهنیت گویند.
ایا مطلب به این مهمی را شخصی که قصد دارد زندگی فردی ایشان را بنویسد باید نادیده بگیرد مطمئنا چنین شخصی باید غرضی از ننوشتن این مطالب داشته باشد؟
اما متاسفانه حقیقت چیز دیگری است ایشان این واقعه را در کتابش متذکر میشود اما در چابهای بعدی این واقعه را حذف میکند باید گفت
تعجب از دکتر هیکل وزیر معارف مصر که در کتاب خود «حیاه محمّد» در چاپ اوّل، قصه را به تمامه نقل کرده، ولی در چاپهای بعد فضایل علیعلیه السلام را با اجمال بیان کرده است تا کسی به آن پی نبرد.
حیاه محمّدصلی الله علیه وآله، ص ۱۴۲، چاپ سیزدهم.
متاسفانه نویسنده روزهای پیشاور ظاهرا فقط خود را عالم میداند که به راحتی علمای غیر مشهور و بزرگ اهل سنت را مانند ثعلبی و زمخشری و… را زیر سوال میبرد که در اینده به این مطلب بیشتر اشاره خواهیم کرد.
اما جدای از این مطالب ایا برخی ازعلمای اهل سنت بعضی حقایق را پنهان میکنند صحت دارد یا نه؟
بگذارید ما فقط ناقل باشیم و قضاوت را به عهده شمای خواننده بگذاریم :
نقل نمونه هایی بسیار اندک از کتمان حقیقت در کتب برادران اهل سنت:
برخی از کتمان حقایقها در کتب برادران اهل سنت
۱ – ابن سعد از عایشه نقل میکند:
«هنگامی که مرض بر رسول خداصلی الله علیه وآله سخت شد از خانه بیرون آمد و در حالی که بین دو مرد بود، یعنی بین عباس بن عبدالمطلب و شخصی دیگر، دو پای خود را بر زمین میکشاند. راوی میگوید: این خبر را برای عبداللَّه بن عباس نقل کردم که عایشه چنین میگوید. ابن عباس گفت: آیا میدانی که شخصی که عایشه نام آن را نبرد کیست؟ عرض کردم: خیر. ابن عباس فرمود: او علی بن ابی طالب است. آنگاه فرمود: عایشه دوست نداشت که از علی به خیر یاد کند»
طبقات ابن سعد، ج ۲، ص ۲۹.
بخاری همین مضمون را نقل کرده ولی ذیل آن را که:
«عایشه دوست نداشت علی را به خیر یاد کند»
نیاورده و آن را حذف کرده است، با آنکه ابن سعد حدیث را با این ذیل و با سند صحیح نقل کرده است، و این خود از تحریفات بخاری به شمار میآید..
صحیح بخاری، باب مرض النبیصلی الله علیه وآله، ج ۵، ص ۱۳۹.
۲ – در تاریخ اشاره به مکاتبه و نامهای شده است که محمّد بن ابی بکر به معاویه نوشت، در آن نامه که نصر بن مزاحم در کتاب «وقعه صفین» و مسعودی در کتاب «مروج الذهب» آن را به تفصیل نقل کرده است، به بسیاری از فضایل حضرت علیعلیه السلام اشاره کرده است، ولی – مع الاسف – طبری و ابن اثیر آن را نقل نکردهاند، آنان در توجیه عمل خود، میگویند:
عموم مردم تحمّل این گونه مسائل را ندارند.
بعد از این دو مورّخ؛ ابن کثیر به اصل نامه محمّد بن ابوبکر در تاریخ خود اشاره کرده، ولی به این جمله اکتفا میکند که در آن غلظت و تندی است.
ایا باید تاریخ را به خاطر سلیقه های شخصی بازگو نکرد یا در نقل خیانت کرد؟
البدایه و النهایه، ج ۷، ص ۳۱۴.
.
