نتیجه بى توجهى به سپاه

نتیجه بى توجهى به سپاهReviewed by مدیریت پرچم های سیاه شرق on Sep 19Rating:

یکى از شاهان پیشین ، در نگهدارى کشور سستى مى کرد و بر سپاهیان سخت مى گرفت و آنان را در تنگدستى رها مى کرد تا اینکه دشمن قوى و ظغیانگرى به آن کشور حمله کرد. شاه به دست و پا افتاد و سپاهیان خود را به جلوگیرى از دشمن فرا خواند، ولى آنها پشت کردند و از اطاعت فرمان شاه خارج شدند:


چو دارند گنج از سپاهى دریغ

دریغ آیدش دست بردن به تیغ

یکى از آن سپاهیان که نافرمانى از شاه نموده بود، با من سابقه دوستى داشت . او را سرزنش کرده و گفتم : ((از فرومایگى و حق ناشناسى است که انسان به خاطر رنجش اندک ، هنگام حادثه ، از فرمان نعمت بخش خارج گردد و حقوق و محبت چند ساله شاه را نادیده بگیرد.))

او در جواب گفت : ((اگر از روى کرم و بزرگوارى عذرم را بپذیرى شایسته است ، حقیقت این است که : اسبم در این حادثه جو نداشت ، و زین نمدین آن را براى تاءمین زندگى به گرو داده بودم . شاهى که سپاه خود را از اموال و نعمتها دریغ دارد و در این راه بخل ورزد، نمى توان راه جوانمردى با او پیش ‍ گرفت . ))

زر بده سپاهى را تا سر بنهد

و گرش زر ندهى ، سر بنهد در عالم

 

About مدیریت پرچم های سیاه شرق

Check Also

نتیجه مستى و دورى از نیمخورده ناپاک

کنيزکى از اهالى چين را براى يکى از شاهان به هديه آوردند.شاه در حال مستى خواست با او آميزش کند. او تمکين نکرد. شاه خشمگين شد و او را به غلام سياهى بخشيد.

آن غلام سياه به قدرى بدقيافه بود که لب بالايش از دو طرف بينيش بالاتر آمده بود و لب پايينش به گريبانش فرو افتاده بود، آن چنان هيکلى درشت و ناهنجار داشت که صخرالجن از ديدارش مى رميد و عين القطر از بوى بد بغلش مى گنديد: