سندِ افتخار اسلام، قرآن کریم و سنت معصومان و انسانهاى وارسته و فرهنگ اخلاقىـ انسانى والا است؛ و این همه از زلال وحى و آرمانهاى بلند الهى و انسانى برخاسته است. به هر کجا که نور اسلام وارد شد، معنویت و آبادانى و تربیت و هدایت آورد.
کشور اروپایى اندلس نیز زمانى به برکت اسلام، از دانش و فرهنگ بهره برد و به اوج پیشرفت علمى رسید. آن روز که اروپا در جهل و خرافه غوطه ور و از دانش و فرهنگ به دور بود، به گفته “هرمان راندل ” استاد دانشگاه کلمبیا:
مسلمین در قرن دهم میلادى در اسپانیا تمدنى پدید آوردند که در آن تمدن، علوم از صورت عقایدمبهم عمومى درآمده بود و با صنایع و فنون زندگى علمى انطباق یافته بود.۱
همچنین “لاین پل ” مستشرق انگلیسى مىنویسد:
اسپانیا هشت قرن در دست مسلمانان بود و نور تمدن آن، اروپا را نورانى ساخته بود و دشتهاى سوزان این سرزمین در اثر کوشش ملت فاتح، آباد گردید و شهرهاى با عظمتى را در این وادى بزرگ به وجود آوردند.
علوم و ادب و صنعت فقط در همین سرزمین اروپایى رونق داشت و از همین رهگذر بود که علوم ریاضى، فلکى گیاهشناسى تاریخ، فلسفه و قانونگذارى تنها در اسپانیاى اسلامى تکمیل شده و نتیجه داده بود.۲
در این زمینه نوشتار دکتر “مارتینز مونتابث ” مستشرق اسپانیایى، نیز ارزنده است:
اگر حاکمیت هشت قرنهى اسلام بر اسپانیا نبود، هرگز این کشور وارد گردونهى تاریخ تمدن نمىشد. این دوره، در حالى که اروپاى همسایه، اسیر تیرگى جهل و عقب ماندگى بود، روشنایى خرد و فرهنگ را به آنجا منتقل کرد.۳
فرهنگ اسلامىِ علم دوستى چنان در کام مسلمانان اندلس، شیرین افتاد که بسیارى از آنان مشتاق گام نهادن در این راه شدند و این همه در حالى بود که اروپاى آن روز، در گرداب تفتیش عقاید وحشىگرى و مخالفت با علم غوطهور بودند.
با ورود اسلام به اندلس، زنان پا به دنیا و فرهنگ دیگرى نهادند و به درجات بلند علمى و اجتماعى دست یافتند، همان جایگاهى که امروزه در پى آنند، اما روز به روز زنان را به پرتگاه سقوط نزدیک مىسازند. در اوج مدنیت اسلامى در آنجا، زنان تحصیل مىکردند و حتى بانوانى در دانش و ادب شهرهى آفاق شدند؛ زنانى همچون “ولاده ” دختر امیر محمد که در سال ۸۶۰ میلادى شاعر برجسته و توانمندى بود.
سواد آموزى چنان رو به فزونى نهاد که تنها در مدت یک سال در قرطبه، بیش از پانزده هزار جلد کتاب نوشته شد و با انتقال صنعت چاپ از بغداد به اندلس، این رقم فزونى یافت. داشتن کتاب و کتابخانه نشانه بزرگى و فخرفروشى گردید. بزرگانى در میدان علم و نوآورى قد برافراشتند و کارهایى را به بشر و جهان علم عرضه نمودند.
در پزشکى مسلمانان به درجهاى رسیدند که “سانچو ” پادشاه “لیون ” از شهرهاى شمال غربى شبه جزیرهى ایبرى براى معالجه بیمارى سخت خود، نزد پزشکان مسلمان رفت و بهبود یافت.۴
پروفسور “دالماس ” استاد بیمارىهاى زنان دانشکده پزشکى شهر “مونت پلیه ” اعتراف مىکند:
تمدن مسلمانان منحصر به فن معمارى و نقش و نگار ساختمانها و مساجد پرشکوه نیست، بلکه شامل بسیارى از علوم و معارفى مىشود که اساس علوم جدید به ویژه علوم گیاهشناسى و پزشکى است.۵
نهضت علمى اى که با ورود اسلام به اندلس پدید آمده بود، با شکوفا کردن استعدادهاى مردم، اندیشمندان بنامى چون ابن مسّره، ابن خرم، ابن باجه، ابن رشد، ابن طفیل، ابن عربى، ابن سید بطلمیوسى، على بن عباس، زهراوى، ابن سعید مغربى، حیان بن خلف قرطبى، عبدالحمید بن عبدون اندلسى و… را به یادگار گذاشت.