۳ – طبری و ابن اثیر در تاریخ خود خطبه امام حسینعلیه السلام را در روز عاشورا نقل کردهاند، در ضمن خطبه چنین آمده است:
«امّا بعد فانسبونی فانظروا من أنا؟ ثم ارجعوا الی أنفسکم وعاتبوها هل یجوز لکم قتلی وانتهاک حرمتی؟ ألست ابن بنت نبیّکم وابن وصیّه وابن عمّه، واوّل المؤمنین باللَّه والمصدّق لرسوله بما جاء من عند ربّه؟…»؛
«امّا بعد؛ نسب مرا بگویید، ببینید که من کیستم، آنگاه به خود باز گردید و نفس خود را عتاب کنید که آیا برای شما کشتن و هتک حرمت من جایز است؟ آیا من فرزند دختر پیامبر شما و فرزند وصیّ او و فرزند پسر عموی او نیستم؟ او که اوّل مؤمن به خدا و تصدیق کننده رسول او بود با آن چه از جانب پروردگارش آورده است؟…».
ولی ابن کثیر هنگامی که این خبر را نقل میکند، کلمه «و ابن وصیّه» را از خبر حذف کرده، با آن که مصدر او تاریخ طبری است که نقل کرده است.
۴ – بخاری در صحیح خود روایتی را این گونه نقل کرده است:
«علی – علیه السلام – به عمر فرمود: آیا نمیدانی که قلم تکلیف از چند نفر برداشته شده:
از مجنون تا به هوش آید، از کودک تا به ادراک برسد، و از خواب تا بیدار شود؟» .
صحیح بخاری، کتاب الحدود، باب لایرجم المجنون و المجنونه.
ولی هنگامی که به مصادر حدیثی دیگر مراجعه میکنیم پی میبریم حدیث صدری داشته که بخاری به جهت حفظ قداست عمر بن خطاب آن را حذف کرده است.
ابوداوود، نسائی و ابن حبّان، از ابن عباس نقل کردهاند:
علی بن ابی طالب گذرش بر دیوانهای از قبیلهای افتاد که زنا داده و عمر دستور به سنگسار کردنش را صادر نموده بود، علیعلیه السلام به عمر فرمود: آیا نمیدانی که رسول خداصلی الله علیه وآله فرمود: قلم تکلیف از سه دسته برداشته شده است…؟
ارشاد الساری فی شرح صحیح بخاری، ج ۱۴، ص ۲۵۸و۲۵۹.
از اینجا استفاده میشود که بخاری چگونه حقیقت را کتمان کرده و صدر آن را حذف نموده است.
۵- مورّخین و مفسرین در ذیل آیه شریفه:
«وَ أَنْذِرْ عَشیرَتَکَ الْأَقْرَبینَ»
سوره شعراء، آیه ۲۱۴.
«و خویشاوندان نزدیکت را انذار کن!».
نقل کردهاند که:
بعد از نزول آیه شریفه، پیامبر ۴۵ نفر از بزرگان بنی هاشم را دعوت کرد، و عزم نمود تا آنان را در ضیافتی به رسالت خود دعوت کند. علیعلیه السلام را دستور داد تا شیر و طعام آماده سازد و بعد از پایان یافتن طعام، پیامبر شروع به صحبت کرد… در بین سخنان خود فرمود: «… ای فرزندان عبدالمطلب! همانا من در میان عرب جوانی سراغ ندارم که بهتر از آنچه من برایتان آوردهام، برای شما آورده باشد، من برای شما خیر دنیا و آخرت را آوردهام، و خداوند عزّوجلّ مرا امر نموده تا شما را به آن دعوت نمایم، کدامیک از شما به من ایمان آورده و کمک کار من میشوید تا این که برادر و وصیّ و خلیفه من در میان شما باشد؟
علیعلیه السلام میفرماید: همگی سرها را به زیر انداختند ولی من در میان آنها عرض کردم: من، ای نبیّ خدا وزیر تو خواهم شد. آن گاه دست بر گردن من گرفت و سپس فرمود: همانا این – علیعلیه السلام – برادر و وصیّ و خلیفه من در میان شما است، به دستورات او گوش فرا داده و او را اطاعت کنید».
کامل ابن اثیر، ج ۲، ص ۴۰و۴۱؛ مسند احمد، ج ۱، ص ۱۱۱.
ولی – مع الاسف – طبری همین قضیه را با کمی تفصیل به صورت تحریف شده، در تفسیر خود نقل کرده است، و هنگامی که به فضیلت امام علیعلیه السلام میرسد آن را به صورت اجمال و اهمال آورده است. او این گونه نقل میکند:
«… فأیّکم یؤازرنی علی هذا الامر علی أن یکون أخی وکذا وکذا…»
«… کدامین از شما کمککار من بر این امر خواهد شد تا این که برادر من و چنین و چنان باشد…».
تفسیر طبری، ج ۱۹، ص ۷۵
او با این عمل خود چه هدفی را دنبال میکند؟
آیا میخواهد بر اهل سنت خدعه و حیله کرده تا مبادا پی به فضایل امیرالمؤمنینعلیه السلام برده و پیرو او گردند؟
همین کار را ابن کثیر در کتاب تاریخ و تفسیر خود دنبال کرده و فضیلت امیرالمؤمنینعلیه السلام را با اجمال ذکر کرده است.
تفسیر ابن کثیر، ج ۵، ص ۲۳۱؛ تاریخ ابن کثیر، ج ۲، ص ۳۸.
۶ – شیخ عبدالوهاب شعرانی در کتاب «الیواقیت و الجواهر» بابی را منعقد کرده و در آن علائم قیامت را بیان نموده، از آن جمله به خروج حضرت مهدیعلیه السلام اشاره کردهاست. آن گاه عباراتی از شیخ محیی الدین در باب ۳۶۶ از فتوحات نقل میکند که این چنین است:
«و بدانید که خروج مهدی حتمی است، ولی او خروج نمیکند تا زمین از ظلم و جور پر شود، آن گاه پر از قسط و عدل مینماید. و اگر از دنیا تنها یک روز باقی بماند خداوند آن را طولانی میگرداند تا آن خلیفه، والی زمین شود. او از عترت رسول خداصلی الله علیه وآله از فرزندان فاطمه است، جدّش حسین بن علی بن ابی طالب و پدرش حسن عسکری، فرزند امام علی النقی، فرزند امام علی الرضا، فرزند امام موسی الکاظم، فرزند امام جعفر صادق، فرزند امام محمّد باقر، فرزند امام زین العابدین علی، فرزند امام حسین، فرزند امام علی بن ابی طالب است. اسم او همنام رسول خدا است. مسلمانان با او در بین رکن و مقام بیعت میکنند. او شبیه رسول خداصلی الله علیه وآله در اخلاق است…».
الجواهر و الیواقیت، ج ۲، ص ۱۴۳، طبع سال ۱۳۷۸ هجری.
ولی – مع الاسف – هنگامی که چاپ جدید «فتوحات مکیّه» را مشاهده مینماییم هرگز اثری از اسامی اهل بیتعلیهم السلام در آن نمیبینیم، گویا چاپ کننده کتاب با ارشاد علمای اهل سنت، از آنجا که وجود این اسامی را تأییدی بر مذهب شیعه دانسته و سبب اعتراض بر مذهب خود میدانسته است، این اسامی را از کتاب فتوحات مکیه حذف کرده و بدون آن چاپ کرده است .
الفتوحات المکیّه، ج ۳، ص ۳۲۷.
۷ – احمد بن ابی یعقوب معروف به یعقوبی، صاحب تاریخ معروف، در فصلی با عنوان «ما نزل من القرآن بالمدینه» میگوید:
«گفته شده که آخرین آیهای که بر پیامبرصلی الله علیه وآله نازل شد، آیه:
«اَلْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَرَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دِیناً»
«امروز دین شما را کامل کردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم و اسلام را به عنوان آیین شما پذیرفتم.» است. روایت صحیح، ثابت و صریح نیز این مطلب را تأیید میکند که نزول آیه در روز نصّ بر امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب در غدیر خم است .
تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۳۵، چاپ المکتبه الحیدریه، سال ۱۳۸۳ هجری.
ولی در جایی دیگر بعد از نقل آیه اکمال، چنین آمده است:
«مطابق همین معنا است روایت صحیح، ثابت و صریح، و نزول آیه در روز نفر برامیرالمؤمنین علی بن ابی طالب بعد از ترحم بوده است» .
تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۴۳، چاپ دارالصادر.
مشاهده میکنیم که چگونه دو کلمه از عبارات یعقوبی را تحریف کرده، تا فضیلت امیرالمؤمنینعلیه السلام را نامفهوم جلوه دهد.
۸ – متقی هندی از «صحیح مسلم» و «سنن ابی داود» از رسول خداصلی الله علیه وآله نقل میکند که فرمود:
«مهدی از عترت من و از فرزندان فاطمه است».
کنزالعمال، ج ۱۴، ص ۲۶۴، رقم ۳۸۶۶۲.
ابن حجر هیتمی نیز در «الصواعق المحرقه» همین حدیث را از مسلم و ابوداود و نسائی و ابن ماجه و بیهقی و دیگران نقل میکند.
الصواعق المحرقه، ص ۱۶۳.
ولی – مع الاسف – در صحیح مسلم وجود ندارد.
۹ – ابن حجر هیتمی از دیلمی نقل میکند که او از عایشه از رسول خداصلی الله علیه وآله نقل کرده که حضرت فرمود:
«بهترین برادران من علی، و بهترین عموهای من حمزه است. یاد علی عبادت است».
الصواعق المحرقه، ص ۷۴.
ولی با مراجعه به کتاب دیلمی «فردوس الاخبار» با تحقیق عبدالوهاب عبد اللطیف در سال ۱۳۸۵ هجری قمری از ذیل حدیث، یعنی جمله «یاد علیّ عبادت است» اثری نمیبینیم.
۱۰ – با مقابله کتاب «الصواعق المحرقه» چاپ سال ۱۳۸۵ هجری قمری و چاپ سال ۱۳۱۲ هجری قمری پی خواهیم برد که این کتاب از دست تحریف مصون نمانده است، که از آن جمله میتوان به اموری اشاره کرد:
الف) در صفحه ۷۴ کتاب، حدیث «ذکر علیّ عباده» حذف شده است.
ب) در صفحه ۷۶ چاپ قدیم از طبرانی روایتی را نقل کرده که مضمون آن چنین است: «برای علیعلیه السلام هجده منقبت و فضیلت است که برای هیچ یک از امت نیست»، ولی – مع الاسف – در چاپ جدید آن وجود ندارد.
ج) در صفحه ۸۷ چاپ قدیم آن، روایتی را به این مضمون از حاکم نیشابوری نقل کرده است:
«… عرض کردیم: ای رسول خدا! چگونه بر اهل بیتت درود فرستیم؟ حضرت فرمود: این چنین درود فرستید: «اللّهم صلّ علی محمّد وآل محمّد».
ولی در چاپ بعد از آن وجود ندارد.
د) در صفحه ۲۰ از چاپ قدیم، حدیثی به این مضمون نقل کرده است:
«صراط علیّ مستقیم»،
راه علی مستقیم است.
ولی در چاپ بعد کلمه «علی» حذف شده است.
