نقد فیلم Wind River (رودخانه باد)

نقد فیلم Wind River (رودخانه باد)Reviewed by محمدرضا on May 4Rating: ۵.۰نقد فیلم Wind River (رودخانه باد)نقد فیلم Wind River (رودخانه باد) پس از موفقیت فیلم‌های «سیکاریو» و «اگر از آسمان سنگ ببارد»، جدای از کارگردانی فیلم‌ها‌،

User Rating: Be the first one !

نقد فیلم Wind River (رودخانه باد)

پس از موفقیت فیلم‌های «سیکاریو» و «اگر از آسمان سنگ ببارد»، جدای از کارگردانی فیلم‌ها‌، چشم‌ها به فیلمنامه‌نویس این دو اثر جلب شده بود

. تیلور شریدان که بیشتر در سریال «فرزندان آنارچی» و در مقام بازیگری ظاهر شده بود، پس از گذر از دوره بازیگری، با دو نوشته جذاب خود

از فیلم‌های موفق سال، در نهایت خود دوربین را به دست گرفت.

 

«رودخانه باد»، جدیدترین ساخته تیلور شریدان میباشد که شاید بتوان به ساخته او، عنوان بهترین فیلم ژانر رازآلود-جنایی سال را اعطاء کرد. آن هم در سالی که خبری از فیلم مرد شماره یک این ژانر، دیوید فینچر نبود، فیلمنامه‌نویس و کارگردانی جدید ظاهر میشود و فیلمی با حس و حالی متفاوت و برعکس فیلمی همچون؛ «اگر از آسمان سنگ ببارد» را به تصویر میکشد. (نبودن فضای کمدی‌محور و تاکئید شریدان بر اتمسفر سرد و غم‌زده‌ی داستان)

 

بیشتر تیلور شریدان در فیلم‌های سیکاریو و اگر از آسمان سنگ ببارد، نشان داده بود که درک بسیار عمیق و دقیقی از فرهنگ، سختی و دشواری‌های زندگی آمریکائیان دارد

رودخانه باد، داستان مردی در حاشیه رودخانه‌یِ باد میباشد که در حقیقت متشکل از بومی‌های آمریکایی یا همان سرخپوستان میباشد که در تمام روزهای سال باید با سرمای کشنده منطقه خود دست و پنجه نرم کنند. سرمای کشنده‌ای که جان بسیاری را در این منطقه گرفته و هیچ رحمی از خود نسبت به مرد زخم خورده تاریخ آمریکا نشان نمیدهد. رودخانه باد، با شخصیت کوری دنبال میشود، مرد شکارچی که به دنبال حیوانات وحشی و درنده منطقه رودخانه باد و شهر لاندر میباشد و در یک روز کاری، در مسیر ردیابی خود، جسد یخ زده‌ی دختری را پیدا میکند که بیشتر به نظر میرسد او را از قبل میشناسد. با مشاهده این صحنه، کوری خبر را به کلانتر بومی منطقه میدهد و او نیز گزارش خود را سریعا به فدرال میفرستد و حاصل کار، فرستادن مامور اف‌بی‌آی به منطقه بومی‌ها میباشد. مامور جین بنر که در بیشتر به جهت زن بودنش در محیطی سخت و مردانه زیر ذره بین قرار گرفته است، جسد پیدا شده را قتل گزارش میدهد تا گروه به دنبال قاتل داستان جستجوی خود را آغاز کنند.