همچنین با توسعه فعالیتهاى اقتصادى در بخشهاى گوناگون صنعت، ریسندگى و بافندگى نیز از رشد چشمگیرى برخوردار شد تا جایى که تنها در شهر طلیطله پنجاه کارخانه پارچه بافى وجود داشت که تعدادى از اینها مخصوص بافتن پارچههاى ابریشمى بود و حدود چهل هزار کارگر در این کارخانهها مشغول به کار بودند.۶
آنان در استفاده از معادن نیز به موفقیتهاى ارزشمندى رسیدند؛ آنان طلا را از ماسه و شن رودخانههاى لارده، شقر، تاجه، به دست مىآوردند، نقره راهاز معادن مرسیه، حمّه، قرطبه، باجه و آهن را از شمال وادى الکبیر.۷
مسلمانان براى استفاده از زمینهاى بىآب، با بهرهگیرى از مهارتهاى فنى خویش، روشهاى جدید آبیارى را اختراع کردند و از این طریق، زمینهاى بسیارى را آباد کردند. با رشد و توسعه اقتصادى، کالاهاى صنعتى و کشاورزى و صادرات و بازرگانى و تجارت خارجى اندلس رونق یافت و کالاهایى مانند: اسلحه، ورق آهن، ظروف چینى مُذَهَبْ و سفالى، کاشىهاى رنگارنگ، فرش، انواع پتو و پارچههاى ابریشمى و… صادر گردید.۸
سوگمندانه، با این همه رشد و توسعه، جامعه اسلامى به یکباره دستخوش نفاق و آلودگى جنسى گردید و میراث پربهاى آن در زیر شلاق دشمنى و یک دندگى اربابان کلیسا سوخت و خاکستر شد و حتى این دستآوردها به نام دیگران در تاریخ نگاشته شد. اکنون هر مسلمان بیدار دلى با نظر کردن به حکومت اسلامى اندلس از خود مىپرسد، چرااندلس از اوج قدرت به حضیضِ ذلّت کشیده شد؟ علت را باید در کجا جستجو کرد؟ آنچه ما در یافتیم در قالب پنج بخش تحت عنوان کلیات، شناخت کلى اندلس، علتهاى شکست، تهاجم فرهنگى و انقلابها و رسانه و ایجاد مصونیت فرهنگى، در اختیار شما همدلان قرار مىدهیم؛ باشد که گذشته، چراغ راه آیندهمان باشد و هیچ گاه این فرجام تلخ و دردناک در کشورهاى اسلامى تکرار نگردد.
ضرورت و اهمیت موضوع
==============
مرورى گذرا به جاودانهترین کتاب عالم خلقت، یعنى قرآن مبین که به گواهى تاریخ معجزهاى بىنظیر است، هر انسان روشن ضمیرى را مجذوب روش بیان و نحوهى القاى مفاهیم والاى توحیدى و عرفانى و اخلاقى در آن مصحف شریف مىنماید. خداوند متعال بهترین و سادهترین و عامّه فهمترین روش را براى فهماندن مفاهیم بلند الهى انتخاب کرده و از آن به عنوان سریعترین راه رسیدن به مقصود بهره مىجوید که همان روشِ بیانِ به صورت داستان است. آرى استفاده از قصههاى گذشتگان و بیان رمز موفقیت و یاخوارى آنان، و دعوت به عبرت آموزى از ملل گذشته، شیوهى تازهاى است که قرآن آن را به بهترین شکل به کار مىگیرد.
برهمین اساس، امروزه پرداختن به داستان تلخ و شیرینِ مسلمانان اندلس و بیان زاویههاى گوناگون حکومت مسلمانان در آنجا، ضرورت دارد. از آنجا که اختلافها، مقام پرستىها، قدرتطلبىها و فرو رفتن در منجلاب فسادِ اخلاقى و افول فرهنگى ـ که عوامل عمدهى شکست مسلمانان در اسپانیا بود ـ هم اکنون نیز،دامنگیر مسلمانان گشته است، بازبینى و تعلیل موشکافانهى این ماجرا، به منزلهى زنگ بیدارباشى است که ما را به ضرورت طرح و بررسى این بحث، متقاعد مىسازد.
پیشینهى تاریخى موضوع
—————————
موضوع این بحث به زمان فتح اندلس به دست “طارق بنزیاد همدانى “۹ برمىگردد؛ چرا که از آن زمان واژهى اندلس در ادبیات عمومى مسلمانان، جاى گرفت. مورخین بزرگى همچون ویل دورانت، گوستاولوبون، جرجى زیدان، طبرى و دیگران در کتابهاى خود به بحث دربارهى تمدن و تاریخ اندلس پرداختهاند و در اینباره دستکم صدها جلد کتاب نوشته شده است که هر کدام جنبههاى مختلفى از مسائل اندلس را بررسى کردهاند.