۱۶ – بخاری در صحیح خود، باب «بعث علی بن ابی طالبعلیه السلام و خالد بن الولید الی الیمن قبل حجه الوداع» به سندش از بریده نقل میکند:
پیامبرصلی الله علیه وآله علیعلیه السلام را به سوی خالد فرستاد تا خمس غنایم را از او بگیرد، و من در آن هنگام علی را دشمن میداشتم. دیدم که علیعلیه السلام غسل کرد. به خالد گفتم: آیا این کار او را مشاهده کردی؟ خدمت رسول خداصلی الله علیه وآله که رسیدم جریان را بر او عرضه داشتم. حضرت فرمود: ای بریده! آیا علی را دشمن داری؟ گفتم: آری. حضرت فرمود: او را دشمن مدار؛ زیرا سهم او از خمس بیشتر از این مقدار است.
صحیح بخاری، ج ۵، ص ۲۰۶و۲۰۷.
با تأمّل در مصادر دیگر روایی پی میبریم که بخاری روایت بریده را ناقص و با تحریف نقل کرده است. و اصل سخن رسول خداصلی الله علیه وآله که همان اشاره به ولایت امیرالمؤمنینعلیه السلام است را حذف نموده است. زیرا
احمد بن حنبل به سندش از بریده نقل میکند:
رسول خداصلی الله علیه وآله دو لشکر را به سوی یمن فرستاد: بر یکی از آنها علی بن ابی طالب را امیر نموده و بر دیگری خالد بن ولید را فرمانده نمود و فرمود: هر گاه با هم برخورد، کردید، علیعلیه السلام فرمانده شما خواهد بود و در صورت عدم برخورد هرکدام از شما دو نفر فرمانده لشکر خود باشد. ما با بنی زید از اهل یمن درگیر شده و قتال نمودیم. مسلمانان بر مشرکان پیروز شدند و بعد از قتال، ذریّه آنها را به اسارت بردیم. علیعلیه السلام زنی از اسرا را برای خود انتخاب کرد. بریده میگوید: خالد نامهای نوشت و در آن اشاره به ماجرا کرد و آن را به من داد تا به مدینه برده و به رسول خداصلی الله علیه وآله تحویل دهم. من خدمت حضرت آمده و نامه را به ایشان دادم. حضرتصلی الله علیه وآله نامه را که مشاهده نمود غضب در صورتش مشاهده شد. عرض کردم: ای رسول خدا! اینجا مکانی است که باید به خدا پناه برد. تو مرا با کسی فرستادی و امر کردی که او را اطاعت کنم، من نیز چنین کردم. رسول خداصلی الله علیه وآله فرمود:
«کاری بر ضدّ علی انجام نده؛ زیرا او از من و من از او هستم و او ولیّ هر مؤمنی بعد از من است».
مسند احمد، ج ۵، ص ۳۵۶.
با تأمل در این دو حدیث به خوبی استفاده میشود که متن حدیث احمد بن حنبل همان قضیهای است که بخاری از بریده نقل کرده، ولی بخاری با نقل به معنایی که انجام داده، در حدیث تحریف کرده و اصل کلام رسول خداصلی الله علیه وآله که اشاره به ولایت امیرالمؤمنینعلیه السلام دارد را نیاورده است. و این گونه کارها از بخاری سابقه داشته و امر تازهای به حساب نمیآید.
ابن دحیه اندلسی بعد از نقل این حدیث از بخاری، میگوید:
«بخاری این حدیث را همانگونه که مشاهده میکنی ناتمام و ناقص نقل کرده است. و این عادت او در نقل احادیثی از این قبیل است…» .
المستوفی فی أسماء المصطفی، مخطوط.
ذهبی در ترجمه ابن دحیه اندلسی میگوید:
«… شیخ، علامه، محدّث… دارای بصیرت به حدیث…»] .
سیر اعلام النبلاء، ج ۲۲، ص ۳۸۹.
سیوطی نیز او را از اعیان علما و مشاهیر فضلا به شمار آورده که در علم حدیث و علومی که مربوط به آن است، متقن است.
بغیه الوعاه، ج ۲، ص ۲۱۸.
قضاوت بماند با خوانندگان
بخش نقد شبهات و مقالات
سایت التوحید