بیشتر تیلور شریدان در فیلم‌های سیکاریو و اگر از آسمان سنگ ببارد، نشان داده بود که درک بسیار عمیق و دقیقی از فرهنگ، سختی و دشواری‌های زندگی آمریکائیان دارد. اینکه میداند، زندگی در تگزاس به چه اندازه سخت و طاقت‌فرسا میباشد و همچنین چگونه سیستم قاچاق همچنان در آمریکا از سوی مرزهای مکزیک کنترل میشود. رودخانه باد، بیشتر یادآور فضایی با اتمسفر فیلم «فارگو» به کارگردانی برادران کوئن و فضای سرد و بی‌روح آن میباشد. فضایی پوشیده از برف که سرمای حاصل از روایت کلی کارگردان، مخاطب را با فیلمی خفه‌کننده و غم‌زده رو به رو میکند، اما زیبایی فیلمِ شریدان در بیان داستانی هر چند واقعی میباشد که در سرمای کشنده منطقه سرخپوستان را گرم و گیرا نشان میدهد. شاید بتوان بهترین عملکرد شریدان جدای از فیلمنامه‌نویسی، به برداشت نماهایی زیباشناسانه او اشاره کنیم، اینکه کارگردانِ فیلم، بهترین استفاده را از منطقه طبیعی لوکشین فیلم خود میکند و گاها در مسیر داستانی، مکررا با تصویرسازی در چنین محیطی، سعی در نمایش سختی، سردی و ساکت منطقه رودخانه باد دارد. کاری که بیشتر الخاندرو ایناریتو در فیلم از گور برخاسته انجام داده بود و حتی در فیلم اگر از آسمان سنگ ببارد نیز دیده بودیم.

در مرحله اول و شروع داستان، نماها و نحوه برخورد شریدان با فیلمنامه و روایت داستان، مخاطب را با کارگردانی رو به رو میکند که دقیقا میداند در چه ژانری و محیطی قرار گرفته است و به همین جهت باید از کارگردانی فیلم به عنوان نقطه قوت آن یاد کرد. با توجه به تجربه ابتدایی تیلور شریدان در مقام کارگردانی، اثر جنایی و رازآلود رودخانه باد، ساخته‌ای موفق و درست در مسیر کارگردانی او میباشد. با گذر از فرم و تکنیکی که شریدان با استفاده از آن سعی در بیان داستانی تلخ و افسرده مناطق مرزی دارد، نوع نگاه شریدان به داستان و انعکاس آن از طریق بخش روایی قابل توجه میباشد. کارگردان فیلم داستان خود را با کشف نمودن تکه‌های پازل معما به آرامی پیش میبرد و در لحظه‌ای مشخص معما را حل میکند و در عین حال، متشنج‌ترین لحظه را در سکوت تمام عیار داستان خود به نمایش میگذارد. به طور مثال کات‌ها و پرش‌های فیلم با استفاده درست از تدوین فیلم سبب شده تا در مسیر داستانی، شاهد پرده‌برداری از حقیقت در نقطه‌ای عطف فیلم یا حتی شاهد ضربه‌های ناگهانی تشنج و انفجار بزرگی در فیلم باشیم که متحیر کننده میباشد. اگر از نما و توانایی تعلیق‌زایی شریدان که در آن تا حد بسیاری موفق بوده عبور کنیم به عنصر بسیار غنیِ سناریوی شریدات میرسیم که عاملی بر جذابیت و دیدنی بودن رودخانه باد میشود.

 

«رودخانه باد» تمام تمرکز خود را بر روی اصل ماجرا و هویت ساختاری خود قرار داده است تا سومین تجربه شریدان به عنوان نویسنده اثری تامل برانگیز و در ابعاد متفاوتی گردد

رودخانه باد، صرفا اثری جنایی و رازآلود نمیباشد و جذابیت سناریو در بیان مشکلات و دغدغه بومیان آمریکاست. فیلمنامه اثر متشکل از سکانس‌های قالبا آرام و انفجاریست که سختیِ مسیر و زندگی بی‌فروغ مردمان مرزی در سرمای بی‌پایان را به تصویر میکشد. اگر شریدان در فیلم اگر از آسمان سنگ ببارد، در تلاش بوده تا تصویری از خشکی بی‌پایان و سختی فقر زیر سایه تابش خورشید را به بیان کند، رودخانه باد، از سرمایی تمام نشدنی میگوید که امید و میل به زندگی را از مردان قبیله سرخپوستی منطقه گرفته است. فیلمنامه که بیشتر پر شده از مشکلات بسیار بزرگ بومیان آمریکایست، از گم شدن راه و روش سرخپوستان نیز یاد میکند، اینکه با متمرکز شدن بومیان در منطقه‌ای محدود و به دور از امکانات اولیه، دیگر رنگ و بویی از آن چیزی که ما به عنوان فرهنگ سرخپوستان با نقاشی‌های رنگی روی صورت میشناسیم، دیگر دیده نمیشود. در داستان غنی و پر جزئیات فیلم، شاهد عناصر شفاف و مستقیمی از ژانر جنایی و رازآلود هستیم که تعریف دقیقی از دسته خود میباشد. شاید مدت زمان نه چندان طولانی فیلم سبب شود تا مخاطب متصور فیلمی با پرونده‌ای عادی گردد، اما رودخانه باد اگرچه پرونده جنایی خود را ساده و با گذر از سرنخ‌های شکارچی شکل خود به نمایش میگذارد، با این حال بیشتر از هر زمان دیگری اثری از جنس فیلم‌هایی نظیر از گور برخاسته میباشد. فیلم‌هایی که به زنده ماند اشاره دارند و مفهوم خود را با بقا و نفس کشیدن معنا میکنند. شریدان تمزکر خود را بیشتر از آن که بر روی جنایت و بیان صخنه جنایی و ترسناک فیلم قرار دهد، زمان را بین قسمت‌های بیشتر دیالوگ محور خود تقسیم میکند. کارگردان و نویسنده فیلم بیشترین تلاش خود را به کار برده تا از داستان جنایی نه چندان پیچیده خود، پیچده‌سازی بی‌هوده‌ای روایت نکند. پیچیده سای و ساخت نقاط اوج پی در پی و تو در تو، یکی از اِلمان‌های متداول سناریو نویسی در این روزهای سینما میباشد که قالبا به شکست منجر میشود و رودخانه باد که دور از هر گونه اضافه گویست، تمام تمرکز خود را بر روی اصل ماجرا و هویت ساختاری خود قرار داده است تا سومین تجربه شریدان به عنوان نویسنده اثری تامل برانگیز و در ابعاد متفاوتی گردد.

جدای از عملکرد قابل قبول تیلور شریدان در مقام کارگردان و نمره بسیار بالای او در زمینه فیلمنامه‌نویسی رودخانه باد، تیم بازیگری او نیز به شکل خوبی از پس کارکترهای خود بر آماده‌اند و گاها شاهد حضور بازیگرانی هستیم که بیشتر در نقش کارکترهای ابرقهرمانی دیده میشدند ولی این بار تا حد بسیاری توانسته‌اند از پس نقش جنایی محور خود بربیایند. مرکزیت داستان با شخصیت کوری با بازی جرمی رنر معنا میشود. رنر که بیشتر تجربه بازی در درام‌های متشنج را دارد، یکی از بهترین بازی‌های دوره بازیگری خود را به نمایش میگذارد. شصیت کوری به عنوان مردی خارج از قبلیه معنا میشود که بیشتر از هر کارکتری بومی میباشد. نمایش احساسات و درد حاکم بر روح و روان این کارکتر غیرعادی و زخم خورده، ساده نمیباشد و نمایش چنین بار غم و اندوهی از دریچه چشمانی دلتنگ از نبود عزیزی از دست رفته، سبب میشود تا جرمی رانر یکی از بازی‌های دیدنی خود را به نمایش بگذارد. در کنار آیرنز، شاهد حضور دیگر بازیگر و شخصیت مجموعه فیلم‌های مارول و نسخه ابرقهرمانی انتقام جویان، الیزابت اولسن هستیم که در نقش مامور اف‌بی‌آی حاضر میشود. ممکن است بازی اولسن در نقش مامور باوظیفه‌ی داستان منجر به تاکئید شریدان به نقش زنانه او در محیطی سخت و نابود کننده و یادآور بازی جودی فاستر از فیلم سکوت بره‌ها گردد و هر دو بازیگر را در نقطه اولیه از انتقال بازیگری به عنوان اکت‌های معمولی به بالاترین سطح برساند، اما فیلمنامه شریدان فرصت نقش قهرمان‌محوری به اولسن نمیدهد تا او نیز همانند جودی فاستر، فیلم را به دست بگیرد. شریدان بیشتر از روحیه سرسخت و بازی بسیار خوب الیزابت اولسن جهت بیان داستان خود و ناگفته‌های سناریوش استفاده کرده است و وظیفه اولسن را عکس العمل به آن‌ها محدود کرده و اولسن نیز دقیقا وظیفه خود را به شکل تمام و کمال به انجام میرساند.

 

در حقیقت، شریدان فیلمی دردناکی از جنس سیکاریو را روایت میکند که بار سرد و بی‌روح آن با سرمای تمام نشدنی مناطق مرزی بیشتر نیز میشود

دیگر جنبه تاثیرگذار فیلم رودخانه باد، موسیقی متن آن میباشد که توسط نیک کیو و وارن الیس نوشته شده است. موسیقی متن یکی از اِلمان‌های سازنده و قابل درک اتمسفر کلی فیلم و سرمای شدیدا جنایی و بومی فیم میباشد. ریتم موسیقی اگرچه در نماهای زیباشناسانه خود، تاثیرگذار و شنیدنی میباشد ولی هنر آن در رتیم بسیار عجیبش در سکانس‌های پرتنش و تعلیق‌زای فیلم میباشد که شباهت جالبی به فیلم سیکاریو و سکانس‌های پرتش و ناگهانی آن دارد. در حقیقت، شریدان فیلمی دردناکی از جنس سیکاریو را روایت میکند که بار سرد و بی‌روح آن با سرمای تمام نشدنی مناطق مرزی بیشتر نیز میشود و ریتم بیان اتفاقات با موسیقی متن همگام است. نت‌های موسیقی متن گاها پر تکرار شنیده میشود ولی در سکانس‌های انفجاری اثر، با نت‌هایی بالا و تخریب کننده رو به رو میشویم که همانند بمبی عصبی، تمامی رشته‌های آرام و با حوصله داستان در حل پازل جنایی را در هم میشکند و مخاطب را به ناگهان نقطه اوج و تشنج غیرقابل گریز داستانی هل میدهد.

رودخانه باد، در تعریف کلی خود غم انگیز، سرد و آرام دنبال میشود. جرمی رنر در نقش مردی سرد و با کوله‌ای از غم و اندوه بازی خود را به نمایش میگذارد که بیشتر به او، عنوان یکی از بهترین بازی های دوران بازیگریش را میدهد. الیزابت اولسن نیز اگرچه به او فرصت کافی داده نمیشود ولی با این حال میتوان آن حس دست کم گرفته شدن، به چشم نیامدن و اراده شخصیت تعریف شده‌اش را در بازی او دید و شریدان اگرچه به او نقش قهرمان داستان را محول نمیکند و از او به شکل جدی جهت نقش قهرمان محور فیلمنامه بهره نمیبرد ولی بازی اولسن در نقش تعریف شده‌اش، تاثیرگذار و بیشتر با بار احساسی معنا شده است. شریدان نیز که بیشتر هنر خود را با ساخت دو کارکتر کوری و مامور بنر به نمایش میگذارد و کارکتری سرد و بی‌روح را با شخصیتی احساساتی ترکیب میکند، قلم غنی و پررونق خود را بار دیگر یادآور میشود. رودخانه باد، روایت تازه‌ای از سختی مردمان نقاط مرزی میباشد که بار ویژه‌ای را بر دوش میکشند. جنایت‌ها چندان پیچیده نیست ولی کسی به شما کمک نمیکند، داستان و کارگردان شریدان بر نقاط بسیار خاصی تمرکز دارد که اوج آن، مشکلات همیشگی در قلب حل پرونده‌های جنایی میباشد. رودخانه باد را میتوان ساخته‌ای دیدنی، تاثیرگذار، کشنده و پراضطراب عنوان کرد که بیشتر تمام تلاش خود را بر روی انفجار ناگهانی داستان و بیان مشکلات بومیان آمریکا متمرکز کرده است. رودخانه باد، بیشتر نشان میدهد که تیلور شریدان توانایی عجیبی در فیلمنامه‌نویسی و استعداد خوبی در کارگردانی و البته بازی‌گیری قابل توجه‌ای از بازیگران و عوامل جلوی دوربین خود دارد و به همین جهت، جدیدترین فیلم او با سبک و سیاقی از جنایت‌های متداول اما تجربه‌ای تازه و تنش‌زا ارزیابی میشود.

About Mrezangi

Check Also

ماتریکس 2021

نقدی بر «رستاخیزهای ماتریکس» :خانم واچوفسکی؛ کاش یک ماتریکس را برای ما باقی می‌گذاشتید!

نقدی بر «رستاخیزهای ماتریکس» :خانم واچوفسکی؛ کاش یک ماتریکس را برای ما باقی می‌گذاشتید! از …