انگیزهى انتخاب موضوع
————————-
مقولهى فرهنگ و تهاجم فرهنگى و نقش کلیدى آن، در شکست یا پیروزى ملتها مطلبى نیست که از ذهن هیچ انسان عاقل و دوراندیشى پنهان بماند. اصولاً کشورهاى استعمارى دنیا به ویژه امریکا براى رسیدن به اهدافِ استعمارى و استثمارى خویش در کشورهاى جهان سوم ناچارند دیدگاه و فرهنگ آنان را با بینش و نگرش فرهنگى خویش همسو نموده، آن گاه به غارت کردن ثروتهاى ملى آنان بپردازند. از سویى دیگر، یافتن بازار فروش کالاى کمپانىهاى غربى مستلزم آن است که فرهنگ مصرفِ چنین کالاهایى در کشورهاى مورد نظر، ایجاد شود. از این روست که دشمن همواره دراندیشهى حملهى فرهنگى و بیگانه نمودن مردم از تمدن و فرهنگ اصیل خویش است. با توجه به همین نقشهى پلید غرب بود که مقام معظم رهبرى حضرتآیتاللّه خامنهاى مدظله العالى در سال ۱۳۶۹ه . ش ـ که همزمان با اوایل رهبرى ایشان بود ـ این موضوع مهم را مطرح کردند و از آن به عنوان “شبیخون فرهنگى ” نام بردند و از مسئولان و مردم خواستند در این باره تأمل کنند. هرچند برخى دستاندرکاران فرهنگى کشور به این مهم توجّه کافى نکردند و ایشان بارها از این کمتوجّهى گله کردهاند. بر حسب وظیفه و در جهت لبیک به فرمان رهبر معظم انقلاب و با توجّه به پارهاى همانندىهاى اوضاع کنونى کشور ما با وضعیت هشت قرن حکومت مسلمانان در اندلس، بر آن شدیم تا با طرح و بررسى مقایسهاى میان آن دو، برنامه سازان و مدیران تولید صدا و سیما را به اهمیت و خطر این جریان، بیش از پیش متوجّه نماییم.
روش و هدف پژوهش
———————–
در این پژوهش به صورت نقل و تحلیل تاریخى، عمل شده است؛ یعنى نخست اوضاع اندلس به صورت لازم و کافى، جداگانه بیان شده است و آنگاه با نتیجهگیرى از آن و ارتباط بحث به مهمترین علت شکست مسلمانان ـ که همان افت فرهنگى بود ـ وضعیت کنونى جامعهى اسلامیمان نیز به بوتهى نقد و بررسى کشیده شده است و سرانجام پیشنهادهاى لازم به برنامهسازان این رسانهى ملى، ارائه گردیده است.
پرسشهاى اساسى پژوهش
———————————-
۱ ـ فرهنگ و تمدن اندلس پیش از ورود اسلام چگونه بود؟
۲ ـ عوامل ورود و گسترش اسلام در این سرزمین، چه بود؟
۳ ـ جایگاه فرهنگى اندلس در هشت قرن سیطرهى مسلمانان بر آنجا، در مقایسه با کشورهاى دیگر اروپایى چگونه بود؟
۴ ـ میان عملکرد کلیسا و مسیحیان و اسلام و مسلمانان در اسپانیا چه تفاوت اساسى وجود دارد؟
۵ ـ دلیلهاى سقوط حکومت مسلمانان دراندلس چه بود؟
۶ـ میان وضعیت کنونى ما و اوضاع مسلمانان در اندلس چه تفاوتها و همانندىهایى وجود دارد؟
۷ ـ مهمترین خطر تهدیدکنندهى جامعهى کنونى ما چیست؟
۸ ـ نقش صدا و سیما و نهادهاى فرهنگى دیگر در پاسدارى از حریم فرهنگى کشور چیست؟
۹ ـ روشهاى دشمن در تهاجم فرهنگى چگونه است؟
درآمد
……..
“اندلس ” یا شبهجزیرهى ایبرى شامل سرزمین اسپانیا و پرتغال فعلى است. این شبهجزیره که اکنون به دو کشور مستقل اسپانیا و پرتغال تقسیم شده است، در جنوب غربى اروپا قرار دارد که از قسمت شمال و شمالِ غربى به خلیج بیسکارى۱۰، از سوى شرق به دریاى بالئار۱۱ ـ که جزو دریاهاى غربىمدیترانه است ـ و از جنوب به دریاى مدیترانه و تنگهى جبل الطارق و اقیانوس اطلس همجوار است. همچنین از ناحیهى (مغرب) با اقیانوس اطلس و تنها از شمالشرقى به خاک اروپا متصل است. این اتصال، به وسیلهى سلسله کوههاى “پیرنه ” صورت مىگیرد. گستردگى این شبهجزیره ـ در کنار جزیرههایى به دو کشور اسپانیا و پرتغال تعلّق دارند ـ در حدود ۵۹۶۸۳۲ کیلومتر مربع است.۱۲
واژهى اندلس از قبیلههاى واندال۱۳ گرفته شده است. این قبیلهها در قرنهاى سوم و چهارم و حتى پنجم میلادى، وارد این سرزمین شدند و آنجا را به نام “فاندلسیا “۱۴ نامیدند. بعدها اعراب آن را به لغت عربى “اندلس “خواندند.۱۵
این سرزمین آب و هوایى بسیار مناسب و مردمانى زیبا و طبیعتى دلربا دارد و هر انسان خوش ذوقى را به سوى خود مىکشاند. مسلمانان نیز با آگاهى از این آب و هواى خوش وارد آنجا شدند و بسیارى از مسلمانان مهاجر سالها در آنجا رحل اقامت گزیدند.
