نقد و بررسی فیلم Sherlock Holmes: A Game Of Shadows

نقد و بررسی فیلم Sherlock Holmes: A Game Of ShadowsReviewed by محمدرضا on May 28Rating: ۵.۰نقد و بررسی فیلم Sherlock Holmes: A Game Of Shadowsنقد و بررسی فیلم Sherlock Holmes: A Game Of Shadows شاید بتوان  گفت به غیر از موفقیت، چیزهای زیادی نیستند که به فیلمساز ها جسارت بدهند. هنگامی که گای ریچی-  Guy Ritchie در

User Rating: Be the first one !

نقد و بررسی فیلم Sherlock Holmes: A Game Of Shadows

شاید بتوان  گفت به غیر از موفقیت، چیزهای زیادی نیستند که به فیلمساز ها

جسارت بدهند. هنگامی که گای ریچی-  Guy Ritchie در فیلم خود Sherlock

Holmes ساخته ی سال ۲۰۰۹ شخصیت شرلوک هولمز، مشهورترین کارآگاه

خصوصی جهان را از نو تعریف کرد، هیچکس از بازخورد این فیلم در میان

مخاطبان خبر نداشت. موفقیت جهانی این فیلم در گیشه، به تصویری که

Guy Ritchie از این شخصیت ترسیم کرد، اعتبار بخشید. او در فیلم بعدی،

Sherlock Holmes: A Game of Shadows روش  اطمینان بخش تری برای

ترسیم در پیش می گیرد. با کاهش سطح اتکا به جلوه های تصویری و حرکات

دلهره آور دوربین، کارگردان اجازه می دهد که بار پیشبرد فیلم و جذب مخاطب

بیش از هر چیزی به عهده ی داستان آن باشد. A Game of Shadows نسبت

به فیلم قبلی پرمایه تر است و از نقاط قوّت داستان اصلی برای پیشرفت کار

بهره می جوید و بعضی نقاط ضعف را برطرف می کند.

از زمانی که Sir Arthur Conan Doyle شخصیت جیمز موریارتی را در داستان

The Final Problem نوشته ی سال ۱۸۹۳ معرفی کرد، حدود ۱۲۰ سال می

گذرد و از همان موقع هم این شخصیت به شدت مورد توجه طرفداران قرار گرفت.

موریارتی ریاضیدان نابغه ای است که هوش و ذکاوتش با هولمز برابری می کند

و میتوان او را به عنوان بهترین رقیب و دشمن ممکن برای این کارآگاه خصوصی

در نظر گرفت. Conan Doyle در میان ۶۰ داستانی که درباره ی شرلوک هولمز

نوشته است، تنها یک بار از شخصیت موریارتی استفاده می کند (در همان داستان

The Final Problem که به آن اشاره شد) اما این شخصیت به یکی از عناصر اصلی

افسانه های هولمز تبدیل می شود و در بسیاری از داستان هایی که نویسنده

های دیگری جز Conan Doyle درباره ی ماجراهای شرلوک هولمز نوشته اند، حضور

دارد. بنابراین منطقی به نظر می آید که Guy Ritchie هم در فیلم خود از شخصیت

موریارتی استفاده کند. به راستی برای تصویری که Robert Downey Jr از هولمز

ارائه می دهد چه رقیبی بهتر است از کسی مانند مریارتی که از نظر هوش استنتاجی

و توانایی جسمی با او برابری کند و مثل خودش هم پایبند قواعد مبارزه باشد؟

فیلم A Game of Shadows اقتباسی از داستان The Final Problem نیست، با

این وجود بعضی از عناصر داستان را وام گرفته است. در این فیلم مشکلاتی که

در انسجام سیر داستانی فیلم قبلی وجود داشتند، برطرف شده اند. مبارزه ی

غیر مستقیم هولمز و موریارتی (Jared Harris) از همان ابتدای فیلم پا گرفته است.

