شاه در کلبه دهقان

شاه در کلبه دهقانReviewed by مدیریت پرچم های سیاه شرق on Oct 2Rating:

یکى از وزیران گفت : ((به خانه کشاورز ناچیزى پناه بردن شایسته مقام ارجمند شاه نیست ، ما در همین بیابان خیمه اى برمى افروزیم و آتشى روشن مى کنیم و امشب را بسر مى آوریم .))

کشاورز از ماجراى در بیابان ماندن شاه و همراهانش باخبر شد، نزد شاه آمد و پس از احترام شایان ، گفت : ((از مقام شاه چیزى کاسته نمى شد، ولى نگذاشتند که مقام کشاورز، بلند گردد.))

این سخن کشاورز، مورد پسند شاه واقع شد، همان شب با همراهان به خانه کشاورز رفتند و تا صبح آنجا بودند، صبح شاه جایزه و لباس و پول فراوانى به کشاورز داد، هنگامى که شاه و همراهان بر اسبها سوار شده تا از آنجا به شهر آیند، شنیدند کشاورز در رکاب آنها حرکت مى کرد و مى گفت :

ز قدر و شوکت سلطان نگشت چیزى کم

از التفات به مهمانسراى دهقانى

کلاه گوشه دهقان به آفتاب رسد

که سایه بر سرش انداخت چون تو سلطانى

About مدیریت پرچم های سیاه شرق

Check Also

آدم نما، نه آدم

آدم نما، نه آدمReviewed by مدیریت پرچم های سیاه شرق on Oct 2Rating: نادانى را …