موقعیت سیاسى
…………………….
ساکنان قدیمى این کشور از قوم سَلت۱۶ که از فرانسه آمده بودند و قومایبر۱۷ بودند که اسمشان بر این شبهجزیره اطلاق شده است. این دو طایفهبیشتر در شمال و مرکز بودند. طایفههاى دیگرى نیز از خارج آمدند و در سواحل این کشور، ساکن شدند. از آن جمله، فینیقیان و پس از آنان یونانىها و سپس کارتاژىها آمدند که این کشور را تصرف نموده و شهرى به نام “کارتاژ ” یا قرطاجنه۱۸ در آنجا بنا نهادند. در سال ۲۰۰ پیش از میلاد، جنگ دومپونیک۱۹ به وقوع پیوست که کارتاژىها شکست خوردند و رومیان بر این کشور چیره شدند. تصرف شبهجزیرهى ایبرى براى دولت روم بسیار ضرورى بود؛ چرا که این منطقه در سر راه اروپا و آفریقا واقع شده و محل اتصال آن دو قاره به یکدیگر بود. رومیان تا قرن پنجم میلادى بر اندلس حکومت کردند که در دورهى آنان این کشور شهرهاى آبادى داشت و عدهاى از مردان نامى در آنجا، ظهور کردند که از مفاخر اسپانیا شدند. پس از آنکه دولت رومِ غربى برچیده شد، طایفههاى ویزیگوت۲۰ و “واندال “۲۱ در قالبمهاجم، داخل شبهجزیره شدند و رومیان را اخراج کردند. بدین ترتیب، اندلس در قرن ششم میلادى، به تصرف ویزیگوتها درآمد. در هنگام حملهى لشکریان اسلام به اندلس، همینها در آنجا حکومت مىکردند.
با گذشت زمان و با ایجاد تعامل فرهنگى، بین ویزیگوتها و لاتین زبانان که در اندلس بودند، در همآمیختگى حاصل شده و زبانشان لاتینى گردید. ویزیگوتهاى بتپرست، خدایان خویش را ترک گفته و آیین مسیح را پذیرفتند و هنگام لشکرکشى مسلمانان به این سرزمین، ویزیگوتها و لاتین، در کنار هم تحت یک حکومت اشرافى، تربیت یافته بودند و مردم این سرزمین داراى روح بندگى ورقّیت بودند.۲۲
گوتها(ویزیگوتها) اسپانیا را براساس همان نظام روم باستان اداره مىگردند. کشور همچنان به ایالتها۲۳ و شهرها۲۴ تقسیم مىشد و بر هر ایالت یک “دوک ” و بر هر شهر یک “کُنت ” فرمان مىراند. هر یک از این حاکمان نیز براى رتق و فتق امور مالى و قضایى و نظامى منطقهى تحت حاکمیت خود، گروه دیگرى به نام کارمندان۲۵ را به کار مىگرفتند. پادشاهانِ گوت، باخودکامگى حکم مىراندند و در ادارهى امور کشور فعال مایشا بودند. همچنین شورایى مرکب از بزرگان و نجیبزادگان بود، که در هر کارى، پادشاهان گوت را یارى مىکرد. اما خودکامگىِ پادشاهان، هرگونه قدرت و اختیارى را از این شورا گرفته بود. اصولاً پادشاه مىبایست ازمیان نجبا و بزرگان انتخاب مىشد، ولى در عمل، هر کدامشان که زور بیشترى داشت، قدرت را به دست مىگرفت.۲۶ بنابراین فضاى سیاسى اسپانیاى پیش از ورود اسلام یک استبداد تمام عیار و اختناق وحشتزا بود. از همین رو، مردم این کشور همواره چشم به راه یک نجات دهنده مىزیستهاند و طلوع آفتاب اسلام را در سرزمینشان بسانِ سحاب رحمتى بر فراز آسمان امیدشان تصور کردند و به سرعت آن را پذیرفته و در آن ذوب شدند.