هنگامی که هولمز در اجرای نقشه های شرورانه ی موریارتی مداخله می کند،

روند ماجرا تغییر می کند. هولمز عواقب کوتاه مدت نقشه های این جنایتکار خبره

را به چشم می بیند اما نتیجه ی نهایی از دید او پنهان است. موریارتی از آنارشیست

ها و تیراندازان نظامی بازنشسته برای آدم کشی استفاده می کند. وی همچنین از

“زن آرزوها” ی هولمز، ایرن آدلر (Rachel McAdams) به عنوان پیام رسان استفاده

می کند. هنگامی که یکی از مأموریت های ایرن به دلیل مداخله ی هولمز با شکست مواجه می شود، موریارتی به شدت عصبانی می شود. در همین حین، دکتر واتسون (Jude Law) دستیار و تنها دوست هولمز، در شرف این است که جهت برگزاری مراسم ازدواج خود و محبوبش مری (Kelly Reilly)، عازم سفر شود. هولمز (برای ادای وظیفه ی خود به عنوان ساقدوش داماد) به مناسبت پیوند ازدواج پیش رو، “جشن مردانه” ای که نوشیدنی های متنوعی هم در آن سرو می شود، برای واتسون ترتیب می دهد و برادر بزرگترش مایکرافت (Stephen Fry) را هم دعوت می کند. هنگامی که واتسون مشغول بازی است، هولمز به دیدن زنی کولی به نام سیمزا (Noomi Rapace) می رود. زنی که امکان دارد از نقشه های موریارتی اطلاع داشته باشد.

در فیلم A Game of Shadows چند سکانس اکشن فوق العاده به چشم می خورد، به عنوان مثال : یک مورد رویارویی چهار نفر به یک نفر که بین هولمز و چند آدمکش رخ می دهد، یک نمونه تعقیب و گریز در میهمانی مجردی واتسون، انفجار و آتش بازی در قطار، سکانس های شکنجه توسط  چنگک آویزان کردن لاشه ی حیوانات ، و آخرین مورد هم یک تعقیب و گریز نفسگیر در جنگل.

علاوه بر این ها چندین مورد انفجار و مبارزات فرعی در فیلم وجود دارند که همگی باعث می شوند این فیلم از تمامی فیلم هایی که بر اساس ماجراهای شرلوک هولمز ساخته شده اند (همه به جز همان فیلم ساخته شده در سال ۲۰۰۹) متمایز شود. هولمز اینجا دیگر نه آن کلاه شکاری اش را به سر می گذارد و نه مدام از کلمه ی ابتدایی معروف هولمز.

مشخصات سبک کاری ویژه ی Guy Ritchie به وضوح در فیلم دیده می شود، اما مانند فیلم قبلی بر سراسر فیلم سایه نینداخته است. او برای نمایش چیدمان ذهنی حرکات نبرد که پیش از هر مبارزه در ذهن هولمز شکل می گیرد، از نماهای صحنه ی آهسته استفاده می کند. خلاقانه ترین صحنه ای که در آن از این روش استفاده شده، صحنه ای است که در آن هولمز و موریارتی برای نبرد با یکدیگر آماده می شوند. از آنجایی که هر دوی آنها می توانند در ذهنشان برای تک تک حرکات نبرد برنامه ریزی کنند، کنش ها و واکنش های هر کدام پیش از وقوع درگیری جسمی، به تصویر کشیده می شود. در طول پرواز بر روی جنگل هم برای نمایش برخورد موشک های با سرعت بالا و گلوله های منفجرشونده با درختان و عدم اصابت آنها به آدم ها از نماهای صحنه ی آهسته استفاده شده است.

هنگام تماشای A Game of Shadows بیشتر احساس می شود این فیلم از یک داستان مصوّر اقتباس شده باشد،‌ هرچند واقعا اینکه اینطور نبوده است. Guy Ritchie برای روح بخشیدن به این قهرمان قدیمی ۱۲۴ ساله از این روش استفاده کرده است. وی حالت عصا قورت داده و خشک هولمز را کنار گذاشته و مردی را جایگزین او کرده که جسمش هم به اندازه ی روان و مغزش نیرومند است و از شرکت کردن در عملیات پر خطر باکی ندارد. شوخ طبعی کنایه آمیزGuy Ritchie هم در این فیلم مشهود است. حتی در سخت ترین لحظه های ماجرا، باز هم هولمز دست از طعنه زدن برنمی دارد و هر وقت هم که رابرت داونی جونیور کاری انجام نمی دهد که لبخندی به لب تماشاگر بنشاند، Stephen Fry دست به کار می شود. Stephen Fry همه چیز را به جان می خرد تا مخاطب را به تعجب یا خنده وا دارد. با وجود اینکه این فیلم در رده ی فیلم های PG-13 قرار گرفته است، باز هم دوربین در انتخاب تصاویری که قرار است نمایش داده شوند، دقت و ظرافت لازم را به خرج می دهد.

