سخاوت امام هفتم(ع)

سخاوت امام هفتم(ع)Reviewed by مدیریت پرچم های سیاه شرق on Jun 26Rating:

امام آمدند و دعا کردند و فرمودند: از پیامبر روایت‏ شده است که: به باقی مانده ‏هاى ملک و مالى که به آن لطمه وارد آمده است، بچسبید. من همان زمین را آب دادم و خدا به آن برکت داد و چندان محصول آورد که به ده هزار فروختم.۳ ابوالفرج اصفهانی در مقاتل الطالبیین از یحیی بن الحسن نقل کرده است که گفت: هر گاه موسی بن جعفر(ع) می شنید که مردی پشت سر آن حضرت سخن ناشایستی گفته است برای او یک کیسه پول که در آن ها بین ۲۰۰ تا ۳۰۰ دینار بود، می فرستاد و کیسه های آن حضرت زبان زد بود.۴ در تاریخ حکایت جالبی آمده است که منصور خلیفه عبّاسی از امام موسی بن جعفر(ع) دعوت کرد که در مجلس شاد باش نوروز بنشیند و هدایا و تحفه های مردم را بستاند. آن حضرت فرمود: من در اخباری که از جدّم، رسول خدا(ص)، روایت شده است، جستجو کردم، امّا درباره این عید خبری نیافتم بلکه این عید سنّت ایرانیان است و اسلام آن را محو فرموده پناه به خدا می برم از این که بخواهیم چیزی را که اسلام محو فرموده، احیا کنیم. آن امام مهربان با این گونه رفتارها علاوه بر آن که گرد غم از چهره درماندگان می زداید و به آنان امید زندگی می بخشد، به پیروان راستین و رهبران جامعه می آموزد که با تک تک افراد جامعه ارتباط نزدیک و مستقیم داشته باشند و در پیشامدهای ناگوار آنان را دریابند و با کرم و بزرگواری خویش، با دشمنان و مخالفانش برخورد می کرد و در نتیجه آنان را با خود دوست می کرد منصور پاسخ داد: من این کار را به خاطر دلجوئی و جذب لشگر و سپاه می کنم و تو را به خداوند عظیم سوگند می دهم که در این مجلس بنشینی. آن حضرت نشست. سران و فرماندهان لشکر بر آن حضرت وارد می شدند و به وی شاد باش می گفتند و هدایای خود را به آن حضرت پیشکش می کردند. خادم منصور بالای سر آن حضرت ایستاده بود. و هدایایی را که آورده می شد، آمار می گرفت. در آخر همه پیرمردی سالخورده وارد شد و به آن حضرت عرض کرد: ای فرزند دخت رسول خدا! من مردی فقیر و تنگدستم و مالی ندارم که پیشکش کنم، امّا سه بیت که جدّم درباره تو، حسین بن علی(ع)، سروده است تقدیم شما می کنم:

عجبت لمصقول علاک فرنده
یوم الهیاج و قد علاک غبار

در شگفت شدم از آن شمشیر جوهر دار و صیقلی که بر فراز تو بود در روز جنگ در حالی که روی تو را غبار گرفته بود.

و لا سهم نفذتک دون حرائر
یدعون جدّک و الدموع غزار

و نیز در شگفت شدم از تیرهایی که در برابر زنان از بدن تو می گذشت در حالی که جدّ تو را می خواندند و اشک ها می باریدند.

الا تغضغضت السهام و عاقها
عن جسمک الإجلال و الإکبار

آیا سزاوار نبود که به خاطر عظمت و شکوه تو تیرها به خطا می رفتند. تیرها کاستی گرفتند و بزرگی و شکوه تو آن ها را از بدن تو باز داشتند و دور کردند. امام با شنیدن این ابیات فرمود: هدیه تو را پذیرفتم. بنشین که خدای مبارکت گرداند. آن گاه سر خود را به جانب خادم منصور بلند کرد و فرمود: نزد امیرالمؤمنین برو و به او بگو که این مقدار مال جمع شده و بپرس با این مال ها چه می خواهد بکند؟ خادم رفت و برگشت و جواب آورد که منصور می گوید تمام این اموال را به شما بخشیدم. با آن هر کار که می خواهید بکنید. پس امام به آن پیرمرد فرمود: تمام این اموال را بردار که من آن ها را به تو بخشیدم.۵ آن امام مهربان با این گونه رفتارها علاوه بر آن که گرد غم از چهره درماندگان می زداید و به آنان امید زندگی می بخشد، به پیروان راستین و رهبران جامعه می آموزد که با تک تک افراد جامعه ارتباط نزدیک و مستقیم داشته باشند و در پیشامدهای ناگوار آنان را دریابند و با کرم و بزرگواری خویش، با دشمنان و مخالفانش برخورد می کرد و در نتیجه آنان را با خود دوست می کرد.

پی نوشت ها:
۱) وفیات الاعیان، ج ۵، ص ۳۰۸؛ بحار الانوار، ج ۴۸، ص ۱۰۴، ط بیروت.
۲)تاریخ بغداد،ج ۱۳- ص ۲۸.
۳) تاریخ بغداد ج ۱۳ ص ۲۹.
۴) مقاتل الطالبیین ص ۱۰۴.
۵) همان ۱۰۸.

 

About مدیریت پرچم های سیاه شرق

Check Also

متن نوحه زنجیر زنی برای محرم

اعمال ماه محرم از شب و روز اول تا دهم

اعمال ماه محرم از شب و روز اول تا دهمReviewed by پایگاه خبری تحلیلی شرق …