موقعیت فرهنگى
……………………
در خصوص وضعیت فرهنگى اندلسِ پیش از ورود مسلمانان باید دو دورهى جداگانه را مدنظر قرار داد. یکى دورهى رومیان که قبل از ویزیگوتها، بر این سرزمین، حکمرانى مىکردند و دیگرى دوران سیطرهى پادشاهان ویزیگوتى که با ورود مسلمانان به اسپانیا، برچیده شدند. بدیهى است که در دورهى اول، گرچه رومیان ستمگرانه بر مردم حکومت مىکردند، ولى چنانچه گفتیم، آبادانى و نشاط بر شهرها حاکم بوده است و این سرزمین مهد تمدن فکرى ـ فلسفى اروپاى آن روز بوده است. در آن دوره گروهى مردان نامى، همچون “سنکا “۲۷ از فیلسوفان بزرگ روم ـ و “لوسین “۲۸ ازنویسندگان بزرگ یونانى ـ و “مارسیال “۲۹ از شاعران رومى ـ و چهار نفرامپراطور، یعنى “تراژان “۳۰، “آدرین “۳۱ “مارکوس اورلیوس “۳۲ که یکى ازفیلسوفان معروف بود ـ و “تئودوس “۳۳ ظهور کردند که در تاریخ فرهنگ وتمدن اروپا، مقام و منزلتى یافتند.۳۴ اما دربارهى دورهى دوم، یعنى سیطرهى پادشاهان ویزیگوت، شاید بتوان گفت که اسپانیاى عصر گوتها، نه آنچنان که برخى تاریخ نویسان فرانسوى و عرب معتقدند سراسر بد بوده است و نه آنگونه که اسپانیایىها مىپندارند، یکسره خوب بوده است؛ بلکه این عصر، ادامهى عصر فروپاشیدهى رومىها است. بنابراین اگرچه گوتها، مردمانى بیابان نشین بودند و قاعدتا نمىتوانستند در ارتقاى فرهنگى اسپانیا نقش مؤثرى ایفا کنند. ولى مردم بومى اسپانیا که به مسیحیت گرویده بودند، با الهام از اندیشهها و فلسفهى آنجا، قابلیت پیشرفت فرهنگى را داشتند. از این رو، جاى شگفتى نیست که در این سرزمین دوردست، مردانى چون “ایزیدور سیویلیایى “۳۵ ـ دانشمند ذوالفنون ـ ظهور کنند. بنابراین اسپانیاى مسیحى، دراین زمینه از سراسر اروپاى غربى گوى سبقت ربود. همچنان که اسپانیاى اسلامى در جنبههاى گوناگون اندیشهى اسلامى، از دیگر سرزمینهاى جهان اسلام پیشى گرفت.شاید علت این امر در تأثیرگذارى این سرزمین زیبا و شگفت بر ساکنانش خلاصه شود.۳۶
با همه آنچه گفتیم، بدون تردید فرهنگ اسپانیاى پیش از اسلام در مقایسه با تمدن اسلامى، چیزى براى ابراز وجود نداشت و برترى نسبى فرهنگى اسپانیاى پیش از اسلام در مقایسه با اروپاى بىتمدن آن زمان، چیزى را ثابت نمىکند و از ارزش خدمات بسیار مسلمانان در این سرزمین نمىکاهد.
موقعیت اقتصادى
…………………..
اوضاع اقتصادىِ اسپانیاى پیش از اسلام، همچون وضعیت سیاسى و فرهنگىاش، حالتى آشفته داشت و به گواهى تاریخ، هیچگونه اثرى از پیشرفت اقتصادى در دوران پادشاهان ویزیگوت، وجود ندارد.گر چه در دورهى رومیان، وضع بهتر بود.
هنگامى که آفریقا، در حکومت اسلامى از نعمت آزادى عقیده و عدل و داد برخوردار بود و مراحل تکامل و پیشرفتهاى اساسى را با سرعت زیادى طى مىکرد، شبهجزیرهى اسپانیا، همسایهى شمالى وى، زیر بار ستم پادشاهان ویزیگوت ضعیف و نابود مىشد. وضعیت اقتصادى این کشور و مردمان آن، در هیچ دورهاى به اندازهى عصر ویزیگوتها آشفته وخراب نبوده است؛ چون اولا: مانند روزگار رومیان، ثروتمندان و اشراف و طبقههاى ممتاز، از دادن مالیات و عوارض دیگر دولتى معاف بودند. از این رو، قشرهاى متوسط جامعه که تمام بارهاى سنگین کار بر دوش آنها بود، روز به روز ضعیفتر و فقیرتر مىشدند. فعالیتهاى پیشهاى و هنرى، به خاطر گرفتن عوارض و مالیاتهاى کمرشکن، تماما از بین رفته و تجارت و صنعت کشور به کلى نابود شده بود. از طرف دیگر، خشکسالى و قحطى، سراسر کشور را فراگرفته بود؛ درست مانند زمانى که مسلمانان از این کشور اخراج شدند. این در حالى بود که سران کشورى در کاخهاى عالى خود، بىخیال و آسوده خاطر به عیش ونوش مشغول بودند و با استثمار مردم بیچارهى اسپانیا، به خوشگذرانى و تنپرورى مىپرداختند. کار کشاورزى یا بر عهدهى کشاورزان بود و یا غلامانى که به ضرب شلاق اربابان سنگدلشان، به کارهاى سنگین گماشته شده بودند. آنان براى همیشه طوق بندگى به گردن انداخته بودند و هرگز براى آزاد شدنشان از چنان فضاى ظلمتزایى، امیدى نداشتند. آنان بدون اجازهى ارباب حتى نمىتوانستند زن بگیرند یا دخترى را شوهر بدهند و چنان که بین کشاورزان دو اربابِ همسایه، ازدواجى صورت مىگرفت، فرزندان آنها میان دو ارباب به طور مساوى تقسیم مىگردید.۳۷ در چنان اوضاع بدِ اقتصادى و وضعیت اسفبار زندگى، مردمان زحمتکش دیگر به آیندهاى روشن و توانمند، امید نداشتند و نابودیشان را به چشم مىدیدند.