در این فیلم رابرت داونی جونیور موفق شده است زوایای مختلف نقش خود را بشناسد و به خوبی از پس اجرای آن بر بیاید. در فیلم اول، گاهی اوقات به نظر می رسید او سعی دارد هم از شیوه ی بازی Jeremy Brett تقلید کند و هم با همان سبک بازی او درگیر ماجراهای اکشن فیلم بشود (ترکیبی که اگر هم انجام می شد واقعاً مضحک بود). در این فیلم او آرامتر و خونسرد تر است و موفق شده سبک مناسب بازی در نقش هولمز را پیدا کند. احتمال دارد انتخابJared Harris برای بازی در نقش موریارتی کمی عجیب به نظر برسد (به خصوص بعد از شایعات زیادی مبنی بر اینکه Brad Pitt انتخاب اول کارگردان است)، اما شخصیت کم حاشیه و کمتر دیده شده ی او باعث می شود رعب و تهدید در چهره ی موریاتی بیشتر دیده شوند.

بازی او به خوبی Alan Rickman در فیلم Die Hard نیست، اما روش کاری و شرارت نهفته و دست کم گرفته شده ای که به نمایش می گذارد از همان نوع است.

Noomi Rapaceدر این فیلم به خوبی از نقش لیزابت سلندر (شخصیت اصلی فیلمThe Girl with the Dragon Tattoo) فاصله گرفته است. نقش او در این فیلم چندان  کلیدی نیست اما به او این امکان را می دهد که نشان دهد (۱) زن زیبایی ست، نه یک آدم عجیب و غریب با خالکوبی های متعدد (۲) به خوبی به زبان انگلیسی مسلط است. Jude Law هم مجدداً‌ در نقش واتسون مورد اعتماد  ظاهر می شود (نقشی که کسی برای آن ارزشی قائل نیست، مانند این است که Downey Jr در نقش بتمن باشد و او رابین).

من درباره ی فیلم قبلی که سال ۲۰۰۹ ساخته شده بود نوشته بودم که به نظر من به fan fiction (دنباله هایی که طرفداران داستان ها برای آنها می نویسند) شبیه است. اما درباره ی فیلم A Game of Shadows که فیلمنامه اش از استخوانبندی و انسجام مناسب برخوردار است، چنین انتقادی وارد نیست. پایان فیلم مشخص است و ضمن حفظ وفاداری به داستان The Final Problem و بستن پرونده، نکاتی را هم بیان می کند که امکان ساخت دنباله ای در آینده را فراهم می آورند. با اینکه نقشه ی موریارتی در فیلم به آن چیزی که در داستان Conan Doyle ابداع کرده بود، شباهتی ندارد، باز هم شایسته ی آدمی با هوش و ذکاوت او هست و به جذابیت شخصیت موریارتی کمک می کند و اجازه می دهد تا از کاراکتر های منفی مشهور جیمز باندهای قرن نوزدهم نیز جذاب تر به نظر برسد.

در واقع، حضور یک شخصیت منفی و نقش پیچیده ی او در داستان فیلم دو دلیل اصلی برتری A Game of Shadows بر فیلم قبلی Sherlock Holmes ساخته ی Guy Ritchie هستند. فیلمی که سال ۲۰۰۹ ساخته شد سرگرم کننده بود اما بی نظمی و آشفتگی آن آزار دهنده بود. اما در این فیلم قسمت های آزار دهنده بسیار کمتر شده اند و بیشتر قسمت های فیلم تماشایی و لذت بخش هستند.

About Mrezangi

Check Also

ماتریکس 2021

نقدی بر «رستاخیزهای ماتریکس» :خانم واچوفسکی؛ کاش یک ماتریکس را برای ما باقی می‌گذاشتید!

نقدی بر «رستاخیزهای ماتریکس» :خانم واچوفسکی؛ کاش یک ماتریکس را برای ما باقی می‌گذاشتید! از …