چگونگى ورود مسلمانان به اندلس و دلایل پیروزى آنها
==============================
زمانى که آفریقا به دست “موسىبن نصیر ” اداره مىشد، پادشاه اسپانیا “رودریک “۳۸ بود. رودریک “تیزا “۳۹ یا غیطشه ـ پادشاه پیشین ـ را برکنار کرده وکشته بود و خود، تاج و تخت پادشاهى را در اختیار گرفته بود. او سى و ششمین و آخرین پادشاه گوت دراندلس بود.
ماجراى فتح اندلس از آن جا آغاز گردید که “ژولین “۴۰ـ فرماندار “سبته ” ـبه خاطر تعرضى که از سوى رودریک به دخترش شده بود، از پادشاه سرپیچى کرده و به ناچار به فراریان دیگر اسپانیا در آفریقا پیوست و با اصرار از موسىبن نصیر ـ حاکم مسلمان آفریقاـ خواست تا اسپانیا را از چنگال ستمگرانه پادشاه غاصبش نجات بخشد. در پاسخ به این درخواست، موسىبن نصیر باگرفتن اجازه از ولید۴۱ـ خلیفهى مسلمانان ـ یک افسر جوان و شجاع به نام “طریف ” را براى کشف و گردآورى اطلاعات لازم و مقدماتى به سواحل جنوبى اسپانیا فرستاد. وقتى گزارشهاى رضایت بخش او به دست موسى رسید، در ماه رجب سال ۹۲ هجرى قمرى “طارق بن زیاد ” ـ از لایقترین سرداران موسىبن نصیر ـ باسپاه اندکى مرکب از هفت هزار نفر مردان جنگى، از تنگهى جبلالطارق گذشتند و در محلى که هنوز به نام وى معروف است، پیاده گردیدند و سپس نخست در شهر “الجزیره الخضراء “۴۲فرود آمده و نماز صبح را در آنجا به پا داشت، و با برافراشتن پرچمِ نبرد به نبرد و پیشروى پرداخت. بعدها در همان محل برافراشته شدن پرچمها، مسجدى به نام “مسجد الرایات ” ساخته شد که حتى تا زمان مراکشى ـ از دانشمندان قرن ششم و هفتم ه. ق ـ به همین نام باقى بوده است.
از سویى گوتها نیز بسیار کوشیدند تا راه را بر طارق بسته و مانع پیشرفت وى گردند، ولى نتوانستند. در پى این حملههاى نخستین، جمع آنان از هم پاشیده و پراکنده گردیدند و طارق مستقیما به سوى “طلیطله “۴۳ پیش رفت. کهاین پیش روى بزرگ در تاریخ ثبت گردیده است. لشکر طارق با سپاه کمکى که از مرکز رسید، بیش از ۱۲ هزار نفر گردید. رودریک که در حال فرونشاندن آشوبهاى شمال کشور بود و “تدمیر ” را به جاى خود گماشته بود، با شنیدن این خبر به پایتخت برگشت. “تدمیر ” به او نوشته بود: مردمى به کشور ما آمدهاند که نمىدانیم آیا اهل آسمانند یا اهل زمین. ” رودریک، امیران ارتش و خانهاى کشور را به جنگ فراخواند و حکم داد که همگى با مردمان و وابستگانشان در شهر “قُرطُبه “۴۴ به او بپیوندند. طولى نکشید که تعدادنیروهاى سپاه سلطنتى به همراه سپاه کمکى امیران اطراف، نزدیک به یکصد هزار تن رسید. این دو لشکر در مکانى به نام “لکه “۴۵ در روز یکشنبه ـ دو روزمانده به آخر ماه رمضانِ سال ۹۲ ه . ق ـ باهم درگیر شدند و این جنگ تمام عیار میان آنها، تا روز یکشنبه پنجم شوال ادامه یافت. فرزندان تیزا ـ پادشاه پیشین که به دست رودریک کشته شده بود ـ در همان حملهى اول از لشکر رودریک جداشدند، ولى فراوانى لشکریان باقى ماندهى رودریک و مناسب بودن سلاح و وسایل جنگى و آرایش خوب نظامى آنها، باعث گردید تا مدت بیشترى در برابر حملههاى سخت مسلمانان، پایدارى نمایند. ولى حملهى پایانى طارقبن زیاد، به قدرى سخت و سنگین بود که ایستادگى دشمن در برابر آن ممکن نبود. از این رو، جمعیت گوتها به کلى از هم پاشید. پادشاه رودریک هنگام فرار، خود را به آب رودخانه اندخته و کشته شد و مسلمانان اسب و لنگهى کفش او را در میان گِل و لاىِ رودخانه پیدا کردند.
آنچه در این پیروزى اهمیت ویژهاى دارد، نقش رهبرى این حرکت اسلامى بود.۴۶ در این نبرد نابرابر و در شرایطى که دشمن از امتیازِ آشنابودن با منطقه، پشتیبانى نظامى و تأمین غذایى و تدارکاتى برخوردار بود، طارق شگردى به کار برد تا سربازان مسلمان را به رغم کمى تعدادشان، از لحاظ روحى کاملاً آماده نماید و از تعداد کم جنگجویان اسلام، بیشترین بهره را ببرد. وى ابتدا در برابر دیدگان وحشتزدهى سربازان دستور داد تا کشتىهایى را که با آن از دریا عبور کرده بودند و همچنین اندوختههاى غذایىشان را آتش بزنند و تنها به اندازهى یک وعده، غذا نگه دارند.۴۷ آنگاه در حالى که انبوه لشکر دشمن از یک سو و فاصله انداختن تنگه میان مسلمانان و مرکزیت آنان در شمال آفریقا از سوى دیگر، برسختى و نابرابرى جنگ به نفع دشمن مىافزود، در یک سخنرانى هیجان برانگیز پس از فراخواندن نیروهایش به جهاد و فداکارى و بعد از حمد و ثناى پروردگار، خطاب به لشکریانش گفت:
اى لشکریان! از این جزیره به کجا خواهید گریخت؟ در حالى که دریا در پشت سر، و دشمن در برابر شماست. پس به خدا قسم که چارهاى جز پایدارى و شکیبایى نیست. بدانید که شما در این جزیره از کودکان یتیم در کنار سفرهى افراد لئیم، زبون ترید اکنون دشمن شما با لشکرى انبوه، سلاحى بُرنده و ذخیرهى غذایى فراوان به استقبالتان آمده است و شما جز شمشیرهایتان، پناهى ندارید و جز آنچه از دشمن بگیرید غذایى ندارید. اگر مدتى در این جزیره به تنگ دستى و نیازمندى گرفتار شوید و در کارتان چارهاى نیندیشید، آبرویتان بر باد خواهد رفت. شما با هراسى که در دلِ دشمنان انداختهاید، شجاعت و جرأت را در خود پروردهاید. پس خوارى و پستى را از آیندهى کار خویش دور کنید و این ستمکاران را از این سرزمین برانید. اکنون لشکرى قوى در برابر شما آمده و هر گاه شما مرگ را بر خود هموار کنید، پیروز مىشوید، زیرا فرصت هماکنون بر شمادست مىدهد. من شما را از چیزى برحذر نمىکنم که خود از آن دور باشم مگر آن که من پیشرو شما باشم.۴۸
مىتوان ضعف حکومت “ویزیگوتها ” را در اسپانیا که به شکست آنان انجامید در سه عامل خلاصه کرد:
۱ـ اختلاف در میان طبقات اعیان و بزرگان بر سر جانشینى پادشاه؛
۲ـ نارضایتى بخشهاى دیگر جامعه به خاطر امتیازهاى طبقهى اعیان و در نتیجه غیرقابل اعتماد بودن سپاه؛
۳ـ تعقیب و تفتیش عقاید دینى۴۹ یهودیان که سبب استقبال آنان از مسلمین گردید.۵۰
از سوى دیگر، عوامل زیر به مسلمانان در دستیابى به پیروزى نهایى کمک شایانى کرد:
۱ـ وجود فرماندهى قوى و شجاع و با کفایت، همچون طارقبن زیاد؛
۲ـ مسلمانانِ مبارز با روحیهى ایثار و شهادتطلبى و باانگیزهى معنوىِ انجام دادن تکلیف مىجنگیدند؛
۳ـ اطاعت محض جنگجویان مسلمان از مافوق و فرماندهى خویش و سرعت در عمل.
نتایج پیروزى
…………….
بىتردید آثار و پىآمدهاى این واقعهى تاریخى بر جامعهى اسپانیا و همچنین بر مسلمانان به سادگى قابل شمارش نیست، ولى در این گفتار به تعدادى از این تأثیرگذارىها مىپردازیم:
پىآمدهاى پیروزى مسلمانان
……………………………………
۱- ظهور دوبارهى قدرت اسلام و مسلمانان؛
۲ـ گسترش منطقههاى مسلمان نشین و توسعه حکومت اسلامى؛
۳ ـ ایجاد بازار کار و سکونت براى مسلمانان؛
۴ ـ گرویدن بسیارى از مسیحیان به دین مبین اسلام؛
۵ ـ تربیت شدن تعداد زیادى از دانشمندان بزرگ جهان اسلام در این منطقه و پیشرفتهاى بزرگ فرهنگى، علمى و صنعتى براى مسلمانان در آن سامان.
آثار پیروزى بر جامعهى اسپانیا
………………………………….
۱ ـ حقوق و اختیارات طبقهى ممتاز روحانیان و اشراف ازمیان رفت و طبقهى رنجدیدهى غلامان و نوکران آزاد گشتند که تا آن زمان با آنها مانند چهارپایان رفتار مىشد. آنان در زمینهایى که به دست مسلمانان درآمد، مانند یک کشاورز کاملاً آزاد، کار مىکردند و عملاً زمینها در تصرف کامل، بلکه مالِ آنها بود و تنها از محصول تولیدى زمین سهمى به مالک مسلمان مىدادند.
۲ ـ عوارض و باجهاى سنگین که پیشه و هنر و فن را از میان برده بود و طبقهى متوسط را پریشان و بیچاره ساخته، لغو گردید.
۳ ـ قوانین مالیاتى مشخصى بر اساس عدل و برابرى اسلامى تدوین گردید.
۴ ـ یهودیان که تا آن زمان مورد تعقیب و آزار بودند، در انجام مراسم دینى و امور قضایى خود آزاد گشتند.
۵ ـ روشن شدن شعلههاى تمدّن شهرنشینى و دانش در اسپانیا به دست مسلمین، هنگامى که تمام اروپا اسیرِ جهل و نادانى و گرفتار جنگ و خونریزى بود.۵۱
پی نوشت
_____________________________________________________________________________
۱ ـ سرزمین اسلام، غلامرضا گلى زواره، ص ۴۹۷.
۲ ـ اسلام و بلاهاى نوین، محمد غزالى، ترجمه مصطفى زمانى، ص ۲۴۶.
۳ ـ مجله آینه پژوهش، مقاله بیدارى اسلامى در اندلس امروز از عبدالجبار الرفاعى، ترجمه سید حسن اسلامى، مهر و آبان ۷۱، شماره ۱۵، ص ۴۹.
۴ ـ تاریخ فتوحات اسلامى در اروپا، شکیب ارسلان، ترجمه على دوانى، ص ۳۱۲.
۵ ـ همان، ص ۳۱۲ ـ ۳۱۳.
۶ ـ تمدن اسلام و عرب، گوستاو لوبون، ترجمه محمد تقى فخرداعى گیلانى، انتشارات بنگاه مطبوعاتى علمى، چ چهارم، ص ۷۶۲.
۷ ـ نک: اسلام در غرب، ص ۲۵۳ به بعد.
۸ ـ هفت قرن فراز و نشیب تمدن اسلامى در اسپانیا، ص ۳۲۳ و ۳۲۴.
۹ . گروهى، طارق را از منطقهى همدان ایران ذکر کردهاند و او را هم پیمان یا آزاد شدهى موسىبن نصیر خواندهاند. نک: سیماى اندلس، ص ۲۷.
۱۰ . biscary.
۱۱ .baleares.
۱۲ . جغرافیاى کامل جهان، ص ۶۲۷.
۱۳ . wandale؛ این واژه نیزریشهى آلمانى دارد.
۱۴ . Vandalasia.
۱۵ . نک: التاریخ الاندلسى من الفتح الاسلامى حتى سقوط غرناطه، ص ۳۷.
۱۶ . Seltes.
۱۷ . Ibers.
۱۸ . Gartagena.
۱۹ . punigue.
۲۰ . wisigoths.
۲۱ . wandeges.
۲۲ . آندلس یا تاریخ حکومت مسلمین در اروپا، دکتر محمد آیتى، ص ۹ و ۱۰.
۲۳ . provinciae.
۲۴ . civitates.
۲۵ . centevari.
۲۶ . سپیدهدم اندلس، برگردان، حمیدرضا شیخى، ص ۴۲ و ۴۳.
۲۷ . seneque.
۲۸ . luciek.
۲۹ . matial.
۳۰ . terajan.
۳۱ . adrien.
۳۲ . marc – Aurele.
۳۳ . theodose.
۳۴ . آندلس یا تاریخ حکومت مسلمین در اروپا، محمد ابراهیم آیتى، ص ۹.
۳۵ . isidor de sevila.
۳۶ . سپیدهدم اندلس، دکتر حسین مؤنس، ص ۵۰، ۱۳۷۳.
۳۷ . اندلس یا تاریخ حکومت مسلمین در اروپا، دکتر ابراهیم آیتى، ص ۶ و ۷.
۳۸ . rodric.
۳۹ . vitiza.
۴۰ . julian.
۴۱ . ولیدبن عبدالملک، معروف به ولید اول، ششمین خلیفهى اموى که بعد از معاویه، یزید، معاویه دوم، عبداللّه زبیر، مروان بن حکم وعبدالملک بن مروان در شوال سال ۸۶ ه. ق ۷۰۵م به خلافت رسید و تا سال ۹۶(۷۱۵ م) حکومت کرد.
۴۲. algeciras.
۴۳. toledo.
۴۴ . gordoba.
۴۵ . guadalet.
۴۶ . اندلس یا تاریخ حکومت مسلمین در اروپا، ص ۱۰ـ۱۴.
۴۷ . اندلس سرزمین خاطرهها، سیدعلى محقق، ص ۲۵.
۴۸ . سیماى اندلس، على محمدى، ص ۳۲، برگرفته ازکتاب بررسى عقاید و ادیان، مصطفى نورانى اردبیلى، ص ۲۸۷ و ۲۸۸.
۴۹ . ویزیگوتها ،یهودیان را در عقیده و مراسمهایشان آزاد نگذاشته، همواره آنان رامورد تعقیب و آزار قرار مىدادند.
۵۰ . اسپانیاى اسلامى، مونتگومرى وات، برگردان، محمدعلى طالقانى، ص ۱۱.
۵۱ . محمد ابراهیم آیتى، آندلس، ص ۱۷.
منبع : کتاب ” عبرت های اندلس “